Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (9 milliseconds)
English
Persian
primary sensory area
ناحیه حسی نخستین
Other Matches
primary projection area
ناحیه فرافکنی نخستین
sensory
وابسته به مرکز احساس حساس
sensory
حسی
sensory handicap
معلولیت حسی
sensory discrimination
تمیز حسی
sensory nerves
پیهای حساس
sensory deprivation
محرومیت حسی
sensory nerve
عصب حسی
sensory acuity
تیز حسی
sensory adaptation
انطباق حسی
sensory aphasia
زبان پریشی حسی
sensory apraxia
کنش پریشی حسی
sensory discrimination
افتراق حسی
sensory field
میدان حسی
sensory feedback
پسخوراند حسی
sensory nerves
اعصاب حساسه
sensory cortex
قشر حسی مخ
sensory impulse
ضربهحسی
sensory receptor
گیرنهحسی
sensory organization
سازمان حسی
sensory root
ریشهحسی
sensory neuron
نورون حسی
primary
که کانالهای B جداگانه را که میتواند ارسال سیگنال و کنترل پاس چند کیلوبایت در ثانیه را که روی کانال D ارسال می کنند را پشتیبانی کند
primary
1-حافظه کوچک با دستیابی سریع داخلی در سیستم کامپیوتری
primary
اصلی
primary
که برنامه جاری را ذخیره میکند 2-حافظه اصلی داخل سیستم کامپیوتری
primary
عمده
primary
خط ارتباط و با کارایی بالا ISDN
primary
کانالی که ارسسال داده را بین دو وسیله بر عهده دارد
primary
نخستین
primary
ورودی
primary
مقدماتی اصلی
primary
کلمه شناسایی یکتا که یک ورودی از پایگاه داده ها انتخاب میکند
primary
تنها ایستگاه در شبکه داده که میتواند مسیر انتخاب کند و ارسال کند
primary
وضعیت این ایستگاه موقت است و از یک ایستگاه به دیگری ارسال میکند
primary
مقدماتی نخستین
primary
ابتدایی
primary
اولین یا ابتدایی یا بسیار مهم
primary needs
نیازهای نخستین
primary
ابتدایی مقدماتی
primary
اولیه
primary carbon
کربن نوع اول
primary amentia
نقص عقل نخستین
primary anxiety
اضطراب نخستین
primary armament
جنگ افزار اصلی
primary position
موضع ابتدایی
primary planets
سیارات عمده
primary marshalling
راهاولیه
primary mirror
آئینهابتدائی
primary center
مرکز عمده
primary covert
پرهایاولیه
primary cell
پیل ساده
primary planets
سیارات کبار
primary body
جسم اولیه
primary carbon
کربن 1 درجه
primary position
موضع اصلی
primary cluster
تشکیل ورودیهای یک جدول در اطراف یک خانه منفردجدول
primary emission
صدور اولیه
primary group
گروه نخستین
primary hypertension
افزایش اولیه فشار خون
grounded primary
مدار ورودی زمینی
primary inputs
دادههای اولیه
primary inputs
نهادههای اولیه
primary interest
مسئولیت اصلی
primary interest
هدف توجه اصلی
primary investment
سرمایه گذاری اولیه
primary key
[کلید اصلی، همچنین کلید اولیه نامیده می شود، یک کلید در یک پایگاه داده رابطه ای است که منحصر به فرد برای هر رکورد است.]
primary masses
نقاط مادی اولیه
primary electron
الکترون اولیه
primary personality
شخصیت نخستین
primary current
جریان ورودی
primary industries
صنایع اولیه
primary center
مرکز اولیه
primary circuit
مدار ورودی
primary cognizance
شناختهای اولیه
primary cognizance
تحقیقات اولیه روی یک مسئله
primary coil
پیچک راه انداز
primary colors
رنگهای نخستین
primary colors
رنگهای اصلی
primary consumers
مصرف کنندگان نخستین
white primary
اخذ اراء مقدماتی حزبی
primary motivation
انگیزش نخستین
primary alcohol
الکل نوع اول
primary zones
نواحی نخستین
primary storage
انباره اولیه
primary standard
استاندارد اولیه
primary reinforcer
تقویت کننده نخستین
primary reinforcement
تقویت نخستین
primary root
ریشهاولیه
primary products
محصولاتی که به عنوان مواد اولیه بکار برده میشود
primary products
محصولات پایه
primary structure
ساختمان اصلی
primary structure
ساختمان اولیه
primary wire
سیم ورودی
primary winding
سیم پیچ ورودی
primary treatment
پاکسازی نخستین
primary treatment
تصفیه نخستین
primary mission
ماموریت اصلی
primary track
شیار اصلی
primary track
شیار اولیه
primary tenses
زمانها یاصلی و گذشته وماضی قریب و ماضی بعید
primary school
دبستان
primary schools
دبستان
primary drive
سائق نخستین
primary gain
بهره اصلی بیماری
primary education
اموزش ابتدایی
primary material
مواد اولیه فرش
[همچون نخ و رنگ]
primary products
محصولات اولیه
primary productivity
فراوردگی نخستین
primary processes
فرایندهای نخستین
primary colour
رنگهایاصلی-قرمز RedسبزGreen آبیBlue
primary reciever
دریافت کننده توپ که هدف اصلی پاس است
primary accused
متهم اصلی
primary alcohol
الکل 1 درجه
primary memory
حافظه رایانه
[علوم کامپیوتر]
primary storage
حافظه اولیه
primary memory
حافظه کامپیوتر
[علوم کامپیوتر]
primary colours
رنگهای اصلی
primary vowel sounds
صداهای اصلی
primary cosmic rays
تابش کیهانی
primary cosmic rays
پرتو کیهانی
primary standard grade
خلوص استاندارد اولیه
primary storage unit
واحد انبارش اولیه
primary mental deficiency
عقب ماندگی ذهنی نخستین
primary process thinking
اندیشیدن در فرایند نخستین
net primary production
تولید خالص نخستین
to act through primary agents
به وسیله پاسخگویان اصلی عمل کردن
primary diagonal
[matrix]
قطر اصلی
[ریاضی]
primary consumers: herbivores
گیاهخواران
primary consumers: herbivores
مصرفکنندهاولیه
primary mental abilities
تواناییهای عقلی نخستین
middle primary covert
پرهایاولیهمیانی
gross primary product
تولید ناخالص نخستین
area
پهنک
area
ناحیه از صفحه نمایش که حروف قابل نمایش اند
area
جستجو برای داده خاص در بخشی از حافظه یا فایلها
area
گرافی خط ی که در آن فضای پایین خط با یک الگو یا رنگی پر شده است
area
دستورالعمل پر کردن یک ناحیه از صفحه یا یک الگوی بسته با یک رنگ یا الگو
area
قلمرو
area
فضا
area
ناحیه
area
حوزه
area
منطقه
area
پهنه
area
محوطه
area
مساحت سطح
area
سطح مقطع
area
عرصه
area
بخشی از حافظه یا کد که برای مقصود خاصی در نظر گرفته شده است
area
بخشی از حافظه اصلی که داده ها را از فضای ذخیره سازی در خود نگهداری میکند تا پردازش شوند
area
رشته
[دانشی]
area
مساحت
I know the area more or less .
کم وبیش با این منطقه آشنا هستم
no-go area
منطقهممنوعه
area
سطح
area
شاخه
[دانشی]
area
اندازه گیری فضای گرفته شده برای کاری
area of a circle
مساحت صفحه
[قرص شکل]
[ریاضی]
prohibited area
منطقه منع اتش
position area
منطقه مواضع
defiladed area
منطقه غیرقابل دید
playing area
محدوده زمین
piston area
سطح پیستون
overflow area
ناحیه سرریز
output area
ناحیه خروجی
military area
منطقه نظامی
military area
حوزه جغرافیایی نظامی
motor area
ناحیه حرکتی
mounting area
منطقه سوار شدن یکانهای اب خاکی یا هوابرد
open area
فضای ازاد
output area
ناحیه
output area
خروجی
prohibited area
منطقه ممنوعه هوایی منطقه حفافت شده
pyramidal area
ناحیه هرمی
trains area
منطقه بنه رزمی یکان
wing area
مساحت بال
work area
ناحیه کاری
area code
کد سه رقمی
area codes
کد سه رقمی
area of ice
منطقهپوشیدهازیخ
contest area
زمینمسابقه
games area
محوطهبازی
advisory area
منطقه پوشش اطلاعات عبور ومرور هوایی
loading area
قسمتلودینگ
winding area
سطح سیم پیچی
wernicke's area
ناحیه ورنیکه
vulnerable area
منطقه اسیب پذیری هدف
transfer area
در عملیات اب خاکی منطقه نقل و انتقال نیروها ازناوچه ها به ساحل
transit area
منطقه ترانزیت یا پیاده وسوار کردن بار یا سوار کردن پرسنل
transport area
منطقه حمل و نقل پرسنل
turnout area
ابخور یک ابگیر توزیع
underdeveloped area
منطقه توسعه نیافته
user area
فضای مخصوص استفاده کننده
vital area
منطقه حیاتی
vital area
منطقه حیاتی پدافند هوایی
vulnerable area
منطقه اسیب پذیر
maintenance area
قسمتنگهداریوتنظیم
parking area
فضایپارکینگ
picnic area
منطقهپیکنیک
area of a disc
مساحت دایره
[ریاضی]
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com