Total search result: 138 (9 milliseconds) |
|
|
|
English |
Persian |
print queue |
صف چاپ |
|
|
Other Matches |
|
queue |
صف اتوبوس و غیره |
queue |
افزودن داده یا کار بیشتر به انتهای صف |
queue |
که به ترتیب بررسی می شوند |
queue |
لیست دادههای , که منتظر پردازش هستند , مجموعهای ازمتن ها |
queue |
صف افراد که یکی پشت سر دیگر منتظر هستند |
queue |
روش برنامه نویسی که تاخیر ورودی و خروجی را به این صورت کم میکند که اطمینان می یابد از اینکه داده ارسالی بین نرم افزار و وسیله ورودی و خروجی با وسایل و ورودی و خروجی همسان است |
queue |
مدت زمانی که پیام ها باید پیش از پردازش یا ارسال منتظر بمانند |
queue |
فایل اندیس دار ترتیبی که موضوع به موضوع به تاخر خوانده میشود |
queue |
صق بالاکهای منتظر پردازش که با روش دستیابی ترتیبی بازیابی شده اند |
queue |
1-صف تقاضای استفاده از یک کانال . 2-صف دادهای که به کانال فرستاده میشود |
queue |
صف صف بستن |
queue |
در صف گذاشتن در صف ایستادن |
queue |
تعداد کارهای مرتب که منتظرند تا در سیستم دستهای پردازش شوند |
queue |
تعداد فایل هایی که مرتب ذخیره شده اند پیش از پردازش |
queue |
نرم افزاری که کارهایی که باید پردازش شوند را مرتب میکند |
queue |
ترتیب آن متناسب با آخرین عنصر است |
queue |
روش استفاده شده در ساختار صف , Lifd یا Fifd |
To jump the queue. |
خود را داخل صف جا زدن ( خارج از نوبت ) |
He jumped the queue. |
پرید توی صف ( خارج از نوبت ) |
input queue |
صف ورودی |
job queue |
صف کار |
job queue |
صف برنامه |
scheduling queue |
صف زمان بندی |
rear of queue |
عقب صف |
We had to queue [line] up for three hours to get in. |
ما باید سه ساعت در صف می ایستادیم تا برویم تو. |
How long were you in the queue [line] ? |
تو چند مدت در صف ایستادی؟ |
to queue [line] up for tickets |
برای بلیط در صف ایستادن |
To stand in a queue (line). |
توی صف ایستادن |
To form a queue. To line up. |
صف بستن ( کشیدن ) |
output job queue |
صف برنامه خروجی |
output work queue |
صف کار خروجی |
input work queue |
صف کار ورودی |
to queue-jump [British E] |
داخل صف زدن |
input job queue |
صف برنامه ورودی |
print |
فرمان PRINT |
print |
قرار دادن حروف یا عددها در جوهر روی کاغذ |
print |
حروف جوهری روی کاغذ |
print |
فاهر نوشتن در برخی چاپگرها یا برای متنهای خاص |
print |
آخرین صفحه چاپ شده |
to print out |
چاپ کردن در عکاسی |
out of print <adj.> |
چاپ کالا تمام شده |
print out |
چاپ اطلاعات ذخیره شده در کامپیوتر با چاپگر |
off print |
چاپ دوم باره چیزی که ازمجله یا نگارشهای دیگری گرفته شده باشد |
print |
چاپ خودکار تعدادی متن مختلف در صف با سرعت طبیعی چاپگر وقتی کامپیوتر کار دیگری انجام میدهد |
print |
عکس چاپی |
print |
حروف خاص ارسالی به چاپگر که آنرا هدایت میکند برای انجام یک تابع یاعمل |
print |
مشابه 7861 |
print |
عمل محصول نرم افزاری که به کاربر امکان میدهد که نحوه فاهر شدن صفحه هنگام چاپ را نشان دهد |
print |
دستگاه زیراکس دستگاه کپی مواد چاپی |
print |
گراوور |
print |
باسمه |
print |
ماشین کردن |
print |
منتشرکردن |
print |
طبع |
print |
چاپ |
print |
چاپ کردن |
print |
مواد چاپی |
print |
به جای چاپ یک حرف |
print |
روش ترتیب دادن به متن هنگام چاپ |
print |
فضای حافظه که کارهای چاپ آماده ارسال به چاپگر را ذخیره میکند |
print |
کلید مخصوص در سمت راست و بالای صفحه کلید که تحت DOS حروف صفحه نمایش را به چاپگر منتقل میکند |
print |
معمولا با معیار نقط ه در اینچ |
print |
کیفیت متن یا گرافیک چاپ شده |
print |
فایل در صف چاپ که حاوی تمام حروف که کنترل چاپگر است که برای چاپ یک متن یا صفحه لازم است |
print |
کامپیوتری در شبکه که مخصوص مدیریت صفهای چاپ و چاپگرهاست |
print |
توقف موقت چاپگر هنگام چاپ |
print |
برود |
print |
به italic |
print |
کدهای متن که باعث می شوند چاپگر حالت خود را عوض کند یعنی از حالت bold |
print |
طبق کدهای توکار و... برای تنظیم حاشیه |
print |
عنوان و.. |
print |
بازوی متحرک در چاپگر wheel-daisy که حروف آهنی را روی ریبون چاپگر قرار میدهد ورودی کاغذ علامت می گذارد |
print |
پس از اتمام کار جاری |
print |
تعداد حروف که یک قطعه میتواند پیش از نیاز به جایگزینی چاپ کند |
print quality |
کیفیت چاپ |
ratio print |
عکس بزرگ شده یا کوچک شده به مقیاس معین عکس معادل |
projection print |
روش تهیه نقشه یا عکس بااستفاده از روش بزرگ کردن یا کوچک کردن فیلم یک عکس دیگر چاپ تصویری |
print wheel |
چرخ چاپ |
print shop |
بسته گرافیکی ساده که چندین خدمت چاپی را بخوبی انجام میدهد |
print reference |
شماره عکس هوایی |
print position |
مکان چاپ |
print position |
موقعیت چاپ |
small print |
چاپ ریز |
screen print |
چاپتصویر |
print reference |
شماره سری عکس هوایی |
print washer |
رنگشور |
thumb print |
جای شست |
thumb print |
اثر شست |
thrumb print |
اثر شست |
the book is print |
کتاب برای فروش موجودایت |
the book is print |
کتاب زیر چاپ است |
sprigged print |
قلمکارگل وبته دار |
small print |
حروف چاپی ریز |
fine print |
متن چاپ شده با حروف ریز |
Print Manager |
امکان نرم افزاری که بخشی از ماکروسافت ویندوز است و برای مدیریت صفحه چاپ به کار می رود |
blue print |
رسم فنی |
photo print |
چاپ عکسی |
news print |
کاغذروزنامه |
lithographic print |
چاپ سنگی |
instant print |
چاپ انی |
hoof print |
جای سم |
hoof print |
اثر سم |
foot print |
رد پا |
foot print |
جای پا |
annotated print |
عکس علامت گذاری شده عکس رونویس شده |
finger print |
اثر انگشت |
cotton print |
چیت |
core print |
تکیه گاه ماهیچه |
contact print |
چاپ به طریقه تماس |
contact print |
چاپ خشک |
blue print |
تون پلات ابی |
blue print |
فون ابی |
blue print |
زمینه ابی |
photo print |
چاپ عکس |
print letters |
دستخطی که مانند چاپ یاحروف چاپی باشد |
print bar |
میله چاپ |
print engine |
مکانیسم چاپ |
print hammer |
چکش چاپ |
print element |
عنصر چاپ |
print hand |
دستخطی که مانندچاپ یاحروف چاپی باشد |
print dress |
لباس چیتی |
print dress |
جامه چیت |
print density |
تراکم چاپ |
print controller |
کنترل کننده چاپ |
print head |
نوک چاپ |
print head |
هد چاپ |
print drum |
طبله چاپ |
print chart |
فرمی که برای شرح قالب گزارش خروجی از یک چاپگربکار می رود |
print chain |
زنجیر چاپ |
print engine |
موتور چاپ |
print spooling progarm |
برنامه ردیف کننده چاپ |
print layout sheet |
ورقه طرح چاپ |
print head drive |
درایوسرپرینت |
print drying rack |
میلهرنگیخشکشونده |
print control character |
کاراکتر کنترل چاپ |
merge print program |
برنامهای که به استفاده کننده اجازه میدهد تافرمهای مشخصی را تولیدکند |
finger print department |
اداره انگشت نگاری |