English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 205 (10 milliseconds)
English Persian
power-on button دکمهروشنشدندستگاه
Search result with all words
power button دکمهروشن
power zoom button دکمهفعالکنندهزوم
TV power button دکمهروشنکنندهتلوزیون
VCR power button دکمهفعالکنندهVCR
Other Matches
hunger for power [craving for power] میل شدید به قدرت
button غنچه
button دکمه
button تکمه
on-off button خاموش
on-off button دکمهروشن
button هرچیزی شبیه دکمه
button تکمه زدن باتکمه محکم کردن
button میخ
button گل میخ گرد
button شکل دایرهای که در صورت انتخاب از روی صفحه به وسیله صفحه کلید یا نمایشگر نمایش عمل خاصی را انجام میدهد
on the button <idiom> درست سر موقع
button کلید هایی که اعمالی انجام می دهند
push button دکمه فشاری
reset button دکمه
regulating button دکمهتنظیمکننده
belly button ناف
record button دکمهضبط
bachelors button گل اشرفی
listen button دکمهمخصوصگوشکردن
button hole جا دکمه
mouse button دکمه ماوس
ceiling button مقره سقفی
shank button دکمهپایدار
spray button دکمهآبپاش
push button شستی
to press the button دکمه را فشار دادن در راه انداختن چیزی یا کاری پیش قدم شدن
TV/video button ویدئو
bachelors button گل دگمه
TV/video button دکمهتلوزیون
The button on my coat off. تکمه کتم افتاد
stop button دکمهایست
starter button دکماستارت
button head سر عدسی در پیچ ها
button hook قلاب
rewind button دکمهعقببرنده
play button دکمهشروع
radio button دکمه رادیو
end button انتهایکلاهک
eject button دکمهخروج
crystal button ریسهکریستالی
farcy button دکمه یابرامدگی درناخوشی سراجه
button loop دکمهرکاب
capstan button دکمهچرخطناب
button-through smock دکمهسریقه
button strap دکمهروپوشزنانه
button facing دکمهسربندشلوار
microphone button تکمه میکروفن
microphone button کپسول میکروفون
push button کلید فشاری
start button دگمهای که معمولاگ گوشه سمت چپ در پایین صفحه نمایش ویندوز است و یک مسیر مناسب به برنامه ها و فایلهای کامپیوتر ایجاد میکند
start button تکمه راه اندازی
start button تکمه استارت
radio button شانه دایرهای کنر یک انتخاب که در هنگام انتخاب یک مزکز سیاه دارد.دگمههای رادیویی یک روش انتخاب از بین چند موضوع است و در هر زمان فقط یک دکمه رادیویی انتخاب میشود.
erase button دکمهپاککننده
locking button دکمهقفل
kissing button برامدگی روی زه که درکشیدن کامل کمان با لب کمانگیر مماس میشود
measuring button دکمهاندازهگیری
memory button دکمهحافظ
function button دکمهردیاب
on/play button کلیدشروعبهکار
finger button دکمهانگشتی
pause button دکمهایستکوتاه
record announcement button دکمهاعلام کنندهضبط
push button dialing شماره گیری دکمهای
push button switch کلیدپوش باتون
push button switch تکمه فشاری
preset tuning button دکمهتنظیمچرخش
push button tuner میزانساز دگمهای
push-button telephone تلفندکمهفشاری
push the panic button <idiom> از ترس قلبش فرو ریخت
emergency push button تکمه اضطراری
record muting button دکمهضبطبدونصدا
fast-forward button دکمهجلوبر
shutter release button دکمه
counter reset button دگمههایتحدیدشمارشگر
key finger button دکمهیابندهکلید
macro set button دکمهتنظیمصدا
Press the elevator button. تکمه آسانسور رافشار بدهید
reverse stitch button دکمهوارونهکنندهدوخت
language display button دکمهنمایشگر
cassette eject button دکمهخروجفیلماز
lens release button دکمهآزادکردنبیرونآوردنلنز
auto reverse button دکمهمعکوساتوماتیک
push button control کنترل دکمهای
single button carbon microphone میکروفون تک زغالی
alarm threshold display button دکمهنمایشسرحدهشدار
depth-of-field preview button زمینهدکمهعقببر
interior door lock button دکمهقفلدستگیرهداخلیدر
data display illumination button دکمهنمایشگراطلاعات
double button carbon microphone میکروفون دو زغالی
power انرژی
power قوه
power توانایی
power راندن
power اقتدار و اختیار
power دولت
power حداکثر تلاش در کمترین زمان
power واحد انرژی در الکترونیک معادل ضرب ولتاژ و جریان با واحد وات
power قدرت نیرو
e. power نیروی اجرایی
e. power قوه مجریه
power توان از دست رفته
power اعمال انرژی الکتریکی یا مکانیکی به یک وسیله
power بیان اینکه ولتاژ یک قطعه الکتریکی تامین شده است
power خاموش کردن یا قط ع یک وسیله الکتریکی از منبع تغذیه اش
power نرم افزار کامپیوترهای luptop و برخی صفحههای جدیدتر PC و صفحههای نمایش که برای حفظ انرژی قط عاتی که استفاده نمیشوند را به طور خودکار خاموش می کنند
power قطعهای که اگر برای مدت زمان مشخص استفاده نشود خود را خاموش میکند
power خاموش کردن منبع الکتریسیته کامپیوتر یا قطعه الکترونیک دیگر
power حذف توان کامپیوتر
power که باعث توقف کار کردن یا بد کار کردن قط عات الکتریکی میشود مگر اینکه باتری آنها برگردد
power توقف منبع تغذیه الکتریکی
power منبع تغذیه که میتواند حتی پس از خرابی برق نیرو داشته باشد
power مجموعه بررسیهای سخت افزاری که کامپیوتر پس از روشن شدن انجام میدهد
power قوه یا توان
power up روشن کردن
power شدت
power نیرو
power توان برقی
power زور بکاربردن
power نیرو بخشیدن به نیرومند کردن
power قدرت دیدذره بین
power اقتدار سلطه نیروی برق
power توان نیرو
i did all in my power انچه در توانم بود کردم
power برتری
in power صاحب مقام
in power دارای اختیارات
useful power قدرت مفید
useful power توان مفید
power up برق
power درشت نمایی قدرت دوربین
power برقی
power دستگاه برقی
will-power قدرت اراده
will-power عزم راسخ
will-power تصمیم
will-power اراده
power توان
will to power قدرت خواهی
power برق
power قدرت
power جعبه مستقل که برای مدار ولتاژ و جریان فراهم میکند
power زور
power توان [ریاضی]
power قوه [ریاضی]
power down خاموش کردن یک کامپیوتر یادستگاه جانبی اقداماتی که به هنگام خرابی برق یا قطع عملیات ممکن است توسط کامپیوتر برای حفافت حالت پردازنده و جلوگیری ازخرابی ان یا دستگاههای جانبی متصل به ان به اجرادراید
power down قطع برق خاموش کردن
power i طرح شماره یک بازی با سه مدافع
power [over somebody/something] قدرت [ بر کسی یا چیزی]
power down قطع نیرو
p in power to do something عدم نیروبرای کردن کاری
power on روشن کردن
will power <idiom> قدرت
outside power جریان خارجی
to the power of [three] به توان [سه] [ریاضی]
power روشن کردن یا اعمال ولتاژ به یک وسیله الکتریکی
power saw دستگاه اره
power تنظیم خودکار CPU در یک وضعیت ابتدایی شناخته شده به سرعت پس از اعمال برق .
power اصط لاح ریاضی برای بیان تعداد دفعاتی که یک عدد باید در خودش ضرب شود.
power خاموش کردن یک وسیله
power 0 تلاش برای سرعت بیشتر ضمن مسابقه با 02 پاروزن پی درپی
power saw اره ماشینی
power pack جعبه تغذیه
power play نقشه تهاجمی
tractive power نیروی کشش
power turret برجک برقی
pulling power نیروی کشش
power play حمله دسته جمعی
power rammer زمین کوب مکانیکی
predictive power قدرت پیش بینی
power politics سیاست جبر زور طلبی
power politics سیاست زور
power play وضع یک تیم نسبت به حریف بعلت عده بیشتر
power volleyball والیبال قدرتی
power traverse مکانیسم حرکت سمت برقی دستگاه برقی حرکت سمت
power pack دستگاه تنظیم برق
reactive power توان هرز
reactive power توان غیر فعال
reactive power توان واکنشی
reactive power توان راکتیو
real power توان حقیقی
real power توان موثر
received power توان دریافتی
rectangular power قدرت راست روی
rated power هریک از چند حدود تعیین شده توان توربین گاز
power mower چمن زن یا علف چین موتوری
power output توان خروجی
power outege قطع برق
power outege قطع قدرت
power transmission انتقال انرژی
r f power supply منبع توان بسامد رادیویی
radiant power شاره تابان
power of reservation حق نگهداری وذخیره کردن
power of reservation حق اعتراض
power of production نیروی تولید
power user کاربر پیشرفته
power transmission انتقال قدرت
power supply منبع تغذیه
power supply منبع انرژی
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com