English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 144 (8 milliseconds)
English Persian
primary zones نواحی نخستین
Other Matches
zones کمربند حبه باروت
zones دفاع منطقهای
zones منطقه دفاعی
zones منطقه Prohibited-Neutral-Occupation
zones حیطه محدوده
zones نوار
zones زون
zones محل متن در سمت چپ حاشیه راست متن کلمه پرداز , اگر کلمهای به درستی در انتهای خط جا نشود , یک فضای خالی به صورت خودکار ایجاد میشود
zones ناحیه یا بخشی از صفحه تصویر که برای چاپ مخصوص بیان شده است
zones ناحیه دسته بندی
zones محوطه
zones منطقه عمل
zones بخش
zones قلمرو
zones مدار
zones مدارات
zones کمربند
zones منطقه ناحیه
zones حوزه
zones محات کردن جزو حوزهای به حساب اوردن
zones منطقه
zones ناحیه
zones ناحیهای شدن
color zones مناطق گیرنده رنگ
time zones منطقه ساعتی جهانی
time zones منطقه جغرافیایی دارای ساعت یا نصف النهار معینی
buffer zones منطقه جلوگیری ازخطر احتمالی
buffer zones منطقه تامین
buffer zones منطقه پیشگیری
erogenous zones ناحیه شهوتزا
reflexogenous zones نواحی بازتاب زا
primary وضعیت این ایستگاه موقت است و از یک ایستگاه به دیگری ارسال میکند
primary تنها ایستگاه در شبکه داده که میتواند مسیر انتخاب کند و ارسال کند
primary کلمه شناسایی یکتا که یک ورودی از پایگاه داده ها انتخاب میکند
primary مقدماتی اصلی
primary کانالی که ارسسال داده را بین دو وسیله بر عهده دارد
primary خط ارتباط و با کارایی بالا ISDN
primary که کانالهای B جداگانه را که میتواند ارسال سیگنال و کنترل پاس چند کیلوبایت در ثانیه را که روی کانال D ارسال می کنند را پشتیبانی کند
primary 1-حافظه کوچک با دستیابی سریع داخلی در سیستم کامپیوتری
primary که برنامه جاری را ذخیره میکند 2-حافظه اصلی داخل سیستم کامپیوتری
primary اولین یا ابتدایی یا بسیار مهم
primary needs نیازهای نخستین
primary ابتدایی مقدماتی
primary اولیه
primary ابتدایی
primary مقدماتی نخستین
primary عمده
primary اصلی
primary نخستین
primary ورودی
primary products محصولات پایه
primary products محصولاتی که به عنوان مواد اولیه بکار برده میشود
primary reciever دریافت کننده توپ که هدف اصلی پاس است
primary memory حافظه رایانه [علوم کامپیوتر]
primary reinforcer تقویت کننده نخستین
primary standard استاندارد اولیه
primary storage انباره اولیه
primary storage حافظه اولیه
primary products محصولات اولیه
primary productivity فراوردگی نخستین
primary mission ماموریت اصلی
primary motivation انگیزش نخستین
primary personality شخصیت نخستین
primary planets سیارات عمده
primary planets سیارات کبار
primary position موضع اصلی
primary position موضع ابتدایی
primary processes فرایندهای نخستین
primary structure ساختمان اصلی
primary structure ساختمان اولیه
primary marshalling راهاولیه
primary mirror آئینهابتدائی
primary root ریشهاولیه
primary colour رنگهایاصلی-قرمز RedسبزGreen آبیBlue
primary material مواد اولیه فرش [همچون نخ و رنگ]
primary accused متهم اصلی
primary covert پرهایاولیه
white primary اخذ اراء مقدماتی حزبی
primary reinforcement تقویت نخستین
primary tenses زمانها یاصلی و گذشته وماضی قریب و ماضی بعید
primary track شیار اولیه
primary track شیار اصلی
primary treatment تصفیه نخستین
primary treatment پاکسازی نخستین
primary winding سیم پیچ ورودی
primary wire سیم ورودی
primary memory حافظه کامپیوتر [علوم کامپیوتر]
primary school دبستان
primary carbon کربن نوع اول
primary cell پیل ساده
primary center مرکز عمده
primary center مرکز اولیه
primary circuit مدار ورودی
primary cluster تشکیل ورودیهای یک جدول در اطراف یک خانه منفردجدول
primary cognizance شناختهای اولیه
primary cognizance تحقیقات اولیه روی یک مسئله
primary coil پیچک راه انداز
primary carbon کربن 1 درجه
primary body جسم اولیه
primary armament جنگ افزار اصلی
primary schools دبستان
primary colours رنگهای اصلی
primary education اموزش ابتدایی
grounded primary مدار ورودی زمینی
primary gain بهره اصلی بیماری
primary alcohol الکل 1 درجه
primary alcohol الکل نوع اول
primary amentia نقص عقل نخستین
primary anxiety اضطراب نخستین
primary colors رنگهای نخستین
primary hypertension افزایش اولیه فشار خون
primary industries صنایع اولیه
primary inputs دادههای اولیه
primary electron الکترون اولیه
primary inputs نهادههای اولیه
primary interest مسئولیت اصلی
primary interest هدف توجه اصلی
primary investment سرمایه گذاری اولیه
primary key [کلید اصلی، همچنین کلید اولیه نامیده می شود، یک کلید در یک پایگاه داده رابطه ای است که منحصر به فرد برای هر رکورد است.]
primary masses نقاط مادی اولیه
primary group گروه نخستین
primary emission صدور اولیه
primary colors رنگهای اصلی
primary consumers مصرف کنندگان نخستین
primary current جریان ورودی
primary drive سائق نخستین
gross primary product تولید ناخالص نخستین
primary storage unit واحد انبارش اولیه
primary cosmic rays تابش کیهانی
primary cosmic rays پرتو کیهانی
primary standard grade خلوص استاندارد اولیه
primary mental abilities تواناییهای عقلی نخستین
to act through primary agents به وسیله پاسخگویان اصلی عمل کردن
primary diagonal [matrix] قطر اصلی [ریاضی]
primary vowel sounds صداهای اصلی
primary mental deficiency عقب ماندگی ذهنی نخستین
primary projection area ناحیه فرافکنی نخستین
middle primary covert پرهایاولیهمیانی
primary consumers: herbivores گیاهخواران
primary process thinking اندیشیدن در فرایند نخستین
primary sensory area ناحیه حسی نخستین
net primary production تولید خالص نخستین
primary consumers: herbivores مصرفکنندهاولیه
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com