English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 53 (3 milliseconds)
English Persian
prize-fighter بوکسور مشتزن
Other Matches
fighter بوکسور
fighter هواپیمای جنگنده
fighter هواپیمای شکاری هواپیمای جنگنده
fighter جنگنده
fighter جنگنده مشت باز
fighter جنگ کننده
fighter رزمنده
fighter control کنترل عملیات هواپیماهای جنگنده
fighter cover پوشش با هواپیماهای شکاری
fighter cover پوشش هواپیماهای جنگنده
fighter direction هدایت کردن هواپیماهای شکاری هدایت جنگنده ها ازروی ناو
fighter interceptor هواپیمای جنگنده رهگیر
fighter sweep تک هجومی جنگنده ها
fire fighter مامور اتش نشانی
fire fighter آتش نشان [شغل]
sweep fighter هواپیمای اسکورت
freedom fighter گروههایبراندازوضدرژیم
fighter control کنترل شکاریها
fighter bomber شکاری- بمب افکن
day fighter هواپیمای رهگیری روزانه جنگنده رهگیر مخصوص عملیات روزانه
club fighter بوکسور باشگاهی
all weather fighter هواپیمای همه هوایی
all weather fighter هواپیمایی که در هر گونه شرایط جوی قادر به عمل باشد
prize جایزه
prize کشتی یا کالایی که به موجب حقوق جنگی در دریا به غنیمت برده شود
prize انعام جایزه
prize ممتاز
prize غنیمت ارزش بسیار قائل شدن مغتنم شمردن
prize انعام
fighter of a holy war مجاهد
to prize a ship کشتی رادردریابه غنیمت بردن
consolation prize جایزهی دلگرمی
prize-giving مراسماعطایجایزه
prize ring محل مسابقه مشت زنی
Nobel Prize جایزه نوبل
Ig Nobel Prize جایزه ایگ نوبل
prize ring گود مسابقه
prize poem شعری که جایزه برده است
brilliancy prize جایزه درخشندگی شطرنج
booby prize جایزه تسلی بخش
nobel prize جایزه نوبل
prize court شعبهای از دادگاه اداره نیروی دریایی که باامور....کاردارد
prize courts دادگاه مامور رسیدگی به مسائل مربوط به prize بدون رای این دادگاه به مال
prize courts به دست امده عنوان غنیمت جنگی اعطا نمیشود
prize fellow شاگردی که در امتحانات سرامد شده وامتیازی بعنوان جایزه باو داده اند
prize fight جنگ با مشت برای گرفتن پول یا جایزه
prize fighting زد و خورد
prize fighting درمحلهای عمومی برای جایزه که طرفین نزاع و شرط بندی کنندگان قابل تعقیب هستند
prize man جایزه بر
prize money پولی که از فروش غنیمت دریایی بدست می اید
prize of war کشتیها یا کالاهای به غنیمت گرفته شده در بندر یا دریا درزمان جنگ
Nobel Prize winner برنده جایزه نوبل
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com