Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 124 (7 milliseconds)
English
Persian
prayer books
کتاب نماز
prayer books
نماز نامه
prayer books
دعانامه
Other Matches
prayer
نماز
prayer
دعا
prayer
تقاضا
funeral prayer
نماز میت
prayer ful
پردعا
prayer carpet
سجاده
prayer beads
لوبیای گیاه چشم خروس
prayer beads
دانههای تسبیح
prayer beads
تسبیح
nocturnal prayer
نماز شبانه
morning prayer
نماز بامداد
the loard's prayer
دعای خداوند
granting a prayer
استجابت دعا
nocturnal prayer
نماز شب
prayer in congregation
نماز جماعت
prayer meeting
انجمن دعا
prayer-niche
سکو
prayer-niche
طاقچه
prayer-niche
محراب
prayer rug
فرش های جانمازی
prayer rug
فرش های سجاده ای
prayer rug
فرش های محرابی
prayer design
طرح سجاده ای
prayer design
طرح محرابی
not to have a prayer of achieving something
کمترین شانس هم برای بانجام رسانیدن چیزی رانداشتن
prayer hall
قسمتنمازخواندن
unit of prayer
رکعت
the loard's prayer
دعای ربانی
supererogatory prayer
دعای نافله
friday prayer
نماز جمعه
friday prayer
صلوه الجمعه
fear prayer
نماز وحشت
Lord's Prayer
دعای خداوند
call to prayer
اذان
prayer book
کتاب نماز
daily prayer
نمازهای یومیه
prayer book
نماز نامه
prayer book
دعانامه
prayer niche
محراب
call to prayer
اقامه قبل از نماز
eclipse prayer
نماز ایات
To rinse the prayer carpet .
<proverb>
جا نماز آب کشیدن .
friday prayer leader
امام جمعه
Family prayer rug
فرش محرابی صف گونه
[اینگونه بافت ها دارای چندین محراب قرینه بوده و بیشتر بصورت گلیم بافته می شود.]
time for the second daily prayer
فهر
Ladik prayer rug
قالیچه سجاده ای لادیک
[این فرش بیشتر مربوط به ترکیه می باشد و در آن از دو یا سه ستون محرابی به همراه گل های لاله با رنگ های غالب قرمز و آبی استفاده می شود.]
Baluchi prayer rug
قالیچه سجاده بلوچی
to bend the knee in prayer
رکوع کردن
books
دفتر
those books are yours
ان کتابها
books
شماره بازیگرخطاکار
various books
کتابهای گوناگون یا مختلف
books
ثبت کردن
these books are their
این کتابهامال ایشان است
one for the books
<idiom>
چیز غیر عادی
keep books
<idiom>
those books are yours
مال شما است
the two books are a like
با هردو یک جور معامله کردم
keep books
دفترداری کردن
our books
کتابهامان
books
فصل یاقسمتی از کتاب
my other books
کتابهای دیگر من
i have as many books as you
کتاب شما دارید منهم دارم
i have as many books as you
هر چند
i had many books he had none
من کتابهای بسیار داشتم اوهیچ نداشت
to keep books
دفترداری کردن
he took to books
زدبکتاب
he took to books
پرداخت به کتاب خواندن
f. of books
مایل به کت اب
books
مجلد دفتر
f. of books
عاشق کتاب
books
اصول متداول یک ورزش اگاهی در مورد نقاط قوت وضعف حریف
books
رزرو کردن توقیف کردن
many books
کتابهای بسیار
many books
چندین کتاب
books
درکتاب یادفترثبت کردن
books
کتاب
our books
کتابهای ما
d.'s books
ورق
My books are all scattered.
کتابهایم همه پرت وپلاشده اند
telephone books
راهنمای تلفن
telephone books
دفتر تلفن
We have two books extra.
دوتا کتاب اضافه ( زیادی) داریم
phone books
دفتر حاوی شمارههای تلفن
lodge-books
کتاب مقررات معماری
Stackup the books.
کتابهارا روی هم بچین
Enter it in the books .
آنرا دردفاتر وارد کنید
to borrow up to ... books
تا...
[مدتی]
کتاب قرض گرفتن
hit the books
<idiom>
برای کلاس آماده شدن
To cook the books.
حساب بالاآوردن (حساب سازی کردن )
phone books
کتاب راهنمای تلفن
log books
رخداد نامه
sibilline books
کتابهای فالگیر رومیان باستان که میگفتندزنهای غیبگو نوشته اند
sacred books
کتابهای مقدس
talking books
صفحه گرامافون مخصوص تدریش زبان وغیره
books of this type
این نوع کتابها
collecting books
وصول مطالبات
i owe for all my books
پول همه کتابهای خود راقرض کردم
list of books
فهرست یا صورت کتابها
leave your books w me
درنظر
leave your books w me
برای
leave your books w me
پیش
cash books
دفتر نقدی
inspired books
کتابهای الهام شده
heretical books
کتب ضلاله
the books hereof
کتابهای این کتابخانه
the books that you bought
کتابهایی که شما خریدید
log books
رخداد نگاشت
log books
دفتر رخدادهای روزانه
comic books
کتاب دارای کاریکاتورهایی که داستانی را شرح میدهد
comic books
کتاب کاریکاتور
to be in ones good books
موردالتفات کسی بودن
to be in ones black books
مغضوب کسی واقع شدن
sacred books
کتب مقدسه
heretical books
کتب ضلال
coffee-table books
کتاب پر تصویر و بزرگ و پر جلایی که روی میزپیشدستی قرار میدهند
the fire books of moses
اشعاریا کتابهای پنجگانه توراه
the desk is piled with books
کتابهادر روی میزانبوه شده اند
the desk is piled with books
میز از کتاب انباشته شده است
in one's good books (graces)
<idiom>
موردعلاقه شخص قرار گرفتن
Put the books back on the shelf.
کتابها را بگذار توی قفسه سر جایش
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com