Dictiornary-Farsi | pressure of speech | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 201 (10 milliseconds)

English	Persian
pressure of speech	فشار تکلم


Other Matches

To bring pressure to bear . To exert pressure .	فشار خون دارد
To bring pressure to bear . To exert pressure .	اعمال فشار کردن
the f.of speech	قوه گویایی یاناطقه
speech	سخن
speech	حرف
speech	گفتار
speech	صحبت نطق
speech	گویایی
speech	وسیلهای که داده را از کامپیوتر می گیرد و آنرا به صورت کلمه صوتی خارج میکند
speech	تولید کلمات صوتی با بررسی صدا
speech	بررسی کلمات صحبت به طوری که کامپیوتر کلمات و دستورات را تشخیص دهد
speech	مدار مجتمع با صوت تولید شده .
speech	که وقتی باسم اجرا شود و مشابه صحبت افراد میشود
to get any ones speech	موفق بشنیدن نطق کسی شدن
inner speech	گفتار درونی
speech	صحبت کردن یا ایجاد کلمات با صدا
speech	قوه ناطقه سخنرانی
d. of a speech	سخن رانی
d. of a speech	ادای نطق
impediment in speech	لکنت زبان گره
reported speech	نقلقول
speech therapist	گفتاردرمانگر
to deliver a speech	نطق یاسخنرانی کردن
violent speech	نطق تند یا سخت
figure of speech	استعاره
to interrupt any one's speech	در میان سخن کسی امدن
make a speech	سخنرانی کردن
labyrinthine speech	پریشان گویی
impediment in speech	گره زبان گیر
to hear any ones speech	سخنرانی
organs of speech	اندامهای گفتار
to hear any ones speech	کسیراگوش کردن
to interrupt any one's speech	سخن کسیرا گسیختن
indirect speech	گفته کسی که تغییرات دستوری دران داده نقل کنند
indirect speech	نقل قول غیر مستقیم
Queen's speech	جلسهسخنرانیملکه
to interrupt any one's speech	صحبت کسیرا قطع کردن
to stumble in one's speech	درسخنرانی اشتباه کردن
incisive speech	سخن تند یا زننده
figure of speech	صنایع ادبی
subvocal speech	گفتار ناملفوظ
clipped speech	حذف مطلب
maiden speech	نخستین نطق شخص
speech synthesis	ترکیب گفتاری
incisive speech	سخن رک
speech scrambling	نفوذ در شبکه مکالماتی دخالت در شبکه صوتی و به هم زدن ان
speech recogintion	شناخت کلام
speech recogintion	تشخیص کلام
speech recogintion	بازشناسی کلام
speech recogintion	تشخیص گفتار
speech disorders	اختلالهای گویایی
speech center	مرکز گویایی
digital speech	گفتار دیجیتالی
slow of speech	کندزبان
distractable speech	حواسپرتی کلامی
laconic speech	کم گویی
part of speech	ادات سخن
speech synthesis	ترکیب کلام امیزش سخن
speech synthesizer	ترکیب کننده گفتاری
clipped speech	سخن کوتاه و با نفوذ
stilted speech	مطنطن گویی
part of speech	بخش گفتار
figures of speech	صنایع بدیعی
speech therapy	گفتار درمانی
parts of speech	اقسام کلمه
Upon his arrival , he delinered a speech .	به محض ورود نطقی ایراد کرد
He delivered a historic speech.	نطق تاریخی یی ایراد کرد
His speech was in the nature of an apology.	ماهیت سخنرانی او [مرد] عذرخواهی بود.
consensus evidenced by speech	اجماع قول
simile [rhetorical figure of speech]	تشبیه [استعاره ] [گفتار لفظی]
His speech gripped the television viewers ( audience ).	سخنرانی اش بینندگان تلویزیون را قبضه کرد
f.pressure	فشارمایع
pressure from outside	فشار از بیرون [خارج]
pressure	بار سنگین مصائب وسختیها
pressure	مشقت
pressure	فشردن مضیقه
pressure	بار
pressure	فشار هوا
pressure	فشار
pressure	سنگین
pressure cook	دردیگ زودپزپختن
pressure gaverner	تنظیم کننده فشار
pressure gradient	گرادیان فشار
pressure head	ارتفاع فشار
pressure hull	بدنه ضد فشار
pressure lamp	چراغ تلمبهای
pressure lubrication	دستگاه روغنکاری فشاری
low pressure	فشار خفیف
pressure points	نقطههای گیرنده فشار
pressure drop	افت فشار
pressure cook	تحت فشار پختن
low pressure	سهل العبور
pressure device	عامل فشاری مین
pressure face	سمت فشار
pressure fraction	کسر فشاری
pressure front	جبهه موج ضربتی ترکش گلوله اتمی میدان موج ضربتی
pressure curve	خم فشار
pressure gauge	فشار سنج ابگونه وموادمنفجره
pressure curve	منحنی فشار
pressure gauge	فشارسنج
pressure device	ماسوره فشاری
pressure cabin	بخشی از هواپیما که افراد وخدمه در ان قرار دارند وهمیشه فشار در ان برابر یابیشتر از حد تعیین شده است
partial pressure	فشار جرئی یا سهمی
partial pressure	فشار جزئی
molding pressure	فشار پرس
pressure adjustment	تنظیم فشار
pressure above the atmosphere	فشار بالای جو
pore pressure	فشارمنفذی فشار اب منفذی فشار خنثی
pore pressure	فشار درونی
pitot pressure	فشار برخورد هوا که به منظور اندازه گیری سرعت هوا بکار میرود
pressure gaverner	ناطم فشار
partial pressure	فشار جزیی
pitot pressure	فشار وارد به انتن فشارسنج هواپیما یا ناو فشار انتن فشارسنج
osmotic pressure	فشار اسمزی
oil pressure	دستگاه اندازه گیری فشار روغن
low pressure	منطقه کم فشار
manifold pressure	فشار گازگاه
pressure cook	دیگ زودپز
pressure casting	قطعه ریخته گری فشاری
mean effective pressure	فشار موثر متوسط
molding pressure	فشار قالب
pressure cabin	هواپیمای دارای دستگاه تهویه مقاوم با فشار هوا
pressure breathing	تنفس مصنوعی دادن با تولیداختلاف فشار هوا دستگاه تنفس یدکی اکسیژن برای خلبان
pressure balance	فشارسنج
pressure altitude	ارتفاع از روی دستگاه فشارسنج هواپیما ارتفاع فشارسنجی
oil pressure	فشارسنج روغن
piston pressure	فشار پیستون
pressure regulator	شیر تنظیم
pressure control	کنترلفشار
pressure change	تغییراتفشار
pressure bar	قسمتفشار
pressure cookers	دیگ زودپز
wind pressure	فشار باد
wheel pressure	فشار چرخ
wave pressure	فشار حاصل از موج
water pressure	فشار اب
vapour pressure	فشار بخار اب
vapor pressure	فشار بخار
vapor pressure	فشار مولکولهای بخار روی دیواره فرف یا محفظه برابر فشارهای جزئی یا سهمی
uplift pressure	فشار بالابرنده
pressure dial	درجهفشار
pressure plate	صفحهنگهدار
to be under deadline pressure	عجله داشتن
pressure of time	فشار زمانی
time pressure	فشار زمانی
partial pressure	[فشار اولیه و جزئی که در اثر شانه کوبی و یا کشیدن تار در چله کشی به نخ های تار وارد می شود.]
He always works best under pressure .	اگر تحت فشار قرار گیرد ؟خوب کارمی کند
The pressure of the atmosphere	فشار جو ؟( اتمسفر )
water under pressure	آبتحتفشار
pressure vessel	فشار
pressure vessel	فرف
pressure tube	لولهفشار
pressure screw	پیچفشرده
total pressure	فشار کل
pressure welding	جوش فشاری
pressure weldable	قابل جوشکاری فشاری
pressure weld	جوش دادن فشاری
pressure wave	موج فشار
pressure transducer	مبدل فشار
pressure tendency	گرایش فشار
pressure taping	انشعاب فشار سنجی
pressure sweeping	روبیدن فشاری
pressure surface	سطح پیزومتریک
pressure surface	سطح فشار
pressure suit	لباس مخصوص پرواز درارتفاعات زیاد
sense of pressure	حس فشار
pressure sense	حس فشار
pressure welding	جوشکاری فشاری
pulse pressure	فشار نبض
to bear pressure upon	فشار اوردن بر
tire pressure	فشار هوای لاستیک
systolic pressure	فشارخون انقباضی
swelling pressure	فشار در اثر ازدیاد حجم
static pressure	فشار ایستایی
static pressure	فشار ثابت هوا
starting pressure	فشار استارت
sound pressure	فشار صوت
social pressure	فشار اجتماعی
reservoir pressure	فشار مخزن
reduced pressure	فشار کاهیده
reacted pressure	فشار واکنش شده
radiation pressure	فشار تشعشع
pressure regulator	شیر فشار شکن
gage pressure	فشار گیج
direct pressure	فشار مستقیم
differential pressure	اختلاف فشار بین دو سیستم یادو حجم
diastolic pressure	فشار دیاستولی
diastolic pressure	فشار خون انبساطی
deflationary pressure	فشار ضدتورمی
deflationary pressure	فشار انقباضی
critical pressure	فشار بحرانی
contact pressure	فشار تماس
contact pressure	فشار تماسی
constant pressure	فشار ثابت
compression pressure	فشار گیج در سیلندرموتورهای پیستونی دروضعیت نقطه مرگ بالا
collapse pressure	حگاکثر فشار وارد به یک لایه تا ان لایه ریزش نکند
centre of pressure	مرکز فشار
center of pressure	مرکز فشار
direct pressure	تعاقب کردن مستقیم دشمن
discharge pressure	فشار تخلیه