English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (15 milliseconds)
English Persian
prisoners base بازی گرگم بهوا
Other Matches
prisoners محبوس
prisoners اسیر
prisoners زندانی
prisoners of war اسیر جنگی
They were all either kI'lled ou taken prisoners . همگی آنها کشته یا گرفتا رشدند
prisoners of state محبوسین سیاسی
prisoners of state زندانیان سیاسی
state prisoners زندانیان سیاسی
prisoners bars بازی گرگم به هوا
prisoners of war زندانی جنگی
state prisoners محبوسین سیاسی
hospitalized prisoners زندانیان بستری در بیمارستان
The prisoners of the terrorist militia were detained under inhumane conditions. زندانیان گروه شبه نظامی تروریستی در شرایط غیرانسانی بازداشت شده بودند.
to base one self اعتماد کردن
base course لایه شالوده
sub base زیر قشر
base 0 decimal
base 0 پایه 01
base course قشر پی راه
third base موضع بازیکن برای دفاع منطقه دورپایگاه سوم دربازی بیس بال
base course قشر لعاب
r base ار- بیس
base course لایه اساس قشر اساس
to base one self تکیه کردن
second base دومینپایگاه
first base اولینپایگاه
get to first base <idiom> موفق بودن ،شروع خوبی راداشتند
off base <idiom> غیر دقیق ،نادرست
sub base زیر بستر
hard base سکوی پرتاب مستحکم
defense base پایگاه پدافندی
defense base پایگاه دفاعی
data base مبنای اطلاعات
data base پایگاه داده ها
lewis base باز لوویس
knowledge base پایگاه اگاهی
knowledge base پایگاه دانش
fuse base پایه ی فیوز
fox base+ فاکس بیس پلاس
floating base ناولجستیکی شناور یا کاروان لجستیکی شناور دریایی
hard base سکوی پرتاب موشک ضد ترکش اتمی
floating base پایگاه شناور دریایی
inorganic base باز معدنی
hard base باز سختbaseball
inorganic base باز غیر الی
knowledge base پایگاه معلومات
filbert base پایگاه دروغین
filbert base پایگاه فریبنده
coupling base اتصال دهنده چاشنی به کلاهک
coupling base وسیلهای که چاشنی را به کلاهک یا خرج مشتعل کننده وصل میکند
conjugate base باز مزدوج
base surge ابر غلطان اتمی در ترکش سطحی
base spray بسک ته
base spray بسکهای ته گلوله
base speed سرعت منتجه
base speed سرعت مبنا
base shop تعمیرگاه پادگانی
base shop تعمیرگاه نگهداری امادگاهی تعمیرگاه پایگاهی
base shear نیروی کلی حاصل از زلزله در پای ساختمان برش پای ساختمان
base section رسد مبنا قسمت پایه قسمت تحتانی
base section بخش اماد لجستیکی منطقه جلو
base running دویدن بسوی پایگاه
base runner توپزنی که در پایگاه است یابسوی ان می رود
base ring رینگ پایه
base surge ابر پایه قارچ اتمی
base symbol علایم قراردادی مبنا
base unit یکان پایگاهی
column base پایه ستون
column base ته ستون
column base زیرستون
chart base چارت مادر
chart base چارت مبنا
center base میدان مرکزی
bayonet base پایه لامپ میخی
base width عرض پایه پهنای پایه
base stone سنگ زیرین
base width ستبرای پایه
base unit یکای اصلی واحد اصلی
base unit یکای بنیادی
base unit یکان مبنا
base ring حلقه یا رینگ تحتانی توپ حلقه پایه حلقه کف
base-court حیات بیرونی
fixed base پایهثابت
dexter base پایهراستی
concrete base پایهیبتونی
centre base ستونمرکزی
bracket base پایهقلاب
base of splat پایهپشتصندلی
wheel base فاصله بین چرخ جلو و عقب در خودروهایی که از یک اکسل بیشتر دارند
time base مبدا زمانی
time base ایستگاه مبنای اندازه گیری زمان مبنای زمانی
tax base ماخذ مالیات
hardwood base پایهسختچوبی
lamp base پایهلامپ
Attic base پایه ی آتنی
Asiatic base پایه یونی [آسیایی]
It is base on a precedent. مسبوق به سابقه است
wave base سطحموج
telescope base پایهتلسکوپ
swivel base پایهگردنده
sprung base تشکفنری
sinister base منحنیانتهایی
recharging base بخشتغذیه
pin base پایهمیله
magazine base محلانبارخشاب
tax base مبنای مالیاتی
stanchion base زیرستون
staging base پایگاه تجدید سوخت یابارگیری مجدد یا جابجا کردن کالاها در کشتی یا هواپیما
octal base هشت پایهای
number base پایه عدد
number base عدد پایه
number base مبنای عددی
naval base پایگاه دریایی
monetary base پایه پولی
monetary base مبنای پولی
mobilization base حداقل منابع لازم برای بسیج نیروهاپایگاه بسیج
mobilization base مبنای بسیج
magneto base پایه مگنت
loktal base لامپ قفلی
polyacid base باز چند اسیدی
polyacidic base باز چند اسیدی
square base کف گلوله یا قسمت ته گلوله
software base مبنای نرم افزار
soft base باز نرم
single base تک مادهای
single base باروت یک حبهای
sight base پایه زاویه یاب یا دستگاه نشانه روی
schiff base باز شیف
return to base بازگشت هواپیما به پایگاه به طور سالم هواپیمای بازگشتی
pseudo base شبه باز
production base مبنای تولید یا تولیدات ملی
base of a triangle قاعده [مثلثی] [ریاضی]
loctal base لامپ قفلی
base reserves ذخایرپادگانی نیروی احتیاط پادگانی
base memory حافظه پایه
base frame چهارچوب زیر دستگاهها
base font فونت پیش فرض
base font فونت پایه
base flow مقدار جریان ابی که رودخانه در حالت غیرسیلابی دارد
base flow جریان پایه
base ejection پرتاب شونده از ته
base ejection ته پران
base development ساختن پایگاه
base depot امادگاه واقع در پایگاه امادگاه مبنا
base defense پدافند پایگاه
base defense پدافند از پایگاه
base cover عکس برداری اولیه
base court حیاط بیرونی یاعقبی
base complex مجتمع پایگاه هوایی یا دریایی یا زمینی و غیره
base command فرماندهی پایگاه
base fuze ماسوره ته گلوله
base fuze ماسوره ته
base fuze ماسوره ته پران
base map نقشه مبنا
base map نقشه پایگاه
base map نقشه مادر
base loading بار اولیه
base loading بارگیری انجام شده در پایگاه
base line خط توجیه
base rates ارزش اولیه
base line خط کور
base line خط مبنا
base line خط پایه
base level تهتراز
base ignition احتراق تحتانی
base hit ضربه به داخل محوطه باامتیاز
base circle هر قسمت اریب از یک سیلندر دایره مبنا
base camp پایگاه اصلی کمپ اصلی
base camp پایگاه مبنا
base rates تعرفه مبنا
base rates نرخ پایه
base rates اهنگ پایه
base rate ارزش اولیه
base rate نرخ مبنا
base rate تعرفه مبنا
base rate نرخ پایه
base rate اهنگ پایه
base metals فلز پست
base metals فلزات اصلی فلزات کم بها
base metals فلزات بنیانی
base metals فلز پایه
base metal فلز پست
base metal فلزات اصلی فلزات کم بها
base metal فلزات بنیانی
base rates نرخ مبنا
air base پایگاه هوایی
base born حرامزاده
base band 1-محدوده فرکانس سیگنال پیش از پردازش یا ارسال 2-سیگنالهای دیجیتالی ارسالی بدون تقسیم 3-اطلاعات تقسیم شده با یک فرکانس
base band مدار ارتباطی که سیگنالهای محدود را در باند پایه ارسال کند
base band روش ارسال که در آن کل پهنای باند کابل استفاده میشود و سیگنال داده تقسیم نمیشود. مثل اینترنت
base band ارسال داده با تغییر مسط ح ولتاژ در مسیر اتصال
base address آدرس مبنا
base address نشانی پایه
bare base فرودگاهی دارای خط اتومبیل و تاکسی و منبع اب اشامیدنی
bare base پایگاه اماده نشده
bare base پایگاه اشغال نشده
army base پادگان نیروی زمینی
army base پایگاه نیروی زمینی
advance base پایگاه مقدم صحنه عملیات
advance base پایگاه جلو
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com