English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 218 (11 milliseconds)
English Persian
power plant نیروگاه برق
power plant کارخانه برق نیروی محرکه هواپیماواتومبیل
power plant دستگاه تولیدنیروی
power plant محرکه وسیله نقلیه
power plant مرکز تولید نیرو
power plant دستگاه مولد نیرو
power plant موتوربرق
power plant نیروگاه موتور مولدنیرو
power plant پیش راننده
power plant نیروگاه
power plant تاسیسات جریان قوی
Search result with all words
high tension power plant نیروگاه فشار قوی
nuclear power plant تاسیسات انرژی هستهای
power generating plant تاسیسات تولید نیرو
cross section of a power plant قسمتعرضینیروگاه
tidal power plant کارگاهقدرتجزرومد
nuclear power plant نیروگاه هسته ای
atomic power station [plant] نیروگاه هسته ای
Other Matches
hunger for power [craving for power] میل شدید به قدرت
plant کاشتن
plant کشت و زرع کردن نهال زدن
plant out در فواصل معین کاشتن
to plant out درفاصلههای معین کاشتن
plant ذخیره نتیجه در حافظه برای استفاده بعدا
plant در زمین قراردادن
plant مستقر کردن
plant غرس کردن
plant وسایل
plant واحد صنعتی
plant گیاه
plant محل کارخانه یا کارگاه
plant تجهیزات کارگاه
plant کارگاه
plant گیاه نهال
plant رستنی
plant نبات کارخانه
plant ماشین الات کارخانه
plant دستگاه
plant ماشین
plant کارخانه
plant تاسیسات
plant out نشا کردن
to plant out از گلدان در اوردن ودرزمین کاشتن
in plant رویان
in plant درحال رویش درحال رشد
f. plant گیاه برگی یابرگ دار
energy plant کارخانه تولید نیرو
cotton plant بوته پنبه
cotton plant درخت پنبه
cooling plant تاسیسات سردکننده
cooling plant سردخانه
contractors plant ماشینهای ساختمانی
contractor plant کارخانه پیمان کار
foliage plant گیاهی که برای برگش پرورش دادن شود
galvanizing plant واحد اب روی کاری
energy plant نیروگاه
plant food غذای گیاه
plant food غذای گیاهی
plant construction ساختمان کارخانه
pilot plant واحد ازمایش صنعتی
pilot plant کارخانه نمونه
pilot plant کارگاه نمونه
electric plant کارخانه برق
desalination plant واحد ملح گیری
desalination plant واحدی جهت گرفتن املاح
dressing plant تاسیسات تهیه سنگ معدن
plant ecology بوم شناسی گیاهی
electric plant نیروگاه
concreting plant کارخانه بتن سازی
concrete plant کارخانه بتن سازی
ice plant کارخانه یخ ساز
air plant گیاه هواخوریاهواروی
agglomerating plant واحد یا تاسیسات زینتر
indigo plant گیاهان نیل دار درخت نیل
indigo plant بوته نیل
ordnance plant کارخانجات اردنانس
ordnance plant کارخانجات اسلحه سازی یامهمات سازی
lemon plant یکجور گل شاه پسند که بوی ابلیمو میدهد
mobile plant دستگاه متحرک
metallurgical plant کارخانه ذوب اهن
manufactoring plant کارخانه تولیدی
humble plant گل ناز
batching plant مرکز اندازه گیری
gas plant fraxinella=
generating plant کارخانه برق
generating plant نیروگاه
generating plant پست نیرو
plant geography جغرافیای گیاهی
coking plant کارخانه ذغال سازی
cement plant کارخانه سیمان
granulating plant تاسیسات یا واحد گرانولاسیون
building plant وسایل ساختمان
egg plant بادنجان
lighting plant تاسیسات روشنایی
to miss plant سبز نشدن
refining plant پالایشگاه
to plant oneself جابگیر شدن
seed plant بذر گیاه
sensitive plant حساسه
vinegar plant بچه سرکه
sensitive plant گیاه حساس
sintering plant تاسیسات زینتر
smelting plant کارخانه ذوب
to pull up a plant گیاهی را ازریشه دراوردن
telephone plant تشکیلات مراکز تلفن خودکار
the stem of a plant ساقه گیاه
to plant down ther اخ کردن
to plant oneself مستقرشدن
to lose plant مردن
to lose plant پژمرده شدن
to plant down ther اینه کردن
to plant down ther پول نقد دادن
xerophylus plant گیاه خشک دوست
plant louse شته
bedding plant گیاهیگلدار
plant pot دیگپلاستیکی
pot plant گیاهخانگی
plant-dyes رنگینه های گیاهی
seed plant گیاه تخم دار
plant oneself مستقر شدن
plant mixing امیختن در کارخانه
plant mixing اختلاط در کارخانه
plant mix مواد سنگی اغشته شده درماشین اسفالت
plant louse شپشه
plant records امار تجهیزات کارگاه
lubricants plant گیاهروغنی
plant cell سلولگیاهی
structure of a plant ساختمانگیاه
treatment plant طرزعملدستگاهماشین
rubber plant درخت کائوچو
coke oven plant کوره پزخانه ذغالی
isolated electric plant نیروگاه روستایی
catalytic reforming plant تبدیلکاتالیزوریگیاه
central mixing plant مرکز اختلاط بتن
castor oil plant گیاه کرچک
high head plant تاسیسات فشار قوی
high voltage plant نیروگاه فشار قوی
castor oil plant کرچک
cast steel plant کارخانه فولادریزی
blast furnace plant تاسیسات کوره بلند
copper smelting plant کارخانه ذوب مس
continous casting plant تاسیسات ریخته گری دائمی
gold and silver plant حشیشه القمر
pavana wood plant هندی
pavana wood plant حب الملوک
pavana wood plant بیدانجیرختابی
low voltage plant تاسیسات فشار ضعیف
low head plant نیروگاه ابی فشار ضعیف تاسیسات فشار ضعیف
acid recovery plant کارگاه بازیابی اسید
acid restoring plant کارگاه بازیابی اسید
tin smelting plant کارخانه ذوب قلع
pavana wood plant کرچک هندی
aggregate batching plant دستگاه تعیین وزن مصالح ریزدانه جهت ساختن بتن
pepper plant or vine درخت فلفل
air conditioning plant تاسیسات تهویه مطبوع
air exhausting plant دستگاه خلاء
pavana wood plant بیانجیر
open hearth plant تاسیسات کوره زیمنس مارتین
waste water purification plant تصفیه خانه فاضلاب
by product cock oven plant محصولات فرعی کک سازی
molding sand preparation plant واحد تهیه ماسه قالب گیری
impluse voltage testing plant ازمایشگاه فشار ضربهای تاسیسات ازمایش فشارضربهای
will power <idiom> قدرت
will-power عزم راسخ
power down خاموش کردن یک کامپیوتر یادستگاه جانبی اقداماتی که به هنگام خرابی برق یا قطع عملیات ممکن است توسط کامپیوتر برای حفافت حالت پردازنده و جلوگیری ازخرابی ان یا دستگاههای جانبی متصل به ان به اجرادراید
power [over somebody/something] قدرت [ بر کسی یا چیزی]
power قوه [ریاضی]
e. power نیروی اجرایی
e. power قوه مجریه
power توان [ریاضی]
to the power of [three] به توان [سه] [ریاضی]
power down قطع نیرو
power down قطع برق خاموش کردن
power 0 تلاش برای سرعت بیشتر ضمن مسابقه با 02 پاروزن پی درپی
power زور
outside power جریان خارجی
p in power to do something عدم نیروبرای کردن کاری
useful power توان مفید
useful power قدرت مفید
i did all in my power انچه در توانم بود کردم
in power صاحب مقام
will to power قدرت خواهی
power up روشن کردن
power i طرح شماره یک بازی با سه مدافع
power on روشن کردن
will-power قدرت اراده
power saw اره ماشینی
will-power تصمیم
will-power اراده
power saw دستگاه اره
power up برق
in power دارای اختیارات
power اقتدار و اختیار
power مجموعه بررسیهای سخت افزاری که کامپیوتر پس از روشن شدن انجام میدهد
power منبع تغذیه که میتواند حتی پس از خرابی برق نیرو داشته باشد
power توقف منبع تغذیه الکتریکی
power که باعث توقف کار کردن یا بد کار کردن قط عات الکتریکی میشود مگر اینکه باتری آنها برگردد
power حذف توان کامپیوتر
power خاموش کردن منبع الکتریسیته کامپیوتر یا قطعه الکترونیک دیگر
power قوه
power خاموش کردن یا قط ع یک وسیله الکتریکی از منبع تغذیه اش
power بیان اینکه ولتاژ یک قطعه الکتریکی تامین شده است
power اعمال انرژی الکتریکی یا مکانیکی به یک وسیله
power توان از دست رفته
power جعبه مستقل که برای مدار ولتاژ و جریان فراهم میکند
power دستگاه برقی
power دولت
power حداکثر تلاش در کمترین زمان
power راندن
power قوه یا توان
power انرژی
power توانایی
power شدت
power قدرت نیرو
power درشت نمایی قدرت دوربین
power برقی
power خاموش کردن یک وسیله
power قطعهای که اگر برای مدت زمان مشخص استفاده نشود خود را خاموش میکند
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com