English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
English Persian
primary projection area ناحیه فرافکنی نخستین
Other Matches
area projection تهیه تصویر منطقه
area projection تهیه نقشه از منطقه
secondary projection area منطقه فرافکنی ثانوی
tertiary projection area ناحیه فرافکنی سوم
auditory projection area ناحیه ادراک شنیداری
primary sensory area ناحیه حسی نخستین
projection طرح
projection فرافکنی
projection افکنش تصویر
projection پروژه
projection نور افکنی اگراندیسمان
projection تصویر
projection تجسم پرتو افکنی
projection پیش امدگی
projection پیش افکنی برامدگی
projection نقشه کشی
projection سیستم تصویر در تهیه نقشه سیستم تهیه نقشه جات
projection طرح ریزی
projection پیش بینی یک وضعیت ازمجموعهای داده
projection پرتاب طرح
projection پیش بینی
annular projection برامدگی حلقوی
isometric Projection [نقشه هم اندازه سه بعدی]
axonometric projection طرح های هندسی [معماری]
projection screen صفحهنورافکن
projection dome گنبدپرتوافکن
sinusoidal projection نقشه جهان نمای مسطح
plane projection طرحمسطح
interrupted projection برآمدگیفاصلهدار
cylindrical projection نقشهکشیاستوانهای
conic projection نقشهکشیمخروطی
visual projection فرافکنی دیداری
lambert projection سیستم تصویر لامبرت
projection welding جوشکاری نقطه سیاه
mercator projection نقشه برجسته نمای دارای نصف النهارات متوازی
projection formula فرمول تصویری
orthographical projection نمایش چیزی با خط هاوگوشههای راست
lambert projection سیستم لامبر یا سیستم نقشه برداری مخروطی
policonic projection سیستم تصویر چند مخروطی سیستم تهیه نقشه چندمخروطی
mercator's projection تصویر مرکاتوریا استوانهای
perspective projection تصویر پرسپکتیوی
newman projection تصویر نیومن
oblique projection نمایش اجسامی درروی صفحه بوسیله تصویرمایل
oblique projection تصویر مورب
projection maps نقشههای فرافکنی
projection of a point تصویر نقطه
circular projection برامدگی گرد
conformal projection نوعی سیستم تهیه نقشه بزرگ کردن یکنواخت نقشه
projection welding جوش برجسته
projection weld جوش نقطه سیاه
projection weld جوش خال سیاه
projection tube لامپ تصویر
projection print روش تهیه نقشه یا عکس بااستفاده از روش بزرگ کردن یا کوچک کردن فیلم یک عکس دیگر چاپ تصویری
projection of a point خط مصور
projection of a point خطی که نقطه تصویرشده را بنقطه مقابل ان می پیوند د
oblique projection تصویر مایل
projection product ضرب نقطه ای [ریاضی]
projection product ضرب داخلی [ریاضی]
projection product ضرب اسکالر [ریاضی]
aerospace projection operations بالای منطقه عملیات
aerospace projection operations عملیات مخصوص گسترش منطقه فضای هوایی عملیات مخصوص توسعه منطقه فضای هوایی
azimuth equidistant projection وسیله نشان دهنده تعادل سمتی هواپیما
raven's controlled projection test ازمون فرافکنی کنترل شده ریون
low voltage projection lamp لامپ فشار ضعیف
primary اولین یا ابتدایی یا بسیار مهم
primary اصلی
primary وضعیت این ایستگاه موقت است و از یک ایستگاه به دیگری ارسال میکند
primary ابتدایی
primary که برنامه جاری را ذخیره میکند 2-حافظه اصلی داخل سیستم کامپیوتری
primary مقدماتی نخستین
primary اولیه
primary عمده
primary needs نیازهای نخستین
primary 1-حافظه کوچک با دستیابی سریع داخلی در سیستم کامپیوتری
primary ابتدایی مقدماتی
primary مقدماتی اصلی
primary نخستین
primary کلمه شناسایی یکتا که یک ورودی از پایگاه داده ها انتخاب میکند
primary که کانالهای B جداگانه را که میتواند ارسال سیگنال و کنترل پاس چند کیلوبایت در ثانیه را که روی کانال D ارسال می کنند را پشتیبانی کند
primary خط ارتباط و با کارایی بالا ISDN
primary کانالی که ارسسال داده را بین دو وسیله بر عهده دارد
primary ورودی
primary تنها ایستگاه در شبکه داده که میتواند مسیر انتخاب کند و ارسال کند
primary reinforcement تقویت نخستین
primary reinforcer تقویت کننده نخستین
primary products محصولاتی که به عنوان مواد اولیه بکار برده میشود
primary reciever دریافت کننده توپ که هدف اصلی پاس است
primary productivity فراوردگی نخستین
primary processes فرایندهای نخستین
primary position موضع ابتدایی
primary position موضع اصلی
primary planets سیارات کبار
grounded primary مدار ورودی زمینی
primary planets سیارات عمده
primary products محصولات اولیه
primary standard استاندارد اولیه
primary colors رنگهای نخستین
primary interest مسئولیت اصلی
primary zones نواحی نخستین
primary wire سیم ورودی
primary winding سیم پیچ ورودی
primary treatment پاکسازی نخستین
primary treatment تصفیه نخستین
primary track شیار اصلی
primary track شیار اولیه
primary tenses زمانها یاصلی و گذشته وماضی قریب و ماضی بعید
primary structure ساختمان اولیه
primary structure ساختمان اصلی
primary education اموزش ابتدایی
primary storage حافظه اولیه
primary storage انباره اولیه
primary products محصولات پایه
primary personality شخصیت نخستین
primary coil پیچک راه انداز
primary cognizance تحقیقات اولیه روی یک مسئله
primary cognizance شناختهای اولیه
primary cluster تشکیل ورودیهای یک جدول در اطراف یک خانه منفردجدول
primary center مرکز اولیه
primary center مرکز عمده
primary cell پیل ساده
primary carbon کربن نوع اول
primary carbon کربن 1 درجه
primary body جسم اولیه
primary armament جنگ افزار اصلی
primary anxiety اضطراب نخستین
primary amentia نقص عقل نخستین
primary alcohol الکل نوع اول
primary alcohol الکل 1 درجه
primary gain بهره اصلی بیماری
primary colors رنگهای اصلی
primary consumers مصرف کنندگان نخستین
primary circuit مدار ورودی
primary motivation انگیزش نخستین
primary mission ماموریت اصلی
primary masses نقاط مادی اولیه
primary key [کلید اصلی، همچنین کلید اولیه نامیده می شود، یک کلید در یک پایگاه داده رابطه ای است که منحصر به فرد برای هر رکورد است.]
primary investment سرمایه گذاری اولیه
primary interest هدف توجه اصلی
primary inputs نهادههای اولیه
primary inputs دادههای اولیه
primary industries صنایع اولیه
primary hypertension افزایش اولیه فشار خون
primary group گروه نخستین
primary emission صدور اولیه
primary electron الکترون اولیه
primary drive سائق نخستین
primary current جریان ورودی
primary schools دبستان
white primary اخذ اراء مقدماتی حزبی
primary memory حافظه رایانه [علوم کامپیوتر]
primary covert پرهایاولیه
primary marshalling راهاولیه
primary mirror آئینهابتدائی
primary colours رنگهای اصلی
primary memory حافظه کامپیوتر [علوم کامپیوتر]
primary school دبستان
primary material مواد اولیه فرش [همچون نخ و رنگ]
primary colour رنگهایاصلی-قرمز RedسبزGreen آبیBlue
primary accused متهم اصلی
primary root ریشهاولیه
primary cosmic rays پرتو کیهانی
primary diagonal [matrix] قطر اصلی [ریاضی]
primary cosmic rays تابش کیهانی
primary mental abilities تواناییهای عقلی نخستین
to act through primary agents به وسیله پاسخگویان اصلی عمل کردن
primary consumers: herbivores مصرفکنندهاولیه
gross primary product تولید ناخالص نخستین
net primary production تولید خالص نخستین
primary storage unit واحد انبارش اولیه
primary standard grade خلوص استاندارد اولیه
primary process thinking اندیشیدن در فرایند نخستین
middle primary covert پرهایاولیهمیانی
primary consumers: herbivores گیاهخواران
primary vowel sounds صداهای اصلی
primary mental deficiency عقب ماندگی ذهنی نخستین
area گرافی خط ی که در آن فضای پایین خط با یک الگو یا رنگی پر شده است
area مساحت سطح
area قلمرو
area سطح مقطع
I know the area more or less . کم وبیش با این منطقه آشنا هستم
area عرصه
no-go area منطقهممنوعه
area ناحیه از صفحه نمایش که حروف قابل نمایش اند
area پهنک
area جستجو برای داده خاص در بخشی از حافظه یا فایلها
area دستورالعمل پر کردن یک ناحیه از صفحه یا یک الگوی بسته با یک رنگ یا الگو
area بخشی از حافظه اصلی که داده ها را از فضای ذخیره سازی در خود نگهداری میکند تا پردازش شوند
area بخشی از حافظه یا کد که برای مقصود خاصی در نظر گرفته شده است
area پهنه
area ناحیه
area اندازه گیری فضای گرفته شده برای کاری
area مساحت
area سطح
area محوطه
area منطقه
area رشته [دانشی]
area فضا
area شاخه [دانشی]
area حوزه
area of a circle مساحت دایره [ریاضی]
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com