English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (10 milliseconds)
English Persian
power-on light چراغروشنشدندستگاه
Search result with all words
power/light switch کلیدچراغ
Other Matches
hunger for power [craving for power] میل شدید به قدرت
will-power اراده
power down قطع برق خاموش کردن
power down قطع نیرو
i did all in my power انچه در توانم بود کردم
light نانومتر nm که به شخص امکان دیدن میدهد
light امکان کامپیوتری به صورت قلم که حاوی یک وسیله حساس به نور است که میتواند پیکسهای روی صفحه ویدیو را تشخیص دهد.
will-power تصمیم
in power صاحب مقام
in power دارای اختیارات
will-power قدرت اراده
power saw اره ماشینی
power saw دستگاه اره
at first light در اولین روشنایی روز
will-power عزم راسخ
in the light of بشکل
in the light of از لحاظ
in the light of نظریه
light دیود نیمه هادی که در اثر اعمال جریان نور منتشر میکند.
light منبع نور سیگنال نور
light روشن
light روشنایی
light نور
light بچه زاییدن
power down خاموش کردن یک کامپیوتر یادستگاه جانبی اقداماتی که به هنگام خرابی برق یا قطع عملیات ممکن است توسط کامپیوتر برای حفافت حالت پردازنده و جلوگیری ازخرابی ان یا دستگاههای جانبی متصل به ان به اجرادراید
course light روشنایی باند فرودگاه چراغهای مخصوص روشن کردن باند فرود
light-well [فضایی زیر زمین در ساختمان ها]
light سبک
light چراغ اویخته پرتو مرئی نور مرئی
light چراغ راهنمایی
light پرتوافکندن نور
light نوردادن
light روشن کردن
light هریک از چراغهای رنگین که در مسابقه بجای پرچم بکارمی رود
light-well [حیاط کوچک برای عبور نور]
p in power to do something عدم نیروبرای کردن کاری
inward light نور باطنی
in light of <idiom> به علت
will power <idiom> قدرت
inward light اشراق
to s e the light بدنیا امدن
see the light <idiom> متوجه اشتباه شدن
out like a light <idiom> (زود خوابیدن)خیلی سریع به خواب رفتن
light up <idiom> ناگهان شادوخوشحال شدن
to s e the light زاییده شدن
very light خیلی سبک
come to light <idiom> آشکارشدن
to i. light from anything گذر کردن روشنایی
to i. light from anything حائل نورشدن
to come to light معلوم شدن
to come to light روشن شدن
power i طرح شماره یک بازی با سه مدافع
e. power نیروی اجرایی
inward light نور داخلی
light چراغ برق
first light افق نجومی
first light فلق صبح
first light اولین طلیعه خورشید
on/off light چراغروشن
on/off light خاموش
power on روشن کردن
power [over somebody/something] قدرت [ بر کسی یا چیزی]
outside power جریان خارجی
light value مقدار نور
one's light s نهایت کوشش را در حدودتوانایی یا استعداد خود بعمل اوردن
to s e the light توی خشت افتادن
light <adj.> رنگ روشن
Something light, please. لطفا یک چیز سبک.
e. power قوه مجریه
power که باعث توقف کار کردن یا بد کار کردن قط عات الکتریکی میشود مگر اینکه باتری آنها برگردد
power اقتدار و اختیار
power دولت
power حداکثر تلاش در کمترین زمان
power قوه یا توان
power راندن
power قوه
power منبع تغذیه که میتواند حتی پس از خرابی برق نیرو داشته باشد
power مجموعه بررسیهای سخت افزاری که کامپیوتر پس از روشن شدن انجام میدهد
power قدرت نیرو
power شدت
power توانایی
power انرژی
power نیرو بخشیدن به نیرومند کردن
power قدرت دیدذره بین
power برق
power توان نیرو
power برتری
power قدرت
power زور
power up برق
power زور بکاربردن
power توان برقی
power درشت نمایی قدرت دوربین
power برقی
power دستگاه برقی
power توان
power نیرو
power توقف منبع تغذیه الکتریکی
power توان [ریاضی]
to the power of [three] به توان [سه] [ریاضی]
power up روشن کردن
power واحد انرژی در الکترونیک معادل ضرب ولتاژ و جریان با واحد وات
power اصط لاح ریاضی برای بیان تعداد دفعاتی که یک عدد باید در خودش ضرب شود.
power روشن کردن یا اعمال ولتاژ به یک وسیله الکتریکی
power قوه [ریاضی]
light out ناگهان رفتن
light out بسرعت ترک کردن
power 0 تلاش برای سرعت بیشتر ضمن مسابقه با 02 پاروزن پی درپی
useful power قدرت مفید
will to power قدرت خواهی
useful power توان مفید
power اقتدار سلطه نیروی برق
light come light g میبرد
light come light g باد اورده را باد
very light خیلی روشن یا کم رنگ
power تنظیم خودکار CPU در یک وضعیت ابتدایی شناخته شده به سرعت پس از اعمال برق .
power قطعهای که اگر برای مدت زمان مشخص استفاده نشود خود را خاموش میکند
power نرم افزار کامپیوترهای luptop و برخی صفحههای جدیدتر PC و صفحههای نمایش که برای حفظ انرژی قط عاتی که استفاده نمیشوند را به طور خودکار خاموش می کنند
power خاموش کردن یا قط ع یک وسیله الکتریکی از منبع تغذیه اش
power خاموش کردن منبع الکتریسیته کامپیوتر یا قطعه الکترونیک دیگر
power بیان اینکه ولتاژ یک قطعه الکتریکی تامین شده است
power اعمال انرژی الکتریکی یا مکانیکی به یک وسیله
power توان از دست رفته
first light سپیده دم
power جعبه مستقل که برای مدار ولتاژ و جریان فراهم میکند
power حذف توان کامپیوتر
power خاموش کردن یک وسیله
power function این تابع در حقیقت چگونگی کارائی ازمون فرضهای اماری رابررسی مینماید
power dissipation اتلاف قدرت
power factor ضریب توان
power function تابع قدرت
power dive با استفاده از نیروی موتور طیاره
power endurance توان استقامت
power distribution پخش قدرت
power dive شیرجه رفتن هواپیما
power house کارخانه برق
power hacksaw اره کمانهای
power function تابع توانی
power consumer مصرف برق
power function تابع توان
power dive شیرجه
power fuel سوخت
power forward مامورجلوگیری از نزدیک شدن حریف به سبد
power forward فوروارد قوی
power form تیراندازی ایستاده با تیر وکمان
power consumer مصرف انرژی مصرف توان
power consumption مصرف قدرت
power consumption مصرف برق
power factor ضریب قدرت
power hacksaw کمان اره
power turret برجک برقی
power supplay منبع تغذیه
power supplay منبع قدرت
power structure ساخت قدرت
power stroke مرحله قدرت
power steering فرمان خودکار
power spectrum طیف توانی
power source منبع قدرت
power slide لغزش به کنار در پیچ مسیر
power shovel بیل مکانیکی
power shovel ماشین خاک کش
power rammer زمین کوب مکانیکی
power supply منبع تغذیه
power supply منبع انرژی
power traverse مکانیسم حرکت سمت برقی دستگاه برقی حرکت سمت
power transmission انتقال قدرت
power transmission انتقال انرژی
power transformer ترانسفورماتور شبکه ترانسفورماتور قدرت
power transformer مبدل تغذیه
power test ازمون قدرت
power system سیستم قدرت سیستم انرژی
power system شبکه نیرو
power surge برق ناگهانی
power supply مبدل برق
power supply تامین کننده برق
power politics سیاست جبر زور طلبی
power politics سیاست زور
power meter دستگاه اندازه گیری توان توان سنج وات متر
power mains شبکه نیرو
power mains شبکه جریان قوی
power loss گمگشتگی قدرت
power loss تلف قدرت
power loss اتلاف توان
power level تراز توان
power law قانون توانی
power jack جک
power installation تاسیسات جریان قوی
power head نوک نیزه تیراندازی به ماهی
power mower چمن زن یا علف چین موتوری
power of production نیروی تولید
power of reservation حق اعتراض
power play وضع یک تیم نسبت به حریف بعلت عده بیشتر
power play حمله دسته جمعی
power play نقشه تهاجمی
power pack جعبه تغذیه
light opera اپرای سبک
power pack دستگاه تنظیم برق
power output توان خروجی
power outege قطع برق
power outege قطع قدرت
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com