English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 204 (11 milliseconds)
English Persian
power system شبکه نیرو
power system سیستم قدرت سیستم انرژی
Search result with all words
fluctuating power of a polyphase system توان نوشی مدار چند فازی
power system protection حفافت سیستم قدرت
Other Matches
hunger for power [craving for power] میل شدید به قدرت
linear system [system of linear equations] دستگاه معادلات خطی [ریاضی]
power روشن کردن یا اعمال ولتاژ به یک وسیله الکتریکی
power توان از دست رفته
power [over somebody/something] قدرت [ بر کسی یا چیزی]
i did all in my power انچه در توانم بود کردم
power on روشن کردن
power جعبه مستقل که برای مدار ولتاژ و جریان فراهم میکند
power خاموش کردن یک وسیله
e. power نیروی اجرایی
e. power قوه مجریه
power قوه [ریاضی]
power تنظیم خودکار CPU در یک وضعیت ابتدایی شناخته شده به سرعت پس از اعمال برق .
to the power of [three] به توان [سه] [ریاضی]
power واحد انرژی در الکترونیک معادل ضرب ولتاژ و جریان با واحد وات
power اصط لاح ریاضی برای بیان تعداد دفعاتی که یک عدد باید در خودش ضرب شود.
power توان [ریاضی]
in power دارای اختیارات
will-power اراده
in power صاحب مقام
power down خاموش کردن یک کامپیوتر یادستگاه جانبی اقداماتی که به هنگام خرابی برق یا قطع عملیات ممکن است توسط کامپیوتر برای حفافت حالت پردازنده و جلوگیری ازخرابی ان یا دستگاههای جانبی متصل به ان به اجرادراید
power down قطع نیرو
power down قطع برق خاموش کردن
power up روشن کردن
power up برق
power saw اره ماشینی
power i طرح شماره یک بازی با سه مدافع
power 0 تلاش برای سرعت بیشتر ضمن مسابقه با 02 پاروزن پی درپی
p in power to do something عدم نیروبرای کردن کاری
will power <idiom> قدرت
will-power قدرت اراده
will-power عزم راسخ
will-power تصمیم
will to power قدرت خواهی
useful power توان مفید
useful power قدرت مفید
outside power جریان خارجی
power saw دستگاه اره
power حداکثر تلاش در کمترین زمان
power دولت
power اقتدار و اختیار
power راندن
power قوه
power نیرو بخشیدن به نیرومند کردن
power قدرت دیدذره بین
power اقتدار سلطه نیروی برق
power برق
power توان نیرو
power انرژی
power برتری
power دستگاه برقی
power برقی
power توان
power قوه یا توان
power درشت نمایی قدرت دوربین
power نیرو
power توان برقی
power زور بکاربردن
power توانایی
power قطعهای که اگر برای مدت زمان مشخص استفاده نشود خود را خاموش میکند
power زور
power خاموش کردن منبع الکتریسیته کامپیوتر یا قطعه الکترونیک دیگر
power توقف منبع تغذیه الکتریکی
power قدرت
power حذف توان کامپیوتر
power که باعث توقف کار کردن یا بد کار کردن قط عات الکتریکی میشود مگر اینکه باتری آنها برگردد
power شدت
power منبع تغذیه که میتواند حتی پس از خرابی برق نیرو داشته باشد
power بیان اینکه ولتاژ یک قطعه الکتریکی تامین شده است
power قدرت نیرو
power خاموش کردن یا قط ع یک وسیله الکتریکی از منبع تغذیه اش
power نرم افزار کامپیوترهای luptop و برخی صفحههای جدیدتر PC و صفحههای نمایش که برای حفظ انرژی قط عاتی که استفاده نمیشوند را به طور خودکار خاموش می کنند
power مجموعه بررسیهای سخت افزاری که کامپیوتر پس از روشن شدن انجام میدهد
power اعمال انرژی الکتریکی یا مکانیکی به یک وسیله
power output توان خروجی
power dissipation اتلاف قدرت
power consumption مصرف برق
power consumer مصرف انرژی مصرف توان
power dive شیرجه
power distribution پخش قدرت
power dive با استفاده از نیروی موتور طیاره
power dive شیرجه رفتن هواپیما
power pack جعبه تغذیه
power consumer مصرف برق
peak power بار خارجی بیشینه
police power نیروی پلیس
police power دادگاه پلیس
nuclear power انرژی هستهای
power amplifier تقویت کننده قدرت
power approach تقرب به روش فرود اجباری در فرودگاههای نامناسب با سیستم برقی
power consumption مصرف قدرت
power block سد کرپدن راه مدافع بوسیله مهاجم با راندن او به عقب بابکنار
power blower دمنده برقی
power cable کابل قدرت
power cable کابل جریان قوی
police power نیروی انتظامی
power pack دستگاه تنظیم برق
power circuit مدار توان
output power توان خروجی
power outege قطع برق
power factor ضریب توان
power head نوک نیزه تیراندازی به ماهی
power house کارخانه برق
power of production نیروی تولید
power mower چمن زن یا علف چین موتوری
power meter دستگاه اندازه گیری توان توان سنج وات متر
power endurance توان استقامت
power mains شبکه نیرو
power mains شبکه جریان قوی
power installation تاسیسات جریان قوی
power jack جک
power law قانون توانی
power level تراز توان
power loss اتلاف توان
power loss تلف قدرت
power head سر موتور
power hacksaw کمان اره
power hacksaw اره کمانهای
power function تابع توان
power outege قطع قدرت
power factor ضریب قدرت
wattless power توان هرز
power form تیراندازی ایستاده با تیر وکمان
power forward فوروارد قوی
power forward مامورجلوگیری از نزدیک شدن حریف به سبد
power fuel سوخت
power of the keys اختیارات کلیسای پاپ
power of reservation حق اعتراض
power function این تابع در حقیقت چگونگی کارائی ازمون فرضهای اماری رابررسی مینماید
power function تابع توانی
power function تابع قدرت
power loss گمگشتگی قدرت
deprive someone of his power از کسی سلب اختیارات کردن
fire power نیروی اتش
fluctuating power توان نوشی
full power اختیارات تام
full power اختیاری است که دولتی به نماینده خود به طور موقتی میدهد تا درمورد بخصوصی مذاکره و اخذتصمیم کند
great power قدرت بزرگ جهانی
great power کشور با قدرت
gripping power چسبندگی
gripping power دوسیدگی
gripping power قدرت مهارکنندگی
heating power توان حرارتی
power current جریان قوی
power switch کلید قدرت
hiding power قدرت پوشش
high power تفنگ شکاری بزرگ
hoisting power نیروی صعودی
horse power اسب بخار
fire power قدرت تیراندازی
fire power قدرت اتش
explosive power توان انفجاری
divest someone of his power از کسی سلب اختیارات کردن
diagonal power قدرت قطری
dielectric power قدرت دی الکتریکی
discriminating power توان افتراق
dispersive power توان پاشندگی
disquisitive power قوه جستجویاتفحص
driving power قدرت محرکه
economic power قدرت اقتصادی
effective power قدرت موثر
effective power توان موثر
electric power توان برقی
emissive power قدرت صدور
power transfer انتقال انرژی
engine power قدرت موتور
executive power قوه مجریه
executive power قوه اجرائیه
horse power قدرت اسب
horse power توان موتور
limited power اختیارات محدود
low power توان کوچک
low power توان کم
luminous power قوه روشنایی
luminous power قوه درخشش
man power نیروی مردانه
man power تعداداشخاص مورد استفاده
fluxing power قدرت سیلان
man power مشمولین نظام
man power نیروی انسانی
mandatory power دولتی که قیم و سرپرست دولت یا حکومت یا سرزمین دیگری باشد
power press پرس
power of reservation حق نگهداری وذخیره کردن
monopoly power قدرت انحصاری
more power to your elbow خدازور بازو بشما بدهد
more power to your elbow خدابشما توفیق بدهد
lifting power نیروی خیزش
lifting power نیروی بالابری
legislative power قوه مقننه
hydroelectric power نیروی برقابی
idle power توان کور
wattles power توان کور
power brake ترمز سروو
increase of power افزایش قدرت
input power توان ورودی
input power قدرت ورودی
instantaneous power توان لحظهای
interference power توان پارازیت
internal power توانی که داخل هواپیما تولیدمیشود
internal power مصرف داخلی
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com