Enter keyword here!

⌨

Tips | Translate!

Total search result: 152 (2 milliseconds)
English	Persian
producer durable equipment	تجهیزات با دوام تولیدی
Other Matches
durable	آنچه به آسانی خراب نخواهد شد
durable	پایا
durable	دیرپای
durable	پایدار
durable	بادوام
durable	باودام
durable material	مواد با عمر زیاد
durable goods	کالاهای بادوام
durable goods	کالای بادوام یا فاسد نشدنی کالاهای دیرپای
durable material	مواد غیراستهلاکی مواد بادوام زیاد
durable consumption goods	کالاهای مصرفی بادوام
consumer durable goods	کالاهای مصرفی بادوام
semi durable goods	کالاهای نیمه بادوام
producer	تولید کننده
producer	سازنده
producer	ژنراتور
producer	مولد
producer	عمل اورنده سازنده باراورنده
producer	تولیدکننده
producer	شخص یا شرکت یا کشور تولید کننده
producer	تولید کننده مولد
producer	فراورگر
producer	فراور
producer's goods	مواد تولیدی
rational producer	تولید کننده منطقی
producer buyer	خریدار صنعتی
producer advertising	تبلیغ توسط سازنده
marginal producer	تولید کننده نهائی
the producer and the consumer	تولید کننده و مصرف کننده
producer's risk	ریسک تولید کننده
producer's goods	هرچیزی که تولید کننده یا صاحب کارخانه در جهت تولید جنس دیگری ازان استفاده کند
producer goods	کالاهای سرمایهای
producer surplus	مازاد تولید کننده
producer goods	کالاهای تولیدی
producer surplus	اضافه ارزش تولید کننده
producer's goods	کالاهای سرمایهای کالاهای تولیدی
producer's goods	کالاهای مولد
producer advertising	تبلیغ محصولات صنعتی
the well was a bad producer	ان چاه یک چاه نفت خیز خوبی نبود
producer console	کنسولتولید
technical producer	محصولاتتخصصی
technical producer monitor	صفحهنمایشگرمحصولاتفنی
producer price index	شاخص قیمت تولیدی
equipment	ساز و برگ
equipment	اثاثه
equipment	اثاثیه
equipment	تجهیزات
equipment	وسایل مورد نیاز برای کار در یک کارخانه یا شرکت
equipment	خطای سخت افزاری و نه نرم افزاری
equipment	تجهیز
equipment	لوازم
equipment	تجهیزات جنگی وسایل الات و ابزار
equipment	ساز وبرگ
equipment	دستگاه
pool equipment	وسایل تعمیرگاه
machine equipment	تجهیزات ماشین
mechanical equipment	تجهیزات مکانیکی
nitriting equipment	تجهیزات ازت دهی
radar equipment	تجهیزات رادار
output equipment	تجهیزات خروجی
peripheral equipment	تجهیزات جنبی
pool equipment	وسایل پارک موتوری
honing equipment	تجهیزات سنگ زنی
telephone equipment	تجهیزات تلفن
two way telephone equipment	تجهیزات مکالمه متقابل تاسیسات مکالمه تلفنی
transfer equipment	تجهیزات
x ray equipment	تجهیزات اشعه رونتگن
camping equipment	لوازم مخصوصاردو
test equipment	وسایل ازمایش
telephone equipment	دستگاه تلفن
technical equipment	تجهیزات فنی
table of equipment	جدول ساز و برگ
standby equipment	تجهیزات جانشینی
sonic equipment	وسایل اوازی
sonic equipment	وسایل اوایی
equipment compartment	کوپهتجهیزات
sampling equipment	دستگاه نمونه گیر
equipment lock	قفلتجهیزات
equipment rack	پایهوسایل
protective equipment	تجهیزات حفافتی
ventilating equipment	تجهیزات تهویه
auxiliary equipment	وسائل کمکی
authentication equipment	وسایل تعیین معرف
ancillary equipment	تجهیزات پیرامونی
electric equipment	تجهیزات الکتریکی
ancillary equipment	تجهیزات جانبی
equipment bag	ساک دستی بازیگر
equipment bay	محفظه یا جعبهای که تجهیزات الکترونیکی در ان نصب میشود
equipment compatibility	همسازی تجهیزاتی
equipment failure	خرابی تجهیزاتی
deadlined equipment	لوازم و تجهیزات از کار افتاده
authentication equipment	وسایل تعیین نشانی
cryptoancillary equipment	وسایل و تجهیزات رمز وسایل تامین ارسال رمز
auxiliary equipment	تجهیزات جانبی
auxiliary equipment	وسایل کمکی
check out equipment	وسایل ازمایشگاهی
check out equipment	وسایل بازدید محل
auxiliary equipment	وسایل یدکی
control equipment	ابزار نظارت
control equipment	ابزار وارسی ابزار پایش
auxiliary equipment	تجهیزات کمکی
equipment logbook	دفتر تجهیزات
ancillary equipment	وسیله جانبی
accessory equipment	تجهیزات یدکی
accessory equipment	وسایل یدکی
handling equipment	تجهیزات بار
equipment reserve	ذخیره تجهیزاتی
garage equipment	تجهیزات گاراژ
extra equipment	تجهیزات اضافی
equipment logbook	دفترچه خدمتی تجهیزات
ancillary equipment	تجهیزات اضافی
extra equipment	متعلقات ویژه
test equipment	دستگاه ازمایش لامپ
ancillary equipment	وسیلهای که کاری را ساده تر میکند ولی واقعا نیاز نیست
ancillary equipment	equipment peripheral
aircraft role equipment	تجهیزات لازم برای انجام ماموریت هواپیما
error of measuring equipment	خطای وسیله اندازه گیری [ریاضی]
I expended all my capital on equipment.	تمام سرمایه ام راصرف خرید لوازم کردم
technical equipment compartment	قسمتوسایلتخصصی
airborne intercept equipment	وسایل استراق سمع هوابرد
automobile radio equipment	رادیوی اتومبیل
ground airport equipment	تجهیزاتزمینیهواپیما
aircraft mission equipment	وسایل لازم برای انجام ماموریت هواپیما
core blowing equipment	تجهیزات دمیدن هسته
t parameter equipment circuit	مدار معادل به صورت " T "
peripheral equipment operator	متصدی تجهیزات جانبی
paint spraying equipment	تجهیزات رنگ پاشی
fired process equipment	دستگاه خشک کن شعلهای
original equipment manufacturer	سازنده تجهیزات اصلی
original equipment manufacturer	شرکتی که قط عاتی ایجاد میکند با استفاده از قط عات ابتدایی سایر تولیدکنندگان و محصول را برای برنامه خاصی طراحی میکند
oil reclamation equipment	تجهیزات احیا روغن
heat treating equipment	تاسیسات عملیات حرارتی
mobile lubricating equipment	تجهیزات روغنکاری متحرک
precision measuring equipment	تجهیزات سنجش دقیق
emergency brake equipment	تجهیزات ترمز اضطراری
dust collection equipment	وسایل گردگیری
image conversion equipment	دستگاه مبدل تصویر
induction melting equipment	تجهیزات ذوب القائی
concrete vibrating equipment	ویبراتور بتن
mold making equipment	تجهیزات قالب سازی
crushing and grinding equipment	دستگاههای خرد کننده
data communications equipment	تجهیزات ارتباطات داده ها
data terminal equipment	تجهیزات ترمینال داده
digital equipment corporation	سازنده انواع سیستمهای مینی کامپیوتر
mobile equipment pool	بنه متحرک افزارهای ویژه درسطح گروهان و گردان ودسته
high frequency heating equipment	تاسیسات حرارتی فرکانس بالا
heating/air conditioning equipment	تهویه
high tension bridge equipment	دستگاه ازمایش فشار قوی
aviation life support equipment	وسایل حفظ جان مسافرین درپرواز سینه بند نجات
table of organization and equipment (toe	جدول سازمان و تجهیزات
heating/air conditioning equipment	وسائلگرمادهی

Recent search history

Contact• | Terms |• Privacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com