Dictiornary-Farsi | pressure head | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 202 (10 milliseconds)

English	Persian
pressure head	ارتفاع فشار


Search result with all words

head pressure	ارتفاع فشاری
Other Matches

To bring pressure to bear . To exert pressure .	فشار خون دارد
To bring pressure to bear . To exert pressure .	اعمال فشار کردن
head to head polymer	بسپار سر به سر
pressure	بار
pressure	سنگین
pressure from outside	فشار از بیرون [خارج]
f.pressure	فشارمایع
pressure	بار سنگین مصائب وسختیها
pressure	فشار
pressure	مشقت
pressure	فشردن مضیقه
pressure	فشار هوا
hydrostatic pressure	فشار عمق اب
internal pressure	فشار درونی
pressure gage	فشارسنج
lateral pressure	فشار جانبی
low pressure	فشار کم
loss of pressure	افت فشار
intermediate pressure	فشار متوسط
intake pressure	فشار ورودی
initial pressure	فشار ابتدایی
hydrostatic pressure	فشار عمق
hydrostatic pressure	فشار ایستابی
ice pressure	رانش یخ
impact pressure	نیروی اصابت فشار ترکش
impact pressure	فشار اصابت
kinetic pressure	فشار سینتیک
increase of pressure	افزایش فشار
inflationary pressure	فشار تورمی
low pressure	فشار خفیف
low pressure	سهل العبور
low pressure	منطقه کم فشار
piston pressure	فشار پیستون
pitot pressure	فشار وارد به انتن فشارسنج هواپیما یا ناو فشار انتن فشارسنج
pitot pressure	فشار برخورد هوا که به منظور اندازه گیری سرعت هوا بکار میرود
pore pressure	فشار درونی
pore pressure	فشارمنفذی فشار اب منفذی فشار خنثی
pressure above the atmosphere	فشار بالای جو
pressure adjustment	تنظیم فشار
pressure altitude	ارتفاع از روی دستگاه فشارسنج هواپیما ارتفاع فشارسنجی
partial pressure	فشار جزیی
partial pressure	فشار جزئی
partial pressure	فشار جرئی یا سهمی
manifold pressure	فشار گازگاه
mean effective pressure	فشار موثر متوسط
molding pressure	فشار قالب
molding pressure	فشار پرس
oil pressure	فشارسنج روغن
oil pressure	دستگاه اندازه گیری فشار روغن
osmotic pressure	فشار اسمزی
pressure balance	فشارسنج
constant pressure	فشار ثابت
direct pressure	فشار مستقیم
direct pressure	تعاقب کردن مستقیم دشمن
discharge pressure	فشار تخلیه
dynamic pressure	فشار دینامیکی
dynamic pressure	فشار محرکه درونی
dynamic pressure	فشار پویا
soil pressure	رانش خاک
earth pressure	فشار حاصل از خاک
differential pressure	اختلاف فشار بین دو سیستم یادو حجم
diastolic pressure	فشار دیاستولی
contact pressure	فشار تماسی
contact pressure	فشار تماس
critical pressure	فشار بحرانی
deflationary pressure	فشار انقباضی
deflationary pressure	فشار ضدتورمی
compression pressure	فشار گیج در سیلندرموتورهای پیستونی دروضعیت نقطه مرگ بالا
diastolic pressure	فشار خون انبساطی
earth pressure	رانش خاک
earth pressure	فشار خاک
economic pressure	فشار اقتصادی
gauge pressure	فشار در عمق معین برحسب فشارسنج
group pressure	فشار گروهی
pressure device	عامل فشاری مین
high pressure	دارای وزن وفشار زیاد پرفشار
high pressure	قوی
high pressure	فشار زیاد
hydraulic pressure	فشار هیدرولیکی
hydraulic pressure	فشار اب
gage pressure	فشار مانومتری
gage pressure	فشار گیج
edge pressure	فشار لبه
effective pressure	فشار موثر
equilibrium pressure	فشار تعادلی
excess pressure	فشار اضافی
external pressure	فشار خارجی
external pressure	فشار برونی
flow pressure	فشار روان ابی
seepage pressure	فشار روان ابی
hydrostatic pressure	فشار ایستائی
pressure breathing	تنفس مصنوعی دادن با تولیداختلاف فشار هوا دستگاه تنفس یدکی اکسیژن برای خلبان
reduced pressure	فشار کاهیده
uplift pressure	فشار بالابرنده
vapor pressure	فشار مولکولهای بخار روی دیواره فرف یا محفظه برابر فشارهای جزئی یا سهمی
vapor pressure	فشار بخار
vapour pressure	فشار بخار اب
water pressure	فشار اب
wave pressure	فشار حاصل از موج
wheel pressure	فشار چرخ
total pressure	فشار کل
to bear pressure upon	فشار اوردن بر
tire pressure	فشار هوای لاستیک
reservoir pressure	فشار مخزن
social pressure	فشار اجتماعی
sound pressure	فشار صوت
starting pressure	فشار استارت
static pressure	فشار ثابت هوا
static pressure	فشار ایستایی
swelling pressure	فشار در اثر ازدیاد حجم
systolic pressure	فشارخون انقباضی
wind pressure	فشار باد
The pressure of the atmosphere	فشار جو ؟( اتمسفر )
He always works best under pressure .	اگر تحت فشار قرار گیرد ؟خوب کارمی کند
partial pressure	[فشار اولیه و جزئی که در اثر شانه کوبی و یا کشیدن تار در چله کشی به نخ های تار وارد می شود.]
time pressure	فشار زمانی
pressure of time	فشار زمانی
to be under deadline pressure	عجله داشتن
water under pressure	آبتحتفشار
pressure vessel	فشار
pressure vessel	فرف
pressure cookers	دیگ زودپز
pressure bar	قسمتفشار
pressure change	تغییراتفشار
pressure control	کنترلفشار
pressure dial	درجهفشار
pressure plate	صفحهنگهدار
pressure screw	پیچفشرده
pressure tube	لولهفشار
pressure cabin	هواپیمای دارای دستگاه تهویه مقاوم با فشار هوا
pressure front	جبهه موج ضربتی ترکش گلوله اتمی میدان موج ضربتی
pressure gauge	فشار سنج ابگونه وموادمنفجره
pressure gauge	فشارسنج
pressure gaverner	ناطم فشار
pressure gaverner	تنظیم کننده فشار
pressure gradient	گرادیان فشار
pressure hull	بدنه ضد فشار
pressure lamp	چراغ تلمبهای
pressure fraction	کسر فشاری
pressure face	سمت فشار
pressure drop	افت فشار
pressure cabin	بخشی از هواپیما که افراد وخدمه در ان قرار دارند وهمیشه فشار در ان برابر یابیشتر از حد تعیین شده است
pressure casting	قطعه ریخته گری فشاری
pressure cook	دیگ زودپز
pressure cook	دردیگ زودپزپختن
pressure cook	تحت فشار پختن
pressure curve	منحنی فشار
pressure curve	خم فشار
pressure device	ماسوره فشاری
pressure lubrication	دستگاه روغنکاری فشاری
pressure of speech	فشار تکلم
pressure transducer	مبدل فشار
pressure wave	موج فشار
pressure weld	جوش دادن فشاری
pressure weldable	قابل جوشکاری فشاری
pressure welding	جوش فشاری
pressure welding	جوشکاری فشاری
pulse pressure	فشار نبض
radiation pressure	فشار تشعشع
pressure tendency	گرایش فشار
pressure taping	انشعاب فشار سنجی
pressure sweeping	روبیدن فشاری
pressure points	نقطههای گیرنده فشار
pressure regulator	شیر تنظیم
pressure regulator	شیر فشار شکن
pressure sense	حس فشار
sense of pressure	حس فشار
pressure suit	لباس مخصوص پرواز درارتفاعات زیاد
pressure surface	سطح فشار
pressure surface	سطح پیزومتریک
reacted pressure	فشار واکنش شده
atmospheric pressure	فشار اتمسفری
barometric pressure	فشار جو
barometric pressure	فشار بارومتری
air pressure	فشار هوا
bearing pressure	فشار تکیه گاهی
bearing pressure	فشار بردگاهی
blood pressure	فشار خون
blood pressure	فشارخون
centre of pressure	مرکز فشار
acoustic pressure	فشار صوتی
barometric pressure	فشار هوا
center of pressure	مرکز فشار
atmospheric pressure	فشار جو
atmospheric pressure	فشار هوا
back pressure	فشار متقابل
axial pressure	فشار اسهای
brush pressure	فشار زغال
ambient pressure	فشار محیط
axial pressure	فشار مرکزی
back pressure	فشار عقب نشینی
back pressure	فشاراگزوز فشار عقب نشینی اگزوز
back pressure	فشار مخالف جریان اصلی درسیستمهای بسته سیالات
back pressure	پی فشار
cabin pressure	فشار مطلق داخل هواپیما اختلاف فشار بین کابین واتمسفر پیرامون
brake pressure	نیروی ترمز
blast pressure	فشار کوره بلند
bearing pressure	فشار یاطاقان
collapse pressure	حگاکثر فشار وارد به یک لایه تا ان لایه ریزش نکند
pressure group	گروه فشار