English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (9 milliseconds)
English Persian
problem statement حکم مسئلهای
Other Matches
problem مشکل
problem مسئله
problem سوالی که یافتن پاسخ آن مشکل باشد
What's the problem? مشکل کجاست؟
problem واضح کردن توضیحات شکل به روش منط قی
If this is your problem , it is no problem , it is no problem . اگر گرفتاریت فقط اینست که اصلا" گرفتاری نیست
No problem at all. It is quite all right . مانعی ندارد
problem چیستان
problem معما موضوع
problem یافتن علامت و روش رفع و تعمیر خطا یا مشکل
problem یافتن پاسخ برای مشکلی
problem خرابی یا اشکال در سخت افزار یا نرم افزار
problem زبان برنامه نویسی سطح بالا که امکان بیان مشکلات شخصی را به سادگی میدهد
Is that enough to be a problem? آیا این کافی است یک مشکل بحساب بیاید؟
problem مساله
definition of a problem تعریف یک برنامهThe
problem state وضعیت مسئله
problem solving حل مسئله
problem plav نمایشی که موضوع ان مسئلهای باشد
solution of a problem حل یک مسئله
problem-solving مساله گشایی
problem state حالت مسئلهای
problem oriented مسئله گرا
problem identification بازشناسی مشکل
problem child کودک مشکل افرین
problem checklist فهرست مشکلات
problem box جعبه مساله
problem behavior رفتار مشکل افرین
problem analysis تجزیه و تحلیل مسئله
problem program برنامه مسئلهای
determinate problem مسئله ایی که یک یا چندراه حل معین دارد
domestic problem مساله خانوادگی
eight queens problem مسئله هشت وزیر شطرنج
identification problem مسئله شناسائی
identification problem مسئله تعیین هویت
problem child فرزند مسئله دار
problem child فیل جناح وزیر درصورتی که راه گسترش ان مسدود باشد
problem definition تعریف مسئله
benchmark problem کار یا برنامه بررسی اعتبار کارایی سخت افزار یا نرم افزار
benchmark problem مسئله محک
problem identification شناسایی مسئله
check problem مسئله مقابلهای
check problem مسئله ازمایشی
chess problem مسئله شطرنج
chess problem معما
problem file پرونده مسئلهای
problem description شرح مسئله
problem description تشریح مسئله
feeding problem مشکل تغذیه
problem program برنامهای که به هنگام قرارگرفتن واحد پردازش مرکزی در حالت مسئله اجرا میشودبرنامه مسئلهای
to crack a problem مسئله ای را حل کردن [ریاضی یا فیزیک]
A problem is a chance for you to do your best. مشکل فرصتی است برای شما تا نهایت تلاشتان را بکنید.
the heart of the problem اصل مساله
problem-free <adj.> بدون دردسر
solution to a problem راه حل یک مسئله
problem-free <adj.> بدون زحمت
test problem مسئله ازمابنده
My only problem is money . تنها گرفتاریم پول است ( محتاج آن هستم )
Problem - solving . گره گشایی ( رفع مشکل )
on line problem solving حل مسئله بطور درون خطی
mooney problem checklist مشکل سنج مونی
to face a serious problem for the country مواجه کردن این کشور با مشکلات زیادی
to face a serious problem for the country روبرو کردن این کشور با مشکلات زیادی
mind body problem مساله تن و روان
problem oriented language زبان باگرایش مسئله
We are confronting a difficult problem. با مسأله مشکلی روبرو هستیم
More money is not the answer to this problem. پول بیشتر حل این مسئله نیست.
It is an extremely complicated problem. مسأله بسیار پیچیده ایست
problem oriented language زبان مسئله گرا
one's biggest worry [problem number one] بزرگترین نگرانی
The real problem is not whether machines think but whether men do. مشکل واقعی این نیست که آیا ماشین ها فکر می کنند یا خیر مشکل واقعی این است که آیا انسان فکر می کند یا خیر.
This would provide an obvious solution [to the problem] . این می تواند یک راه حل واضح [به مشکل] فراهم می کند.
statement رای
IF statement عبارت زبان برنامه نویسی سطح بالا به معنای اینکه IF چیزی قابل انجام نیست
statement پاسخ
r. between two statement مغایرت بین دوافهار
IF statement Then این کار را انجام بده
IF statement Gise کار دیگر را
IF statement عبارت برنامه نویس کامپیوتری به معنای انجام یک عمل در صورتی که یک موقعیت درست است .
in p of my statement برای اثبات گفته خودم
statement نظر
I/O statement دستور داده ورودی [خروجی] [رایانه شناسی]
statement شماره انتساب شده
statement بیانیه دستور
statement تقریر صورتمجلس
statement ابلاغ
statement ادعاء تصریح
statement بیانیه افهاریه
d. of a statement تکذیب گفته ایی
statement افهار صورت حساب
statement قطعنامه
statement صورت
statement گفته
statement عبارت
statement 1-اصط لاح بیان یک دستور یا یک فرآیند. 2-دستور به زبان اصلی که به چندین دستور که ماشین ترجمه میشود
statement 2-دستور برنامه که CPU را هدایت میکند تا عملیات کنترلی انجام دهد یا عملیات CPU را کنترل کند
statement عبارتی که متغیرها را تنظیم میکند و فضای ذخیره سازی به آنها اختصاص میدهد
statement 1-دستور برنامه که یک برنامه را هدایت میکند
statement دستور برنامه که کنترل برنامه را طبق خروجی یکرویداد مجدداگ هدایت کند
statement دستور برنامه برای کنترل صفر زبان به کامپایلر,....
statement دستور برنامه کامپیوتری که حاوی بیش از یک دستور یا عبارت باشد
statement خط ی در برنامه کامپیوتری که حاوی بیش از یک دستور یا عبارت باشد
statement به مجموعهای از مابارات دستوری
statement صورتحساب اعلامیه
dd statement statement definition data
statement تذکر
statement افهار
statement بیان
statement حکم
statement صورت حساب
statement بیان وضعیت
statement شرح توضیح
statement گفته بیانیه
statement اعلامیه
statement صورت وضعیت
statement تقریر
statement اعلام کردن
dd statement دستور تعریف داده
statement شرح
statement بیانیه
statement کشف صورتحساب
statement افهاریه
statement بیان کردن توضیح دادن تاکید کردن
Life in not a problem to be solved, but a reality to be experienced. زندگی مسئله ای نیست، که نیاز به حل کردن داشته باشد، بلکه حقیقتی است که باید تجربه کرد.
statement of affairs وصول مطالبات و دیون واموال تاجر ورشکسته
representation [statement] رای
statement of service خلاصه وضعیت خدمتی وضعیت خدمت
statement of defence لایحه دفاعیه
statement of charge مشخص کردن جرایم فرم تقاضای خسارت
statement of charge اعلام اتهامات
representation [statement] پاسخ
job statement حکم برنامه
declarative statement نوشتن و مشخص کردن نوع متغیر و در صورت وجود نام توابع و محل آنها
statement with debate بیانیه با بحث پیوسته
statement on the debate بیانیه در مورد بحث
representation [statement] نظر
action statement دستورالعمل اقدام
statement of a claim افهار نامه
execute statement حکم اجرایی
narrative statement عبارتی که متغیرها را تنظیم میکند و فضای ذخیره سازی در شروع برنامه اختصاصی میدهد
negation of statement انکار یا تکذیب گفتهای
nonexecutable statement دستورالعمل اجراناپذیر
nonexecutable statement جمله غیر اجرایی
nonexecutable statement حکم غیرقابل اجرا
premium statement صورت اضافه ارزش سهام
data statement حکم دادهای
control statement حکم کنترل دستور کنترل
control statement جمله کنترلی
continue statement حکم ادامه
conditional statement دستور شرطی
conditional statement حکم شرطی
compound statement جمله مرکب
monthly statement صورت وضعیت ماهیانه
declaration statement حکم اعلانی
execute statement دستور اجرایی
financial statement صورت وضعیت مالی
financial statement صورت مالی گزارش مالی
goto statement دستورالعملی در یک زبان سطح بالا
executable statement جمله اجرایی
executable statement حکم اجرا پذیر
dimension statement حکم اعلان بعد
declarative statement حکم افهاری
declarative statement حکم اعلانی
declarative statement نوع و اندازه یک عنصر یا عدد ثابت یا متغیر بخصوص را میدهد
imperative statement حکم امری
declarative statement عبارتی در برنامه که به کامپایلر یا مفسر
in proof of his statement برای اثبات گفته خود
loss statement صورت سود و زیان
common statement حکم اشتراک
procedural statement حکم رویهای
declaration statement جمله تعریفی
arithmetic statement دستورمحاسباتی
arithmetic statement حکم حسابی
receipt statement رسید
receipt statement اعلامیه ورود
bank statement صورتحساب بانکی
provisional statement صورت وضعیت موقت
an absurd statement حرف بی معنی یا مزخرف
programming statement حکم برنامه نویسی
an absurd statement افهار نا معقول
assignment statement حکم گمارشی
assignment statement جمله جایگزینی
assignment statement عبارت گمارشی
comment statement حکم توضیحی
call statement حکم فرا خوانی
assignment statement حکم انتساب دستورانتساب
statement label برچسب حکم
statement number شماره دستور
statement number شماره حکم
statement label برچسب جمله
bank statement صورت حساب بانکی
summary of monthly statement خلاصه صورت وضعیت ماهیانه
We go a step even further and make the statement that . . . یک گام فراتر می گذاریم ومی گوئیم ...
general average statement صورت یا اعلامیه خسارت کلی
job control statement جمله کنترل کار
job control statement جمله کنترل برنامه
data definition statement حکم تعریف داده ها
data definition statement دستورتعریف داده ها
input/output statement دستور داده ورودی [خروجی] [رایانه شناسی]
multi statement line خط ی از برنامه کامپیوتری که حاوی بیشتر از یک دستور یا عبارت است
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com