Dictiornary-Farsi | private joint stock company | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 201 (2 milliseconds)

English	Persian
private joint stock company	شرکت سهامی خاص


Other Matches

joint stock company	شرکت سهامی
joint-stock company	شرکت سهامی
public joint stock company	شرکت سهامی عام
private company	شرکت خصوصی
stock company	شرکت سهامی
joint stock	سهامی
joint stock	شرکت سهامی
joint stock	سرمایه مشترک
joint stock partnership	شرکت مختلط سهامی
joint-stock companies	شرکت سهامی
in private	محرمانه
he is a private	او سرباز
he is a private	است
private d.	کسیکه دست مزد گرفته درکارویژه ایی کاریا اگاهی میکند
in private	در خلوت
private	غیر دولتی
private	رابط ه تلفن کوچک در شرکتها برای برقراری تماس بین افراد درون شرکت یا شماره گیری با افراد خارج از شرکت
private	خصوصی
private	محرمانه
private	محدوده آدرس حافظه کاربر مشخص , نه برای دستیابی عمومی
private	اعضاء تناسلی
private	عادی
private	مستور سرباز
private	متعلق به شخصی یا شرکتی بودن , غیر عمومی
private	محرمانه سرجوخه
private	پوشیده
private	شخصی
private	اختصاصی خصوصی
private talk	صحبت خصوصی
private treaty	معامله کالا یا توافق فروشنده وخریدار
private talk	گفتگوی محرمانه
private treaty	معامله خصوصی
private parts	شرمگاه
private session	جلسه غیر علنی
private siding	سایدینگ یا دوراهی ویژه راه اهن
he wished to be private	میخواست تنهاباشد
he wished to be private	می خواست در خلوت باشد
private law	حقوق خصوصی
private line	خط خصوصی
private nuisance	هتک حرمت منازل و املاک
private ownership	مالکیت خصوصی
private property	مالکیت خصوصی
private school	مدرسه ملی
private property	دارایی شخصی
private property	دارایی شخصی بلامعارض
private property	دارائیهای خصوصی
private saving	پس انداز خصوصی
quasi private	شبه خصوصی
quasi private	نیمه خصوصی
private detectives	کاراگاه خصوصی
private investigator	کاراگاه خصوصی
private lessons	تدریس خصوصی
copy for private use	نسخه برای استفاده شخصی
deed under private	سند غیر مصدق
the matter was kept private	مطلب را پوشیده نگاه داشتند
A private car.	اتوموبیل شخصی
private document	سند عادی
deed under private	سند عادی
private eyes	کارآگاه خصوصی
private eye	کارآگاه خصوصی
private detective	کاراگاه خصوصی
private schools	اموزشگاه خصوصی
private schools	مدرسه ملی
private tuition	تدریس خصوصی
private sector	بخش خصوصی
private enterprise	شرکت خصوصی
private enterprise	اقتصاد بخش خصوصی
private enterprise	عمل خصوصی
private enterprise	اقتصاد ازاد موسسه خصوصی
private school	اموزشگاه خصوصی
without private motive	بی غرضانه
private agreement	قرارداد خصوصی
private broadcasting	پخش برنامه خصوصی
private code	کد محرمانه
private code	رمز محرمانه
private finance	مالیه خصوصی
private institutions	موسسات خصوصی
private enterprises	موسسات خصوصی
private consumption	مصرف خصوصی
private cost	هزینه خصوصی
private endowment	وقف خاص
private debt	بدهی خصوصی
private employees	کارکنان خصوصی
private deed	سند خصوصی
private decument	سند عادی
private decument	عقد عادی
private borrowing	استقراض خصوصی
private road	شارع خاص
private first class	سرباز یکم
private first class	سربازیکم
private motive	غرض شخصی
private decument	درمقابل عقد رسمی یا سند که در CL اسناد مصدق یا عقودمهمور به مهر نامیده میشود
private corporation	شرکت خصوصی
private benefits	منافع خصوصی
to give private lessons	درس خصوصی دادن
private branch exchange	مبادله انشعاب خصوصی
to have private insurance [cover]	بیمه خصوصی داشتن
deed under private seal	سند عادی
deed under private seal	سند غیر مصدق
deed under private signature	سند عادی
private member's bills	طرح تهیه شده به وسیله یکی از نمایندگان مجلس
private international law	حقوق بین الملل خصوصی
endowments to the private individuals	اوقاف خاصه
private members' bills	طرح تهیه شده به وسیله یکی از نمایندگان مجلس
based on private motives	غرض الود
based on private motives	غرض امیز
private rate of return	نرخ بازده خصوصی
private tutoring [American E]	تدریس خصوصی
private member's bill	طرح تهیه شده به وسیله یکی از نمایندگان مجلس
private rate of discount	نرخ تنزیل خصوصی
private broadcasting network	شبکهپیشبینیخصوصی
to keep company	باهم امیزش کردن
Come along and keep me company.	بامن بیا تا تنها نباشم
company	تجارتخانه
company	گروهان
company	شریک
associated company	شرکت وابسته
company	دسته هیئت بازیگران
associated company	شرکتی که 05درصد سرمایه ان متعلق به دیگری است
company	مصاحبت کردن با
in company	دسته جمعی
company	گروهان همراه کسی رفتن
company	کمپانی
Two is company , three is none . <proverb>	دو نفر تعاون ,سه نفر تفرقه .
to w up a company	امورشرکتی را رسیدگی وانرامنحل کردن
in company	درجمعیت
to keep company with	همراه بودن با
to keep company	باهم بودن
company	جمعیت
in company	باجمع
in company with	همراه
company	همراه
in company with	باتفاق
company	گروه
company	شرکت
company	انجمن
private automatic branch exchange	یک سیستم تلفن سوئیچینگ خودکار خصوصی که در یک شرکت مخابرات تلفنی رافراهم می اورد و انتقال مکالمه ها را به درون شبکه تلفن عمومی یا خارج از ان کنترل میکند
acts based on private motives	غرض ورزی
private brench exchange switchboard	مرکز سوئیچینگ فرعی
private automatic branch exchange	رد و بدل کننده شعبهای اتومات خصوصی مبادله انشعاب خودکار خصوصی
marginal net private product	محصول خصوصی نهائی خالص
He has no influence in this company .	دراین شرکت کاره ای نیست
trust company	شرکت امین یا امانت دار بانکی که امانات وسپرده هارا نیز نگهمیدارد
controlled company	شرکتی که تحت کنترل شرکتی باشد
carrier company	تیم یا گروه چهار نفرهای که برای ماموریت خارج ازکشور انتخاب می شوند
trading company	شرکت تجارتی
to break company	جدایی کردن
unlimited company	شرکت با مسئولیت نامحدود
doctor to the company	پزشک شرکت
What's your insurance company?	شرکت بیمه شما کدام است؟
subsidiary company	شرکت فرعی
electric company	شرکت برق
controlling company	موسسهای که یک یا چندموسسه دیگر را تحت کنترل یاتملک داشته باشد paterncompany
software company	شرکت نرم افزاری
controlling company	holdingcompany
supply company	شرکت تامین کننده
That evening we had company .	آن روز بعد از ظهر مهمان داشتیم
cooperative company	شرکت تعاونی
shipping company	شرکت کشتیرانی
He is a new face in the company .	چهره تازه ای درشرکت است
to request the company of:	حضور کسی را خواستن
constituent company	شرکت وابسته به شرکت یاشرکتهای دیگر
company law	قوانین مربوط به شرکتها
company network	شبکه همکار
company network	شبکه شرکت
company seal	مهر شرکت
company secretary	مسئول مالی و حقوقی شرکت
company secretary	منشی شرکت
company team	تیم گروهانی
company team	تیم مرکب
company grade	پرسنلی که در رده گروهان کار می کنند
company grade	در رده گروهان
to overcapitalize a company	سرمایه شرکتی را بیش ازاندازه واقعی ان براورد کردن
winding up of a company	انحلال شرکت
dissolution of a company	انحلال شرکت
to keep a person company	پیش کسی بودن وبا او وقت گذراندن
commercial company	شرکت تجاری
we underwrite the company	ما تعهد میکنیم که کلیه موجودی شرکت رادرصورتیکه مردم نخرندخریداری کنیم
mutual company	شرکت تعاونی
company commander	فرمانده گروهان
company funds	اعتبارات گروهانی
company union	اتحادیه شرکت
incorporated company	شرکت ثبت شده
public company	شرکت سهامی عام
to shake up [a company] <idiom>	سازمان [شرکتی را ] اساسا تغییر دادن
to part company with any one	رفاقت را با کسی بهم زدن
parent company	شرکت مادر شرکت مرکزی
parent company	شرکت اصلی
parent company	شرکت مادر
liquidation of company	تصفیه امور شرکتها
limited company	شرکت با مسئولیت محدود شرکت سهامی
holding company	شرکت سرمایه گذاری درسهام
acting company	شرکت عامل
proprietary company	شرکت خصوصی
insurance company	شرکت بیمه
holding company	شرکت در سرمایه گذاری درسهام
holding company	شرکتی که سایر شرکتها را تحت کنترل دارد
holding company	کمپانی مسلط
holding company	شرکت صاحب سهم
holding company	شرکت مالک

private joint stock company

شرکت سهامی خاص