English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 188 (9 milliseconds)
English Persian
procedure sign علایم ارسالی در شبکه قبل ازشروع مکالمات
Other Matches
procedure رویه طریقه فرایند
procedure طرزکار
procedure روش وطرز عمل
procedure اقدام
procedure طرز
procedure فرابرش
procedure پروسه
procedure نحوه عمل
procedure روش کار
procedure زبان برنامه نویسی سطح بالا که امکان برنامه نویسی تابعی را فراهم میکند
procedure بخش کوچک کد دستورات کامپیوتری که حاوی تابع مکرر است و از برنامه اصلی قابل فراخوانی است
procedure روش یا مسیر مورد استفاده در حل مشکل
procedure ایین کار روش کار
procedure رویه
procedure طرز عمل
procedure روش
procedure ایین دادرسی
procedure روند
procedure پردازه
procedure دستورالعمل
procedure روال
procedure روش شیوه
procedure شیوه
rules of procedure قوانین مربوط به روش جاری
rules of procedure روش جاری
it was an incorrect procedure یک اقدام غلطی بود
it was an incorrect procedure جریانش درست نبود
law of procedure قانون ائین دادرسی
inquisitorial procedure دادرسی با شکنجه و سخت گیری
in stream procedure رویه با مسیل
illegal procedure خطای تیم مهاجم
rules of procedure نظامنامه داخلی
endorcement procedure شیوه اجرا
court procedure محاکمه
control procedure رویه کنترل
law of procedure قانون اصول محاکمات قانون شکلی
legal procedure دادرسی
legal procedure محاکمه
procedure oriented رویه گرا
procedure word کلماتی که قبل از شروع مکالمه مخابره می شوند
procedure turn دور زدن برای تغییر مسیرهواپیما
procedure turn دور زدن برای برگشتن در مسیر
procedure message پیام عادی
procedure manual کتاب راهنمای رویهای
procedure division یکی از چهار قسمت اصلی برنامه کوبول
procedure declaration اعلان رویه
pure procedure رویه جامع
recursive procedure رویه بازگشتی
regular procedure اقدام قانونی
procedure message پیام معمولی
recovery procedure رویه ترمیمی
procedure checklist ایجادکنندهلیستتنظیم
cataloged procedure رویه فهرست بندی شده
civil procedure اصول محاکمات حقوقی
civil procedure ایین دادرسی مدنی
[procedure of] solution راه حل
codress procedure روش ذکر گیرندگان به صورت رمزی روش رمز کردن کلیه پیام
code of procedure قانون اصول محاکمات
code of procedure قانون ایین دادرسی
Act according to the previous procedure. بترتیب گذشته عمل کنید
root canal procedure درمان ریشه [دندان پزشکی]
procedure oriented language زبان رویه گرا
law of criminal procedure ائین دادرسی کیفری
principle of criminal procedure اصول محاکمات جزائی
root canal procedure روت کانال تراپی [دندان پزشکی]
root canal procedure عصب کشی [روت کانال] [دندان پزشکی]
principle of criminal procedure ایین دادرسی کیفری
law of civil procedure ائین دادرسی مدنی
civil procedure code قانون ایین دادرسی مدنی
the low of criminal procedure قانون اصول محاکمات جزایی
input output procedure رویه ورودی- خروجی
sign off از زیر بار تعهد یامشارکتی شانه خالی کردن
to sign on برای سربازی اسم نویسی کردن
sign off علایم ختم مخابرات یامکالمات
to sign away با امضامنتقل کردن
sign off علامت ختم ارسال پیام
sign on قرارداد استخدام کسی را امضاکردن
sign on on log
sign off پایان دادن به
sign off off log
I wI'll sign for him . من بجای اوامضاء خواهم کرد
sign off جارفتن
sign over <idiom> بطور قانونی
sign up <idiom> تعهددادن
Please sign here. لطفا اینجا را امضا کنید.
sign-on ورود به سیستم [رایانه شناسی]
to sign up قراردادی را امضا کردن [اسم نویسی کردن]
V-sign علامت پیروزی
to sign up for something نام خود را درفهرست نوشتن [برای انجام کاری اشتراکی]
plus sign علامت بعلاوه
plus sign علامت باضافه
plus sign علامت چاپ شده یا نوشته شده
plus sign که نشان دهنده جمع دو عدد یا مقدار مثبت است
plus sign علامت جمع
traffic sign علامت عبور و مرور
warning sign علامت اخطار
warning sign علامت احضار
exterior sign علامتخارجی
division sign نماد تقسیم
equals sign نمادتساوی
multiplication sign نمادضرب
star sign علامتزودیاک
traffic sign تابلو نشانه گذاری
traffic sign لوحه نشانه گذاری
sign position موقعیت علامت
sign post تابلو راهنما
sign test ازمون علامتها
sign writer تابلو نویس
stop sign علامت توقف
temporal sign علامت زمانی
advance sign علامت اوانس
traffic sign تابلو علایم
call sign معرف
call sign معرف رادیویی
minus sign علامت منها
minus sign منفی
minus sign علامت چاپ شده یا نوشته شده
minus sign برای تفریق یا مقدار منفی
sign language زبان علامات
sign language زبان مخصوص کرها
single sign-on ورود یگانه به سیستم [رایانه شناسی]
sign language زبان اشاره
sign languages زبان علامات
sign languages زبان مخصوص کرها
sign languages مکالمه با اشاره
sign languages زبان اشاره
Just sign here and leave at that . اینجا را امضاء کن ودیگر کارت نباشد
sign language مکالمه با اشاره
sign writer لوحه نویس
I wI'll get (persuade)him to sign . اورا حاضر بامضاء می کنم
sign flasher چشمک زن
sign position مکان علامت
he gave me a sign to go اشاره کرد که بروم
sign of aggregation علائم مخصوص جمله جبری
sign manual صحه ملوکانه
sign manual امضا پادشاه
sign learning علامت اموزی
romberg's sign علامت رومبرگ
sign flag پرچم علامت
sign extension گسترش علامت
sign digit رقم علامت
is a monetary sign انگلیسی است
is a monetary sign نشان پول
pharmaceutical sign نشان داروسازی
sign digit رقم علامت نما
sign character دخشه علامت نما
sign bit ذره علامت نما
sign magnitude علامت و مقدار
sign and magnitude علامت و مقدار
sign a waiver قبول اغماض نمودن
sign bit بیت علامت
sign position موضوع علامت
dollar sign که رد برخی زبانها برای بیان یک متغیر به عنوان نوع رشته به کار می رود
radical sign علامت جذر
dollar sign حرف
sign of zodiac برج
counter sign اسم شب
positive sign علامت مثبت
counter sign اسم عبور
counter sign نشانی
conventional sign علایم قراردادی نقشهای علایم معمولی نقشه
equal sign علامت برابری
equal sign علامت تساوی
sign of weakness دلیل ضعف
sign of god ایت الله
sign of weakness نشان ضعف
sign of the cross علامت صلیب
pharmaceutical sign علامت دواسازی
sign gestalt علامت- گشتالت
net call sign معرف شبکه
net call sign معرف رادیویی شبکه
radio call sign معرف ایستگاه رادیویی
radio call sign معرف رادیویی
I wI'll sign for (on behalf of)my brother. از طرف (سوی )برادرم امضاء خواهم کرد
level crossing sign علامتخطعبور
tactical call sign معرف رادیویی تاکتیکی
address call sign رمز ادرس
change sign key کلیددکمهتغییرات
collective call sign معرف مشترک یکانها
number of tracks sign شمارهعلائملبه
address call sign معرف ادرس
sign flip flop الاکلنگ علامت نما
To give a signal ( sign) . علامت دادن
These clouds are a sign of rain . این ابرها علامت بارندگی است
collective call sign معرف عمومی
I shall not sign this contract in its present from (as it appears). این قرار داد را بصورت فعلی امضاء نخواهم کرد
A white flag is a sign ( token ) of surrender. پرچم سفید علامت تسلیم است
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com