Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 203 (3 milliseconds)
English
Persian
print head
نوک چاپ
print head
هد چاپ
Search result with all words
print head drive
درایوسرپرینت
Other Matches
print
عکس چاپی
print
طبق کدهای توکار و... برای تنظیم حاشیه
print
عنوان و..
print
بازوی متحرک در چاپگر wheel-daisy که حروف آهنی را روی ریبون چاپگر قرار میدهد ورودی کاغذ علامت می گذارد
print
فایل در صف چاپ که حاوی تمام حروف که کنترل چاپگر است که برای چاپ یک متن یا صفحه لازم است
print
تعداد حروف که یک قطعه میتواند پیش از نیاز به جایگزینی چاپ کند
print
کدهای متن که باعث می شوند چاپگر حالت خود را عوض کند یعنی از حالت bold
print
به italic
print
برود
print
توقف موقت چاپگر هنگام چاپ
print
کیفیت متن یا گرافیک چاپ شده
print
روش ترتیب دادن به متن هنگام چاپ
print
به جای چاپ یک حرف
print
مواد چاپی
print
چاپ کردن
print
چاپ
print
طبع
print
منتشرکردن
print
ماشین کردن
print
فضای حافظه که کارهای چاپ آماده ارسال به چاپگر را ذخیره میکند
print
باسمه
print
گراوور
print
دستگاه زیراکس دستگاه کپی مواد چاپی
print
عمل محصول نرم افزاری که به کاربر امکان میدهد که نحوه فاهر شدن صفحه هنگام چاپ را نشان دهد
print
مشابه 7861
print
حروف خاص ارسالی به چاپگر که آنرا هدایت میکند برای انجام یک تابع یاعمل
print
معمولا با معیار نقط ه در اینچ
print
پس از اتمام کار جاری
out of print
<adj.>
چاپ کالا تمام شده
off print
چاپ دوم باره چیزی که ازمجله یا نگارشهای دیگری گرفته شده باشد
print
کامپیوتری در شبکه که مخصوص مدیریت صفهای چاپ و چاپگرهاست
to print out
چاپ کردن در عکاسی
print out
چاپ اطلاعات ذخیره شده در کامپیوتر با چاپگر
print
چاپ خودکار تعدادی متن مختلف در صف با سرعت طبیعی چاپگر وقتی کامپیوتر کار دیگری انجام میدهد
print
فاهر نوشتن در برخی چاپگرها یا برای متنهای خاص
print
کلید مخصوص در سمت راست و بالای صفحه کلید که تحت DOS حروف صفحه نمایش را به چاپگر منتقل میکند
print
آخرین صفحه چاپ شده
print
حروف جوهری روی کاغذ
print
قرار دادن حروف یا عددها در جوهر روی کاغذ
print
فرمان PRINT
blue print
فون ابی
blue print
تون پلات ابی
cotton print
چیت
core print
تکیه گاه ماهیچه
thumb print
اثر شست
contact print
چاپ به طریقه تماس
contact print
چاپ خشک
thumb print
جای شست
blue print
زمینه ابی
blue print
رسم فنی
print hand
دستخطی که مانندچاپ یاحروف چاپی باشد
finger print
اثر انگشت
foot print
جای پا
foot print
رد پا
annotated print
عکس علامت گذاری شده عکس رونویس شده
print washer
رنگشور
screen print
چاپتصویر
thrumb print
اثر شست
Print Manager
امکان نرم افزاری که بخشی از ماکروسافت ویندوز است و برای مدیریت صفحه چاپ به کار می رود
photo print
چاپ عکس
instant print
چاپ انی
print hammer
چکش چاپ
print engine
موتور چاپ
print engine
مکانیسم چاپ
print element
عنصر چاپ
hoof print
جای سم
print drum
طبله چاپ
print dress
لباس چیتی
print dress
جامه چیت
hoof print
اثر سم
print letters
دستخطی که مانند چاپ یاحروف چاپی باشد
print density
تراکم چاپ
print controller
کنترل کننده چاپ
print chart
فرمی که برای شرح قالب گزارش خروجی از یک چاپگربکار می رود
print chain
زنجیر چاپ
print position
مکان چاپ
print position
موقعیت چاپ
print quality
کیفیت چاپ
the book is print
کتاب برای فروش موجودایت
the book is print
کتاب زیر چاپ است
sprigged print
قلمکارگل وبته دار
small print
حروف چاپی ریز
small print
چاپ ریز
ratio print
عکس بزرگ شده یا کوچک شده به مقیاس معین عکس معادل
lithographic print
چاپ سنگی
news print
کاغذروزنامه
projection print
روش تهیه نقشه یا عکس بااستفاده از روش بزرگ کردن یا کوچک کردن فیلم یک عکس دیگر چاپ تصویری
fine print
متن چاپ شده با حروف ریز
print queue
صف چاپ
print reference
شماره عکس هوایی
print reference
شماره سری عکس هوایی
print shop
بسته گرافیکی ساده که چندین خدمت چاپی را بخوبی انجام میدهد
photo print
چاپ عکسی
print wheel
چرخ چاپ
print bar
میله چاپ
head to head polymer
بسپار سر به سر
merge print program
برنامهای که به استفاده کننده اجازه میدهد تافرمهای مشخصی را تولیدکند
print control character
کاراکتر کنترل چاپ
finger print department
اداره انگشت نگاری
print drying rack
میلهرنگیخشکشونده
print spooling progarm
برنامه ردیف کننده چاپ
print layout sheet
ورقه طرح چاپ
head off
<idiom>
مانع شدن از ،جلوگیری کردن
head-on
<idiom>
فرجام مواجه شدن با
keep one's head
خونسردبودن
keep one's head
دست پاچه نشدن
head well
چاه پیشکار
head off
<idiom>
به عقب برگشتن
head-on
<idiom>
برعلیه کسی بودن
head out
<idiom>
ترک کردن
over one's head
<idiom>
به مقام بالاتری رفتن
over one's head
<idiom>
خیلی سخت برای درک
R/W head
وسیله
R/W head
HEAD WRITE/READ
off with his head
سرش را از تن جدا کنید
over head
هزینه سربار
on/upon one's head
<idiom>
برای خودش
keep one's head
<idiom>
head up
<idiom>
رهبر
go to one's head
<idiom>
مغرور شدن
get it through one's head
<idiom>
فهمیدن ،باورداشتن
per head
متوسطمیانگین
head way
بجلو
one way head
سریکجهته
head down
دور کردن قسمت جلوی قایق از باد
head off
دور کردن قسمت جلوی قایق از باد
with head on
سربه پیش سر به جلو
well head
سر چشمه
to keep one's head
ارام یاخون سردبودن
to get anything into ones head
چیزیراحالی شدن یافهمیدن متقاعدشدن
head way
بلندی طاق سرعت
head way
پیشروی
go to head of
مست کردن
head way
پیشرفت
head up
بردن قسمت جلوی قایق بسمت باد
head to head
رقابت شانه به شانه
head well
مادر چاه
head
شبکه یا بدنه
from head to f.
ازسرتاپا
go head
پیش بروید
go head
ادامه بدهید بفرماید
to go off one's head
دیوانه شدن
head
دربالا واقع شدن
head
توپی کامل و سایر متعلقات
head first
باکله
head
ضربه با سر
head
هد
head
انتهای میز بیلیارد
head
طول سر اسب بعنوان مقیاس فاصله برنده از نفر بعد
head
دستشویی قایق بالای بادبان
head
نوک پیکان
head
راس
head first
سربجلو
head
مواجه شدن سرپرستی شدن به وسیله
head-first
باکله
head
سرفشنگ
head
عناصر اولیه ستون
head
پیش رو
head
رهبر یا دسته پیشرو یک ستون
head
سرپل توالت ناو
head-first
از سر سراسیمه
head-first
سربجلو
head
عازم شدن سرپل گرفتن
head
عنوان مبحث
head
موضوع در راس چیزی واقع شدن
head
بعد بالایی کتاب یا بدنه
head on
شاخ بشاخ
head-on
از طرف سر
head
اولین عنصر داده در لیست بودن
head-on
از سر
head on
روبرو
head on
از طرف سر
head on
از سر
head on
نوک به نوک
head
دادهای که نشان داده آدرس شروع لیست دادههای ذخیره شده در حافظه است
head
دیسک مخصوص برای تمیز کردن نوک خواندن / نوشتن دیسک
head
رهبری کردن مقاومت کردن
head
دهنه ابزار
head
ارتفاع ریزش سر رولور سر
head
افت
head
ارتفاع فشاری
head
دماغه
head
بخش بالایی وسیله
head
وسیله ارتباطی بین آنتن و شبکه کابل تلویزیونی
head-on
نوک به نوک
head-on
روبرو
head
سر
head
ریاست داشتن بر رهبری کردن
head
راس عدد
head
فرق سرصفحه
head
منتها درجه موی سر
to head off
عازم شدن
[گردش]
head
فهم
head for
به سمت معینی در حرکت بودن
head
موضوع
head
سالار عنوان
head
رئیس
head
نوک
head
ابتداء
head
دهانه
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com