English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 20 (4 milliseconds)
English Persian
pre assembled پیش بسته
Search result with all words
assembled فراهم اوردن
assembled انباشتن گرداوردن
assembled سوار کردن
assembled جفت کردن
assembled جمع شدن
assembled گردامدن همگذاردن
assembled انجمن کردن ملاقات کردن
assembled یکپارچه کردن جفت کردن
assembled سرهم کردن
assembled مونتاژ
assembled سوار کردن قطعات
assembled یکپارچه کردن مونتاژ کردن
assembled درج توابع کتابخانهای مشخص یا ماکروها یا پارامترها در یک برنامه
assembled ترجمه کد اسمبلی به زبان ماشین
assembled قرار دادن محصولات سخت افزاری و نرم افزاری درکنار هم از بخشهای کوچکتر
assembled مجتمع کردن
assembled ترجمه نمودن و ایجاد هماهنگی در دادههای مورد نیاز یک برنامه کامپیوتری و برگرداندن داده به زبان ماشین و تهیه برنامه نهایی جهت اجراترجمه علائم سمبلیک به کدهای معادل در ماشین همگذاردن
assembled سوار کردن گردهمایی کردن
This car is assembled in Iran. این اتوموبیل رادرایران سوار می کنند (مونتاژ )
Partial phrase not found.
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com