Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 189 (9 milliseconds)
English
Persian
present weather
هوایکنونی
Search result with all words
present state of weather
وضعهوایکنونی
Other Matches
present value
ارزش فعلی
at present
اکنون
at present
در این حین
at present
اکنون
as a present
برسم پیشکشی
at present
در حال حاضر
present value
ارزش فعلی
present value
ارزش حال
someone has at present
در دسترس کسی بودن
present
[at]
<adj.>
باشنده
[حاضر]
[در]
for the present
فعلا`
for the present
اکنون
for the present
عجاله
to be present
باشنده
[حاضر]
بودن
present
مهیا
present
ارائه دادن
present
اهداء کردن
present
پیشکش
present
حاضر
present
کنونی سندی که فقط در یک نسخه تنطیم شده باشد
at present
فعلا`
present
موجود اماده
present
معرفی کردن
present
اکنون
present
زمان حاضر زمان حال
present
عرضه کردن
present
پیشکشی
present
ره اورد اهداء
present
هدیه
present
زمان حال
all weather
همه هوایی
under the weather
درسختی یابدبختی
under the weather
<idiom>
ناخوش بودن
Weather you like it or not.
چه بخواهی چه نخواهی
weather
هوا
weather
تغییر فصل
weather
اب و هوا باد دادن
weather
اب و هوا
weather
به سمت باد
weather
اوضاع جوی
weather
هواشناسی
weather
جوی
weather
جو
to weather something
چیزی را در معرض
[ آب و]
هوا گذاشتن
weather
در معرض هواگذاشتن
weather
تحمل یابرگزارکردن
give
[a present]
هدیه دادن
the present and the past
اکنون و گذشته
the present and the past
گذشته و حال
present worth
ارزش فعلی
the present writer
نویسنده
to present arms
نشانه روی کردن
to present arms
پیش فنگ کردن
to make a present of
پیشکش یا تعارف کردن
present worth
ارزش حال
the present writer
این بنده این جانب
the present and the past
حال و گذشته
present work
عملیاتی که اکنون انجام شده است
the present writer
مولف
give
[a present]
اهدا کردن
present-day
کنونی
present-day
امروزی
present-day
فعلی
at the present moment
درحال حاضر
at the present day
<adv.>
در این روزگار
at the present day
<adv.>
این روز ها
at the present day
<adv.>
امروزه
give
[a present]
هبه کردن
at the present moment
فعلا
give
[a present]
هدیه کردن
there is no time like the present
<idiom>
سعدیا دی رفت و فردا همچنان معلوم نیست در میان این و آن فرصت شمار امروز را
at the present moment
عجالتا
to present oneself
[as]
خود را اهداء کردن
[بعنوان]
There is no time like the present .
<proverb>
دم غنیمت است .
present-day
جاری
at the present moment
اکنون
present progressive
ماضی قریب استمراری
present arms
پیش فنگ فرمان پیش فنگ
net present value
ارزش فعلی خالص
present arms
پیش فنگ کردن
present arms
سلام درحال پیش فنگ
present arms
پیش فنگ
present arm
پیش فنگ
present participles
وجه وصفی معلوم
net present value
ارزش حال خالص
present perfect
مربوط به ماضی نقلی ماضی نقلی
present conditions
شرایط فعلی
present consumption
مصرف جاری
present consumption
مصرف حال
present progressive
حال استمراری
present income
درامد حال
present tense
زمان حال
present participle
وجه وصفی معلوم
i insist on your being present
جدا` عقیده دارم که شما بایدحضور داشته باشید
present income
درامد جاری
present debt
دین حال
fair weather
بی وفا
fair weather
مناسب برای
fair weather
دارای هوای صاف
elements of weather
عناصر موثر در شرایط جوی عوامل جوی
broken weather
هوای بی قرار
aviation weather
مشخصات ویژه اب و هوایی که به پرواز و عملکردهواپیما مربوط میشود
weather vane
الت بادنما
fair weather
نیم راه
foul weather
هوای خراب
inclement weather
هوای بسیار سرد یا طوفانی
how fine the weather is
چقدرهوالطیف است چه هوای لطیفی است
how fine is the weather
چقدرهوالطیف است چه هوای لطیفی است
heavy weather
هوای طوفانی
heavy weather
هوای خراب
foul weather
هوای نامساعد
all weather hood
کلاهک مخصوص هوا
all weather fighter
هواپیمای همه هوایی
weather station
ایستگاه هواشناسی
weather station
ایستگاه هوا شناسی
weather forecasts
پیش بینی اوضاع جوی گزارش هواشناسی پیش بینی جوی
weather forecast
پیش بینی اوضاع جوی گزارش هواشناسی پیش بینی جوی
muddy weather
هوایی که دچار پوشیده شدن زمین ازبرف آب دار با گل شود
[هوا و فضا]
weather-vanes
الت بادنما
to weather something in winter
چیزی را در معرض
[ آب و]
هوای زمستانی گذاشتن
weather stations
ایستگاه هوا شناسی
weather stations
ایستگاه هواشناسی
all weather fighter
هواپیمایی که در هر گونه شرایط جوی قادر به عمل باشد
adverse weather
هوای نامساعد
fair-weather
درخورهوای صاف
fair-weather
نیم راه
fair-weather
بی وفا
fair-weather
خوب هنگام هوای صاف
to grumble about the weather
مورد هوا گله کردن
weather-vane
الت بادنما
weather beaten
در اثر اب و هوا فاسد یازمخت شده
weather helm
تنظیم سکان برای خنثی کردن اثر جریان هوا
weather helm
سکان سمت باد
weather intelligence
اطلاعات هواشناسی
weather moulding
سنگی که اب باران راردمیکند
weather moulding
ابریز
weather observation
مشاهدات جوی
weather observation
مشاهدات هواشناسی دیدبانی جوی
weather permitting
اگر هوا بگذارد
weather glass
هواسنج میزان الهوا
weather deck
پل باز
weather beaten
افتاب زده
weather board
تخته گذاری کردن تخته بندی کردن
weather board
تخته سرازیری که دم دراطاق می گذارند
weather bound
ممنوع ازحرکت بواسطه بدی هوا منتظرهوای خوب
weather bureau
اداره هواشناسی
weather cock
باد نما ادم دمدمی مزاج
weather code
پیام رمز هواشناسی یاهواسنجی
weather deck
عرشه بدون سقف کشتی
weather deck
عرشه باز
weather proof
محفوظ از اثرهوا هوا نخور
weather side
سمت بادگیر
weather stained
هوا خورده ورنگ پریده
weather forecaster
هواشناس
proof weather
هوا پایدار
queen's weather
افتاب
weather central
مرکز کنترل اوضاع جوی مرکز هواشناسی
weather map
نقشه هواشناسی
queen's weather
جای افتابی
oh what a nasty weather
اه
oh what a nasty weather
چه هوای کثیفی است
weather radar
رادارآبوهوا
weather wise
هوا شناس
weather wise
وارد بجریانات روز
weather wise
مطلع
weather worn
تحت تاثیر هوا در امده
queen's weather
هوای باز
present perfect tense
ماضی کامل
In the light of present circumstances.
باتوجه به اوضاع کنونی
present perfect tense
ماضی قریب
Beautiful music ( weather ) .
موسیقی ( هوای ) قشنگ
fair-weather friend
آدم بی وفا
feel a bit under the weather
<idiom>
[یک کم احساس مریضی کردن]
the weather inclines to fair
هوا میخواهد باز شود هوادارد باز میشود
fair-weather friend
رفیق نیمه راهه
we made heavy weather of it
انرا خیلی سخت دیدیم
all weather air station
ایستگاه هواشناسی عمومی ایستگاه هواشناسی همه هوایی
fair-weather friend
<idiom>
شخصی که تنها دوست است
It is splendid weather for swimming.
این هوا برای شنا جان میدهد
It is foul weather today .
امروز هوا خیلی گند است
The sun is all the more welcome. In this cold weather.
دراین هوای سرد آفتاب می چسبد
I shall not sign this contract in its present from (as it appears).
این قرار داد را بصورت فعلی امضاء نخواهم کرد
present maid prospective bride
دوشیزه امروز عروس فردا
Today's weather is mild by comparison.
در مقایسه هوای امروز ملایم است.
It doesnt meet the present day requirments(needs).
جوابگوی احتیاجات امروزی نیست
Saving your presence . present company excepted .
بلانسبت شما !
I dont feel well. I feel under the weather.
حالش طوری نیست که بتواند کار کند
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com