English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 154 (8 milliseconds)
English Persian
primary education اموزش ابتدایی
Other Matches
education اموزش و پرورش
further education تحصیلاتدانشکده
f.education پرورش واموزش دختران
re-education تشویقتحریک
education پرورش اموزش و پرورش
education تحصیلات
education تربیت
education اموزش
education تعلیم و تربیت
liberal education اموزش و پرورشی که برای روشن کردن فکر باشد نه برای مقاصد پیشهای
general education اموزش عمومی
formal education اموزش رسمی
graduate education اموزش بعد از لیسانس
elementary education اموزش ابتدایی
education stand میزان تحصیلات
education pipe لوله تخلیه
education center اموزشگاه
education center مرکز اموزش
religious education تحصیلاتمذهبی
compulsory education اموزش اجباری
mass education اموزش همگانی
mass education اموزش جمعی
professional education اموزش تخصصی
progressive education ازمون پیشرو
secondary education اموزش متوسطه
special education اموزش و پرورش استثنایی
technical education اموزش فنی
vocational education اموزش حرفهای
education department اداره آموزش و پرورش
nonformal education اموزش غیر رسمی
motor education تعلیم و تربیت حرکتی
moral education اموزش اخلاقی
ministry of education وزارت فرهنگ
ministry education وزارت فرهنگ
comparative education اموزش و پرورش تطبیقی
adult education آموزش بزرگسالان
informal education اموزش غیررسمی
physical education تربیت بدنی
higher education اموزش عالی
sex education اموزش جنسی
life long education اموزش مداوم
primary نخستین
primary ورودی
primary اصلی
primary عمده
primary مقدماتی نخستین
primary ابتدایی
primary اولیه
primary کانالی که ارسسال داده را بین دو وسیله بر عهده دارد
primary که برنامه جاری را ذخیره میکند 2-حافظه اصلی داخل سیستم کامپیوتری
primary اولین یا ابتدایی یا بسیار مهم
primary که کانالهای B جداگانه را که میتواند ارسال سیگنال و کنترل پاس چند کیلوبایت در ثانیه را که روی کانال D ارسال می کنند را پشتیبانی کند
primary 1-حافظه کوچک با دستیابی سریع داخلی در سیستم کامپیوتری
primary خط ارتباط و با کارایی بالا ISDN
primary needs نیازهای نخستین
primary وضعیت این ایستگاه موقت است و از یک ایستگاه به دیگری ارسال میکند
primary تنها ایستگاه در شبکه داده که میتواند مسیر انتخاب کند و ارسال کند
primary کلمه شناسایی یکتا که یک ورودی از پایگاه داده ها انتخاب میکند
primary ابتدایی مقدماتی
primary مقدماتی اصلی
primary structure ساختمان اولیه
primary position موضع ابتدایی
primary position موضع اصلی
primary storage انباره اولیه
primary storage حافظه اولیه
primary structure ساختمان اصلی
primary products محصولات اولیه
primary standard استاندارد اولیه
primary productivity فراوردگی نخستین
primary products محصولات پایه
primary processes فرایندهای نخستین
primary products محصولاتی که به عنوان مواد اولیه بکار برده میشود
primary reciever دریافت کننده توپ که هدف اصلی پاس است
primary reinforcement تقویت نخستین
primary reinforcer تقویت کننده نخستین
primary tenses زمانها یاصلی و گذشته وماضی قریب و ماضی بعید
primary track شیار اولیه
primary root ریشهاولیه
primary colour رنگهایاصلی-قرمز RedسبزGreen آبیBlue
primary material مواد اولیه فرش [همچون نخ و رنگ]
primary accused متهم اصلی
primary memory حافظه کامپیوتر [علوم کامپیوتر]
primary mirror آئینهابتدائی
primary marshalling راهاولیه
primary track شیار اصلی
primary treatment تصفیه نخستین
primary treatment پاکسازی نخستین
primary winding سیم پیچ ورودی
primary wire سیم ورودی
primary zones نواحی نخستین
white primary اخذ اراء مقدماتی حزبی
primary covert پرهایاولیه
primary memory حافظه رایانه [علوم کامپیوتر]
primary school دبستان
primary cell پیل ساده
primary center مرکز عمده
primary center مرکز اولیه
primary circuit مدار ورودی
primary cluster تشکیل ورودیهای یک جدول در اطراف یک خانه منفردجدول
primary cognizance شناختهای اولیه
primary cognizance تحقیقات اولیه روی یک مسئله
primary coil پیچک راه انداز
primary colors رنگهای نخستین
primary carbon کربن نوع اول
primary carbon کربن 1 درجه
primary body جسم اولیه
primary schools دبستان
primary colours رنگهای اصلی
grounded primary مدار ورودی زمینی
primary personality شخصیت نخستین
primary gain بهره اصلی بیماری
primary alcohol الکل 1 درجه
primary alcohol الکل نوع اول
primary amentia نقص عقل نخستین
primary anxiety اضطراب نخستین
primary armament جنگ افزار اصلی
primary colors رنگهای اصلی
primary consumers مصرف کنندگان نخستین
primary current جریان ورودی
primary investment سرمایه گذاری اولیه
primary key [کلید اصلی، همچنین کلید اولیه نامیده می شود، یک کلید در یک پایگاه داده رابطه ای است که منحصر به فرد برای هر رکورد است.]
primary masses نقاط مادی اولیه
primary interest مسئولیت اصلی
primary mission ماموریت اصلی
primary motivation انگیزش نخستین
primary planets سیارات عمده
primary planets سیارات کبار
primary interest هدف توجه اصلی
primary electron الکترون اولیه
primary emission صدور اولیه
primary group گروه نخستین
primary hypertension افزایش اولیه فشار خون
primary industries صنایع اولیه
primary inputs دادههای اولیه
primary inputs نهادههای اولیه
primary drive سائق نخستین
primary cosmic rays تابش کیهانی
primary cosmic rays پرتو کیهانی
gross primary product تولید ناخالص نخستین
primary process thinking اندیشیدن در فرایند نخستین
net primary production تولید خالص نخستین
primary vowel sounds صداهای اصلی
primary standard grade خلوص استاندارد اولیه
to act through primary agents به وسیله پاسخگویان اصلی عمل کردن
primary diagonal [matrix] قطر اصلی [ریاضی]
primary mental deficiency عقب ماندگی ذهنی نخستین
primary projection area ناحیه فرافکنی نخستین
primary sensory area ناحیه حسی نخستین
primary consumers: herbivores گیاهخواران
primary consumers: herbivores مصرفکنندهاولیه
middle primary covert پرهایاولیهمیانی
primary mental abilities تواناییهای عقلی نخستین
primary storage unit واحد انبارش اولیه
Recent search history
Search history is off. Activate
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com