English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (9 milliseconds)
English Persian
power volleyball والیبال قدرتی
Other Matches
volleyball بازی والیبال
volleyball بازی بین دو تیم 6نفره در زمین مستطیل باتوری در وسط
volleyball والیبال
volleyball net بطول 5/9 مترو پهنای 1 متر
volleyball court 9 در 81 متر
volleyball player والیبالیست
volleyball court زمین والیبال
volleyball net تور والیبال
height of the volleyball net بلندای تور والیبال
height of the volleyball net 34/2متر برای مردان و 42/2 متربرای زنان
He plays a beautiful game of volleyball. مثل ماه والیبال بازی می کند
hunger for power [craving for power] میل شدید به قدرت
will power <idiom> قدرت
useful power قدرت مفید
will-power قدرت اراده
power اصط لاح ریاضی برای بیان تعداد دفعاتی که یک عدد باید در خودش ضرب شود.
power واحد انرژی در الکترونیک معادل ضرب ولتاژ و جریان با واحد وات
to the power of [three] به توان [سه] [ریاضی]
power توان [ریاضی]
power قوه [ریاضی]
power [over somebody/something] قدرت [ بر کسی یا چیزی]
will-power عزم راسخ
will-power تصمیم
in power دارای اختیارات
power saw دستگاه اره
power saw اره ماشینی
power on روشن کردن
power down قطع برق خاموش کردن
power down قطع نیرو
power down خاموش کردن یک کامپیوتر یادستگاه جانبی اقداماتی که به هنگام خرابی برق یا قطع عملیات ممکن است توسط کامپیوتر برای حفافت حالت پردازنده و جلوگیری ازخرابی ان یا دستگاههای جانبی متصل به ان به اجرادراید
outside power جریان خارجی
p in power to do something عدم نیروبرای کردن کاری
in power صاحب مقام
i did all in my power انچه در توانم بود کردم
will-power اراده
will to power قدرت خواهی
power i طرح شماره یک بازی با سه مدافع
power منبع تغذیه که میتواند حتی پس از خرابی برق نیرو داشته باشد
useful power توان مفید
e. power قوه مجریه
e. power نیروی اجرایی
power up روشن کردن
power up برق
power 0 تلاش برای سرعت بیشتر ضمن مسابقه با 02 پاروزن پی درپی
power درشت نمایی قدرت دوربین
power راندن
power قوه
power انرژی
power توانایی
power زور بکاربردن
power نیرو بخشیدن به نیرومند کردن
power شدت
power قدرت نیرو
power توقف منبع تغذیه الکتریکی
power که باعث توقف کار کردن یا بد کار کردن قط عات الکتریکی میشود مگر اینکه باتری آنها برگردد
power حذف توان کامپیوتر
power توان برقی
power اقتدار و اختیار
power دولت
power برقی
power دستگاه برقی
power توان
power قوه یا توان
power نیرو
power حداکثر تلاش در کمترین زمان
power قدرت دیدذره بین
power توان نیرو
power بیان اینکه ولتاژ یک قطعه الکتریکی تامین شده است
power اعمال انرژی الکتریکی یا مکانیکی به یک وسیله
power توان از دست رفته
power مجموعه بررسیهای سخت افزاری که کامپیوتر پس از روشن شدن انجام میدهد
power اقتدار سلطه نیروی برق
power جعبه مستقل که برای مدار ولتاژ و جریان فراهم میکند
power قدرت
power برتری
power برق
power خاموش کردن یا قط ع یک وسیله الکتریکی از منبع تغذیه اش
power خاموش کردن یک وسیله
power زور
power قطعهای که اگر برای مدت زمان مشخص استفاده نشود خود را خاموش میکند
power خاموش کردن منبع الکتریسیته کامپیوتر یا قطعه الکترونیک دیگر
power تنظیم خودکار CPU در یک وضعیت ابتدایی شناخته شده به سرعت پس از اعمال برق .
power نرم افزار کامپیوترهای luptop و برخی صفحههای جدیدتر PC و صفحههای نمایش که برای حفظ انرژی قط عاتی که استفاده نمیشوند را به طور خودکار خاموش می کنند
power روشن کردن یا اعمال ولتاژ به یک وسیله الکتریکی
power supply منبع تغذیه
power supply منبع انرژی
power consumption مصرف قدرت
power spectrum طیف توانی
power supplay منبع تغذیه
power steering فرمان خودکار
power supplay منبع قدرت
power consumption مصرف برق
power structure ساخت قدرت
predictive power قدرت پیش بینی
power stroke مرحله قدرت
power consumer مصرف انرژی مصرف توان
power source منبع قدرت
power supply تامین کننده برق
power supply مبدل برق
power unit پیش راننده
power cable کابل جریان قوی
power cable کابل قدرت
power user کاربر پیشرفته
pulling power نیروی کشش
tractive power نیروی کشش
r f power supply منبع توان بسامد رادیویی
radiant power شاره تابان
rated power هریک از چند حدود تعیین شده توان توربین گاز
reactive power توان هرز
power turret برجک برقی
power traverse مکانیسم حرکت سمت برقی دستگاه برقی حرکت سمت
power transformer مبدل تغذیه
power consumer مصرف برق
power circuit مدار توان
power surge برق ناگهانی
power system شبکه نیرو
power system سیستم قدرت سیستم انرژی
power test ازمون قدرت
power transformer ترانسفورماتور شبکه ترانسفورماتور قدرت
power transmission انتقال انرژی
power transmission انتقال قدرت
reactive power توان غیر فعال
power slide لغزش به کنار در پیچ مسیر
power factor ضریب قدرت
power installation تاسیسات جریان قوی
power jack جک
power law قانون توانی
power level تراز توان
power loss اتلاف توان
power loss گمگشتگی قدرت
power mains شبکه جریان قوی
power mains شبکه نیرو
power factor ضریب توان
power house کارخانه برق
power head نوک نیزه تیراندازی به ماهی
power head سر موتور
power form تیراندازی ایستاده با تیر وکمان
power forward فوروارد قوی
power forward مامورجلوگیری از نزدیک شدن حریف به سبد
power fuel سوخت
power function تابع توان
power function این تابع در حقیقت چگونگی کارائی ازمون فرضهای اماری رابررسی مینماید
power function تابع توانی
power function تابع قدرت
power hacksaw اره کمانهای
power hacksaw کمان اره
power endurance توان استقامت
power meter دستگاه اندازه گیری توان توان سنج وات متر
power play وضع یک تیم نسبت به حریف بعلت عده بیشتر
power politics سیاست زور
power politics سیاست جبر زور طلبی
power rammer زمین کوب مکانیکی
power dive شیرجه
power dive شیرجه رفتن هواپیما
power distribution پخش قدرت
power dissipation اتلاف قدرت
power loss تلف قدرت
power shovel ماشین خاک کش
power play حمله دسته جمعی
power play نقشه تهاجمی
power pack جعبه تغذیه
power mower چمن زن یا علف چین موتوری
power of production نیروی تولید
power dive با استفاده از نیروی موتور طیاره
power of reservation حق اعتراض
power of reservation حق نگهداری وذخیره کردن
power of the keys اختیارات کلیسای پاپ
power outege قطع قدرت
power outege قطع برق
power output توان خروجی
power pack دستگاه تنظیم برق
power shovel بیل مکانیکی
power cut قطعبرق
power blackout قطع برق
power failure قطع برق
power cut قطع برق
power blackout رفتن برق
power failure رفتن برق
power cut رفتن برق
solar power نیروی خورشیدی
power outlet پریز [الکترونیک یا مهندسی برق]
power outlets پریز ها
power cut خاموشی
power point اتصالبرق
power worker فردیکهدرایستگاهبرقکارمیکند
power-sharing روشحکومتیکهمردم درامورکشورشاندخالتچندانیندارند
Power of distiction. قوه تشخیص
To have power and influence. تیغ برایی داشتن
power struggle مبارزه برای صاحب مقام شدن
power pack باتری [مهندسی برق یا الکترونیک]
power blackout خاموشی
power failure خاموشی
power outlet پریز دیواری
power of procuration وکالت نامه
power of attorney اختیار نامه
power of authority اختیار نامه
power of procuration اختیار نامه
power of attorney اجازه نامه
power of authority اجازه نامه
power of procuration اجازه نامه
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com