Dictiornary-Farsi | privy parts | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 65 (1 milliseconds)

English	Persian
privy parts	شرمگاه
privy parts	عورت


Other Matches

privy	محرم اسرار اختصاصی
privy	شریک
privy	صمیمی
privy	سهیم
privy	مستراح
privy	خصوصی محرمانه
privy	نهایی
privy	دزدکی
he was privy to my secrets	او از رازهای من اگاه بود
privy seal	مهر شخصی پادشاه
privy councillor	عضو هیئت رایزنان سلطنتی
privy or sealed	رایی که در غیاب دادگاه بمدیردفتردادگاه اده میشود
Privy Council	هیات مشاورین سلطنتی
privy purse	اعتبارمخصوص هزینههای خصوصی پادشاه
in parts	جزء جزء
in parts	به اقساط
the i. parts of a whole	بخش هایی مکمل یک چیزدرست
six parts	ششدانگ
for my parts	من که
for my parts	از سهم خودم
in these parts <adv.>	در اینجا
of its parts	کل ازهریکی ازاجزای خودبزرگتر است
parts	قطعات یدکی
in these parts <adv.>	در این کشور
parts	هیئتها
parts	احزاب
proportional parts	بخشهای کسری اقلام تصاعدی یک جدول
Parts-per notation	بخش در یکای سنجش [مهندسی]
totake parts in something	در چیزی شرکت یادخالت کردن
parts of a flag	اجزایپرچم
integration by parts	انتگرال گیری جز به جز [ریاضی]
parts of spectacles	قسمتهایمختلفعینک
parts of the ear	قسمتهایمختلفگوش
parts of the weapon	اجزایسلاح
integration by parts	انتگرال گیری جز به جز [فیزیک]
parts of a shoe	اجزایکفش
parts programmer	برنامه نویس اجزاء
prineipal parts	اصول فعل
common parts	قطعات یدکی عمومی
common parts	قطعات عمومی
private parts	شرمگاه
parts explosion	رسم تمام قطعات تشکیل دهنده یک مجموعه که رابطه قطعات با یکدیگر را نشان میدهد
spare parts	قطعات یدکی
parts list	لیست قطعات
parts list	فهرست قطعات
parts list	لیست اجزاء
parts peculiar	قطعات مخصوص
principal parts	قسمتهای اصلی زمانهای فعل که سایرزمانها را از ان میسازند
piece parts	قطعاتی که در تولید محصول بکاربرده میشود
repair parts	قطعات یدکی
the secret parts	شرمگاه
parts of speech	اقسام کلمه
parts per million	قسمت در میلیون قسمت
parts peculiar	قطعات اختصاصی
parts per million [ppm]	بخش در میلیون [فیزیک] [شیمی]
authorized parts list	لیست قطعات مجاز
authorized parts list	سهمیه مجاز قطعات
missing parts test	ازمون افتادگی وار
Are there any houses for sale in these parts?	این طرفها خانه فروشی پیدا می شود ؟
the cow parts the hoofs	گاو سمهای شکافته دارد
spare parts list	فهرست لوازم یدکی
poverty parts friends <idiom>	بی زر میسر نشود کام دوستان
Cut the cake into three separate parts.	کیک را به سه قسمت جدا ببرید