Dictiornary-Farsi | private member's bills | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 183 (9 milliseconds)

English	Persian
private member's bills	طرح تهیه شده به وسیله یکی از نمایندگان مجلس


Other Matches

private members' bills	طرح تهیه شده به وسیله یکی از نمایندگان مجلس
private member's bill	طرح تهیه شده به وسیله یکی از نمایندگان مجلس
bills	حواله
bills	قبض
bills	صورتحساب
bills	صورتحساب دادن
bills	اسکناس
bills	برات
bills	قبض صورتحساب
bills	لایحه
bills	نوعی شمشیرپهن
bills	منقار
bills	نوک
bills	اسنادبازرگانی
bills	تهیه کردن صورتحساب
bills	نوک بنوک هم زدن
bills	اعلامیه مربوط به حقوق عمومی و ازادیهای فردی که در مواقع غیر عادی و خاص تصویب میشود
bills	بیجک
bills	سند مالی لایحه یا طرح قانونی
bills	گزارش جریان دعوی
bills	دادخواست
bills	سند
bills receivable	بروات قابل دریافت
short bills	سفته یا برات کوتاه مدت
bills of fare	صورت غذا
bills of fare	صورت اغذیه مهمانخانه
bills payable	برات های پرداخت کردنی
bills of fare	هزینه سفر
document bills	اوراق تجارتی
commercial bills	اوراق تجارتی
bills receivable	براتهای دریافت کردنی
treasury bills	اسناد خزانه
bills of fare	برنامه
damage control bills	دستورالعمل کنترل خسارات
principal types of bills	انواعنوک
non-member	فردیکهعضوباشگاهیاارگانینباشد
member	کارمند
member	جز
member	پاره
member	پار
member	قطعه
member	جزء
member	شعبه بخش
member	عضو
member	اندام
member	شعبه
member	1- یک شی در صفحه کتاب چند رسانهای . 2-رکورد یا موضوع مشخص در یک فیلد
member	عنصر
member	جزء ساختمانی
substitute member	عضو علی البدل
structural member	عضو ساختمانی
founder member	اعضایاصلییکسازمان
tubular member	عضومیلهای
tension member	قطعه کششی
horizontal member	قسمتافقی
tension member	میله کششی عضو کششی
control member	عضو کنترل کننده
cross member	عضو ساختمانی برای اتصال دو ستون طولی هواپیما یاقطعات طولی دیگر
control member	عضو تنظیم کننده
crew member	خدمه جنگ افزار
crew member	خدمه هواپیما
driving member	عضو محرک
member of the jury	عضو هیات منصفه
member of the parliment	عضو مجلس قانونگذاری
member of staff	کارمند
member of christ	مسیحی
member of a family	عضو خانواده
member banks	در ایالات متحده کلیه بانکها براساس اساسنامه خود بایستی عضونظام فدرال رزرو در ایند
member banks	بانکهای عضو
Member of Parliament	نماینده مجلس
member's bill	طرح قانونی
Member of Parliament	وکیل مجلس
top cross-member	قطعهاتصالدربهسر
bottom cross-member	ضامنپشتکانتینر
member of the national team	عضو تیم ملی
member of the middle class	عضو طبقه متوسط
private d.	کسیکه دست مزد گرفته درکارویژه ایی کاریا اگاهی میکند
in private	در خلوت
private	شخصی
in private	محرمانه
he is a private	او سرباز
he is a private	است
private	اختصاصی خصوصی
private	محرمانه
private	متعلق به شخصی یا شرکتی بودن , غیر عمومی
private	عادی
private	غیر دولتی
private	محدوده آدرس حافظه کاربر مشخص , نه برای دستیابی عمومی
private	محرمانه سرجوخه
private	رابط ه تلفن کوچک در شرکتها برای برقراری تماس بین افراد درون شرکت یا شماره گیری با افراد خارج از شرکت
private	مستور سرباز
private	اعضاء تناسلی
private	خصوصی
private	پوشیده
private road	شارع خاص
private property	مالکیت خصوصی
private property	دارایی شخصی
private property	دارایی شخصی بلامعارض
private property	دارائیهای خصوصی
private nuisance	هتک حرمت منازل و املاک
private endowment	وقف خاص
private enterprises	موسسات خصوصی
private institutions	موسسات خصوصی
private finance	مالیه خصوصی
private first class	سربازیکم
private first class	سرباز یکم
private ownership	مالکیت خصوصی
private law	حقوق خصوصی
private line	خط خصوصی
private saving	پس انداز خصوصی
private session	جلسه غیر علنی
private siding	سایدینگ یا دوراهی ویژه راه اهن
the matter was kept private	مطلب را پوشیده نگاه داشتند
private eyes	کارآگاه خصوصی
A private car.	اتوموبیل شخصی
copy for private use	نسخه برای استفاده شخصی
quasi private	نیمه خصوصی
private lessons	تدریس خصوصی
quasi private	شبه خصوصی
private treaty	معامله خصوصی
private tuition	تدریس خصوصی
private treaty	معامله کالا یا توافق فروشنده وخریدار
private talk	صحبت خصوصی
private talk	گفتگوی محرمانه
without private motive	بی غرضانه
private sector	بخش خصوصی
private detectives	کاراگاه خصوصی
private investigator	کاراگاه خصوصی
deed under private	سند غیر مصدق
deed under private	سند عادی
private eye	کارآگاه خصوصی
private parts	شرمگاه
private document	سند عادی
he wished to be private	میخواست تنهاباشد
he wished to be private	می خواست در خلوت باشد
private motive	غرض شخصی
private detective	کاراگاه خصوصی
private schools	اموزشگاه خصوصی
private schools	مدرسه ملی
private enterprise	شرکت خصوصی
private enterprise	اقتصاد بخش خصوصی
private enterprise	عمل خصوصی
private enterprise	اقتصاد ازاد موسسه خصوصی
private school	مدرسه ملی
private school	اموزشگاه خصوصی
private agreement	قرارداد خصوصی
private corporation	شرکت خصوصی
private decument	سند عادی
private debt	بدهی خصوصی
private code	کد محرمانه
private code	رمز محرمانه
private broadcasting	پخش برنامه خصوصی
private company	شرکت خصوصی
private cost	هزینه خصوصی
private consumption	مصرف خصوصی
private decument	عقد عادی
private decument	درمقابل عقد رسمی یا سند که در CL اسناد مصدق یا عقودمهمور به مهر نامیده میشود
private deed	سند خصوصی
private benefits	منافع خصوصی
private borrowing	استقراض خصوصی
private employees	کارکنان خصوصی
to have private insurance [cover]	بیمه خصوصی داشتن
private international law	حقوق بین الملل خصوصی
private tutoring [American E]	تدریس خصوصی
to give private lessons	درس خصوصی دادن
deed under private seal	سند غیر مصدق
private rate of return	نرخ بازده خصوصی
deed under private signature	سند عادی
private rate of discount	نرخ تنزیل خصوصی
private branch exchange	مبادله انشعاب خصوصی
endowments to the private individuals	اوقاف خاصه
based on private motives	غرض الود
based on private motives	غرض امیز
private broadcasting network	شبکهپیشبینیخصوصی
deed under private seal	سند عادی
private automatic branch exchange	رد و بدل کننده شعبهای اتومات خصوصی مبادله انشعاب خودکار خصوصی
marginal net private product	محصول خصوصی نهائی خالص
acts based on private motives	غرض ورزی
private automatic branch exchange	یک سیستم تلفن سوئیچینگ خودکار خصوصی که در یک شرکت مخابرات تلفنی رافراهم می اورد و انتقال مکالمه ها را به درون شبکه تلفن عمومی یا خارج از ان کنترل میکند
private joint stock company	شرکت سهامی خاص
private brench exchange switchboard	مرکز سوئیچینگ فرعی
Economic expert [A person who is a member of the Advisory Council on the Assessment of Overall Economic Development in Germany]	حکیم اقتصادی [ کسی که عضو شورای کارشناسان برای سنجش توسعه کلی اقتصادی در آلمان است]