Enter keyword here!

⌨

Tips | Translate!

Total search result: 188 (9 milliseconds)
English	Persian
production desk	میزمحصولات
Other Matches
desk	میز تحریر
desk	اجرای خشک برنامه
desk	میز نوشتن در شرکت معمولاگ همراه با رسام ها
help desk	میز کمک [اطلاعاتی]
the desk	کار دفتری یا ادبی یاروحانی
executive desk	میزمدیر
chart desk	میز نقشه
control desk	میز کنترل
desk tray	جاکاغذیرومیزی
secretarial desk	میزمنشی
sound desk	میزصدا
steward's desk	میزمهماندار
cash desk	صندوقپرداختپولدر یکمغازه
information desk	میز اطلاعات
Where is the information desk?	میز اطلاعات کجاست؟
desk accessory	در یک سیستم Apple Macitosh امکان افزوده که سیستم را بهبود میبخشد
desk accessory	لوازم رومیزی یا روزمره
desk calculator	حسابگر رومیزی
writing desk	میز تحریر
rolltop desk	میز تحریر دارای رویه کشودار
reading desk	بعدا پرسیده شود
desk accessories	وسائل کاری که به هنگام استفاده از سایر اسناد قابل دسترس است
desk lamp	چراغمطالعهرومیزی
My desk is by the window.	میز کار من کنار پنجره قرار دارد.
desk checking	فرایند بررسی بوسیله دست مقابله رومیزی
desk checking	بررسی دستی
desk pad	روکشرومیزی
the desk is piled with books	کتابهادر روی میزانبوه شده اند
the desk is piled with books	میز از کتاب انباشته شده است
hotel reservation desk	میزرزرودرهتل
central control desk	میزفرمان مرکزی
central control desk	اطاق فرمان اصلی
over production	عمل اوزدن کالایی بیش ازاندازهای که بدان نیازمندی هست
over production	محصول زیادی
production	عمل اوری ساخت
production	تولید محصول
production	اقامه
production	ارائه
production	ساخته شده طبق طرح کارخانه اتومبیل سازی موتورسیکلت ساخته شده طبق طرح کارخانه
production	حاصل دادن
production	تولید کردن
production	ایجاد
production	فراوری
production	تولید
production	فراورده محصول
production	استخراج
production	محصول عمل
production	تولید حجم بزرگ محصولات
production	سرعت ساخت محصول
production	تولید دستهای
production	کنترل ساخت یک محصول
production	ساخت مواد برای فروش
production	ارائه ساخت
production	فرآورده کارگاه
production	الگوریتم فشرده سازی با کیفیت بالای ویدیویی با استفاده ترتیب ویدیویی تمام حرکتی DIV
production rule	تولید
production run	اجرای یک برنامه اصلاح شده که بطور معمول اهدافش راباتمام می رساند
production technique	فن تولید
production technique	روش فنی تولید
production account	حساب تولید
production base	مبنای تولید یا تولیدات ملی
production capacity	فرفیت تولید
production coefficient	ضریب تولید
production control	کنترل تولید
production period	دوره تولید
production rule	قاعده
production planning	برنامه ریزی تولید
production missile	موشک یکپارچه یا کامل که ازکارخانه به همان صورت تحویل میشود
production part	بخش تولید
production overheads	هزینههای بالاسری تولید هزینههای سربار تولید هزینههای غیرمستقیم تولید
production process	جریان تولید
production process	روند ساخت
production of oil	استخراج نفت
production program	برنامه تولید
production programme	برنامه تولید
production routine	روال تولید
production cost	هزینه تولید
production cost	ارزش ساخت
surplus production	مازاد تولید
surplus production	فزونی تولید
track production	فهور هدف
track production	شروع تعقیب هدف
volume of production	حجم تولید
production cycle	زمان یا دوره بافت یک فرش [این دوره از زمان طراحی یا نقشه کشی شروع شده و به بافت کامل فرش منتهی می شود.]
electricity production	تولیدالکتریسیته
production adviser	مشاوره محصولات
production gap	شکاف تولید
production of sound	تولیدات صدا
surplus production	تولید اضافی
series production	سری سازی
scale of production	مقیاس تولید
production efficiency	کارائی تولید
production efficiency	کارائی در تولید
production engineer	مهندس تولید
production facility	سهولت تولید
production frontier	مرز تولید
production function	تابع تولید
production time	زمان تولید
production time	زمان ساخت
relations of production	رابطه تولید
roundabout production	تولید با کارائی بیشتر
production platform	سکویتولیدات
census of production	امار سرشماری
full production	تولید در حداکثرفرفیت
branches of production	رشتههای تولید
ingot production	تولید شمش
branches of production	شاخههای تولید
batch production	تولیدانبوه
batch production	تولید زیاد یک نوع کالا
mass production	بس فراوری
mass production	تولید بمقدارزیاد
mass production	تولید ماشینی
mass production	تولید انبوه
bulk production	تخلیه سوخت از تانکر به مخزن
forces of production	نیروهای تولید
food production	تولید غذا
cost of production	هزینه تولید
elasticity of production	کشش تولید
energy production	تولید انرژی
census of production	امار تخمینی تولیدات در یک کشور در مدت معین
energy production	تولید نیرو
census of production	امارگیری در خصوص تولید
factor of production	عامل تولید
factory production	تولید کارخانهای
bulk production	تقسیم سوخت درفروف کوچک
flow of production	جریان تولید
flow of production	گردش تولید
an artistic production	عمل یا کار صنعتی
production method	روش تولید
period of production	دوره تولید
production factors	عوامل تولید
factors of production	عوامل تولید
full production	تولید کامل
agents of production	عوامل تولید
mass-production	تولید انبوه
production lines	خط تولید
production line	خط تولید
pilot production	تولید نمونه
power of production	نیروی تولید
production index	شاخص تولید
production management	مدیریت تولید
pair production	تغییر شکل انرژی سینتیک فوتون یا هر ذره پر انرژی به جرم
mode of production	وجه تولید
mode of production	شیوه تولید
aliterary production	تصنیف
mechanical production	تولید ماشینی
means of production	وسایل تولید
production process	فرایند تولید
means of production	ابزار تولید
aliterary production	فراورده یا محصول ادبی تالیف
mode of production	طرز تولید
production control room	اتاقکنترلمحصولات
production of electricity by the generator	الکتریسیتهتولیدشدهبوسیلهژنراتور
To step up ( increase ) production.	سطح تولید رابالابردن
production video switcher	دکمهنمایشگرمحصولات
He works in the production section .	درقسمت تولید کار می کند
aggregate production function	تابع تولید کل
steps in the production of electricity	مراحلتولیدالکتریسیته
production indifference curve	منحنی بی تفاوتی تولید
pilot line production	تولید به حداقل در کارخانجات نظامی
pig iron production	تولید اهن خام
piece production cost	ارزش تولید قطعه
mass production of goods	تولید انبوه کالا
mass production of goods	تولید توده وار کالا
multi stage production	تولید چند مرحلهای
net primary production	تولید خالص نخستین
nuclear power production	تولید انرژی هستهای
production possibility curve	منحنی امکانات تولید
production possibility frontier	مرز امکانات تولید
labor intensive production	تولید کاربر
additional production personnel	عوامل دیگر تولد
mobility of factors of production	تحرک عوامل تولید
fixed production coefficients	ضرایب تولید ثابت
non specific factors of production	عوامل غیر اختصاصی تولید
homogeneous production function	تابع تولید همگن
production planning and control	برنامه ریزی و کنترل تولید
production possibility bondary	مرز امکانات تولید
index of industrial production	شاخص تولید صنعتی
production resource planning	برنامه ریزی منابع تولید
linear homogenous production function	تابع تولید خطی همگن
large scale production method	روش تولیدبه مقیاس وسیع
production/export riser system	صادراتدستگاهپایه
production/export riser system	تولیدات
large scale production method	روش تولیدانبوه
production of electricity from solar energy	دستیابیبهالکتریسیتهبوسیلهانرژیخورشیدی
production of electricity from nuclear energy	تولیدالکتریسیتهازانرژیهستهای
cobb doglas production function	ر کار بتوان کشش تولید نسبت به عامل سرمایه . اگرحاصلجمع کششهای فوق برابر 1 باشد تابع تولیدهمگن درجه 1 و مجموعه عوامل سرمایه و کار ثابت است و اگر بزرگتراز 1 باشدبازده کل صعودی و اگرکوچکتراز 1 باشد بازده کل نزولی است

Recent search history

Contact• | Terms |• Privacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com