Enter keyword here!

⌨

Tips | Translate!

Total search result: 175 (9 milliseconds)
English	Persian
production frontier	مرز تولید
Search result with all words
production possibility frontier	مرز امکانات تولید
Other Matches
frontier	صف جلو لشکر
frontier	خط فاصل مرزی
frontier	سرحد
frontier	مرز
costal frontier	مرز ساحلی
coastal frontier	حدود ساحلی
utility frontier	مرز مطلوبیت
delivered at frontier	تحویل در مرز
coastal frontier	نوار مرزی ساحلی
costal frontier	نوار مرزی ساحلی
delivered at frontier	یکی ازقراردادهای اینکوترمز که دران فروشنده کالای موردمعامله را در مرز تعیین شده تحویل میدهد
frontier police	پلیس مرزبانی
frontier line	خط وسط صفحه شطرنج
frontier treaty	معاهده مرزی
utility possibility frontier	مرز امکانات مطلوبیت
named place of delivery at frontier	تحویل در مرز مشخص
He crossed the frontier(border-line).	ازمرز رد شد
This new frontier incident probably means war.	این رویداد مرزی جدید معنیش احتمالآ جنگ است
He smuggled the car into England ( across the British frontier ) .	اتوموبیل را قاچاقی وارد مرز انگلستان کرد
production	ساخت مواد برای فروش
over production	محصول زیادی
production	فرآورده کارگاه
over production	عمل اوزدن کالایی بیش ازاندازهای که بدان نیازمندی هست
production	تولید دستهای
production	تولید حجم بزرگ محصولات
production	عمل اوری ساخت
production	اقامه
production	ارائه
production	تولید
production	ساخته شده طبق طرح کارخانه اتومبیل سازی موتورسیکلت ساخته شده طبق طرح کارخانه
production	حاصل دادن
production	تولید کردن
production	ایجاد
production	فراوری
production	فراورده محصول
production	استخراج
production	تولید محصول
production	محصول عمل
production	کنترل ساخت یک محصول
production	ارائه ساخت
production	الگوریتم فشرده سازی با کیفیت بالای ویدیویی با استفاده ترتیب ویدیویی تمام حرکتی DIV
production	سرعت ساخت محصول
production routine	روال تولید
production programme	برنامه تولید
production of oil	استخراج نفت
production rule	قاعده
production rule	تولید
production run	اجرای یک برنامه اصلاح شده که بطور معمول اهدافش راباتمام می رساند
production technique	فن تولید
production technique	روش فنی تولید
production account	حساب تولید
production program	برنامه تولید
production process	روند ساخت
production missile	موشک یکپارچه یا کامل که ازکارخانه به همان صورت تحویل میشود
production method	روش تولید
production management	مدیریت تولید
production overheads	هزینههای بالاسری تولید هزینههای سربار تولید هزینههای غیرمستقیم تولید
production index	شاخص تولید
power of production	نیروی تولید
production part	بخش تولید
production period	دوره تولید
production planning	برنامه ریزی تولید
production cycle	زمان یا دوره بافت یک فرش [این دوره از زمان طراحی یا نقشه کشی شروع شده و به بافت کامل فرش منتهی می شود.]
production process	فرایند تولید
production process	جریان تولید
production base	مبنای تولید یا تولیدات ملی
production capacity	فرفیت تولید
series production	سری سازی
surplus production	تولید اضافی
surplus production	مازاد تولید
surplus production	فزونی تولید
track production	فهور هدف
track production	شروع تعقیب هدف
volume of production	حجم تولید
production control	کنترل تولید
electricity production	تولیدالکتریسیته
production adviser	مشاوره محصولات
production desk	میزمحصولات
production of sound	تولیدات صدا
scale of production	مقیاس تولید
roundabout production	تولید با کارائی بیشتر
production coefficient	ضریب تولید
production cost	هزینه تولید
production cost	ارزش ساخت
production efficiency	کارائی تولید
production efficiency	کارائی در تولید
production engineer	مهندس تولید
production facility	سهولت تولید
production function	تابع تولید
production gap	شکاف تولید
production time	زمان تولید
production time	زمان ساخت
relations of production	رابطه تولید
production platform	سکویتولیدات
census of production	امار تخمینی تولیدات در یک کشور در مدت معین
full production	تولید کامل
full production	تولید در حداکثرفرفیت
branches of production	شاخههای تولید
batch production	تولیدانبوه
ingot production	تولید شمش
batch production	تولید زیاد یک نوع کالا
flow of production	گردش تولید
mass production	بس فراوری
mass production	تولید بمقدارزیاد
energy production	تولید نیرو
forces of production	نیروهای تولید
food production	تولید غذا
branches of production	رشتههای تولید
census of production	امار سرشماری
census of production	امارگیری در خصوص تولید
cost of production	هزینه تولید
elasticity of production	کشش تولید
energy production	تولید انرژی
bulk production	تقسیم سوخت درفروف کوچک
factor of production	عامل تولید
factory production	تولید کارخانهای
bulk production	تخلیه سوخت از تانکر به مخزن
flow of production	جریان تولید
mass production	تولید انبوه
aliterary production	فراورده یا محصول ادبی تالیف
production factors	عوامل تولید
factors of production	عوامل تولید
agents of production	عوامل تولید
pair production	تغییر شکل انرژی سینتیک فوتون یا هر ذره پر انرژی به جرم
period of production	دوره تولید
mass-production	تولید انبوه
production line	خط تولید
production lines	خط تولید
mode of production	وجه تولید
mode of production	طرز تولید
pilot production	تولید نمونه
an artistic production	عمل یا کار صنعتی
aliterary production	تصنیف
mass production	تولید ماشینی
means of production	ابزار تولید
means of production	وسایل تولید
mode of production	شیوه تولید
mechanical production	تولید ماشینی
production control room	اتاقکنترلمحصولات
additional production personnel	عوامل دیگر تولد
aggregate production function	تابع تولید کل
production of electricity by the generator	الکتریسیتهتولیدشدهبوسیلهژنراتور
production video switcher	دکمهنمایشگرمحصولات
He works in the production section .	درقسمت تولید کار می کند
steps in the production of electricity	مراحلتولیدالکتریسیته
pilot line production	تولید به حداقل در کارخانجات نظامی
mass production of goods	تولید انبوه کالا
production resource planning	برنامه ریزی منابع تولید
mass production of goods	تولید توده وار کالا
non specific factors of production	عوامل غیر اختصاصی تولید
net primary production	تولید خالص نخستین
production possibility curve	منحنی امکانات تولید
multi stage production	تولید چند مرحلهای
production possibility bondary	مرز امکانات تولید
nuclear power production	تولید انرژی هستهای
piece production cost	ارزش تولید قطعه
mobility of factors of production	تحرک عوامل تولید
fixed production coefficients	ضرایب تولید ثابت
To step up ( increase ) production.	سطح تولید رابالابردن
homogeneous production function	تابع تولید همگن
index of industrial production	شاخص تولید صنعتی
labor intensive production	تولید کاربر
production indifference curve	منحنی بی تفاوتی تولید
pig iron production	تولید اهن خام
production planning and control	برنامه ریزی و کنترل تولید
large scale production method	روش تولیدبه مقیاس وسیع
production/export riser system	صادراتدستگاهپایه
production/export riser system	تولیدات
production of electricity from solar energy	دستیابیبهالکتریسیتهبوسیلهانرژیخورشیدی
production of electricity from nuclear energy	تولیدالکتریسیتهازانرژیهستهای
linear homogenous production function	تابع تولید خطی همگن
large scale production method	روش تولیدانبوه
cobb doglas production function	ر کار بتوان کشش تولید نسبت به عامل سرمایه . اگرحاصلجمع کششهای فوق برابر 1 باشد تابع تولیدهمگن درجه 1 و مجموعه عوامل سرمایه و کار ثابت است و اگر بزرگتراز 1 باشدبازده کل صعودی و اگرکوچکتراز 1 باشد بازده کل نزولی است

Recent search history

Contact• | Terms |• Privacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com