Enter keyword here!

⌨

Tips | Translate!

Total search result: 181 (9 milliseconds)
English	Persian
production possibility frontier	مرز امکانات تولید
Other Matches
utility possibility frontier	مرز امکانات مطلوبیت
production possibility curve	منحنی امکانات تولید
production possibility bondary	مرز امکانات تولید
production frontier	مرز تولید
possibility	چیز ممکن شق
possibility	امکان
possibility	احتمال
utility possibility curve	منحنی امکانات مطلوبیت
consumption possibility line	حد مصرف
consumption possibility line	خط امکانات مصرف
frontier	خط فاصل مرزی
frontier	صف جلو لشکر
frontier	سرحد
frontier	مرز
utility frontier	مرز مطلوبیت
frontier police	پلیس مرزبانی
coastal frontier	حدود ساحلی
frontier line	خط وسط صفحه شطرنج
costal frontier	مرز ساحلی
costal frontier	نوار مرزی ساحلی
delivered at frontier	تحویل در مرز
delivered at frontier	یکی ازقراردادهای اینکوترمز که دران فروشنده کالای موردمعامله را در مرز تعیین شده تحویل میدهد
frontier treaty	معاهده مرزی
coastal frontier	نوار مرزی ساحلی
named place of delivery at frontier	تحویل در مرز مشخص
He crossed the frontier(border-line).	ازمرز رد شد
This new frontier incident probably means war.	این رویداد مرزی جدید معنیش احتمالآ جنگ است
He smuggled the car into England ( across the British frontier ) .	اتوموبیل را قاچاقی وارد مرز انگلستان کرد
production	فرآورده کارگاه
over production	محصول زیادی
over production	عمل اوزدن کالایی بیش ازاندازهای که بدان نیازمندی هست
production	فراورده محصول
production	تولید محصول
production	اقامه
production	ارائه
production	ساخته شده طبق طرح کارخانه اتومبیل سازی موتورسیکلت ساخته شده طبق طرح کارخانه
production	حاصل دادن
production	تولید کردن
production	فراوری
production	تولید
production	عمل اوری ساخت
production	استخراج
production	ایجاد
production	محصول عمل
production	الگوریتم فشرده سازی با کیفیت بالای ویدیویی با استفاده ترتیب ویدیویی تمام حرکتی DIV
production	کنترل ساخت یک محصول
production	سرعت ساخت محصول
production	تولید حجم بزرگ محصولات
production	ساخت مواد برای فروش
production	تولید دستهای
production	ارائه ساخت
production programme	برنامه تولید
production routine	روال تولید
production part	بخش تولید
production rule	قاعده
production rule	تولید
production run	اجرای یک برنامه اصلاح شده که بطور معمول اهدافش راباتمام می رساند
production technique	فن تولید
production technique	روش فنی تولید
production account	حساب تولید
production program	برنامه تولید
production process	روند ساخت
production period	دوره تولید
production coefficient	ضریب تولید
production overheads	هزینههای بالاسری تولید هزینههای سربار تولید هزینههای غیرمستقیم تولید
production of oil	استخراج نفت
production planning	برنامه ریزی تولید
production missile	موشک یکپارچه یا کامل که ازکارخانه به همان صورت تحویل میشود
production method	روش تولید
production management	مدیریت تولید
production process	فرایند تولید
production process	جریان تولید
production base	مبنای تولید یا تولیدات ملی
production capacity	فرفیت تولید
scale of production	مقیاس تولید
series production	سری سازی
surplus production	مازاد تولید
surplus production	فزونی تولید
track production	فهور هدف
production cycle	زمان یا دوره بافت یک فرش [این دوره از زمان طراحی یا نقشه کشی شروع شده و به بافت کامل فرش منتهی می شود.]
production of sound	تولیدات صدا
track production	شروع تعقیب هدف
volume of production	حجم تولید
electricity production	تولیدالکتریسیته
production adviser	مشاوره محصولات
production desk	میزمحصولات
roundabout production	تولید با کارائی بیشتر
relations of production	رابطه تولید
production control	کنترل تولید
production cost	هزینه تولید
production cost	ارزش ساخت
production efficiency	کارائی تولید
production efficiency	کارائی در تولید
production engineer	مهندس تولید
production facility	سهولت تولید
surplus production	تولید اضافی
production function	تابع تولید
production gap	شکاف تولید
production time	زمان تولید
production time	زمان ساخت
production platform	سکویتولیدات
production index	شاخص تولید
production line	خط تولید
cost of production	هزینه تولید
elasticity of production	کشش تولید
energy production	تولید انرژی
energy production	تولید نیرو
factor of production	عامل تولید
factory production	تولید کارخانهای
flow of production	جریان تولید
flow of production	گردش تولید
food production	تولید غذا
forces of production	نیروهای تولید
full production	تولید کامل
full production	تولید در حداکثرفرفیت
ingot production	تولید شمش
census of production	امار تخمینی تولیدات در یک کشور در مدت معین
census of production	امارگیری در خصوص تولید
mass-production	تولید انبوه
agents of production	عوامل تولید
factors of production	عوامل تولید
production factors	عوامل تولید
aliterary production	فراورده یا محصول ادبی تالیف
aliterary production	تصنیف
an artistic production	عمل یا کار صنعتی
batch production	تولید زیاد یک نوع کالا
batch production	تولیدانبوه
branches of production	شاخههای تولید
branches of production	رشتههای تولید
bulk production	تخلیه سوخت از تانکر به مخزن
bulk production	تقسیم سوخت درفروف کوچک
census of production	امار سرشماری
mass production	تولید بمقدارزیاد
pair production	تغییر شکل انرژی سینتیک فوتون یا هر ذره پر انرژی به جرم
mode of production	وجه تولید
period of production	دوره تولید
mode of production	طرز تولید
mode of production	شیوه تولید
means of production	ابزار تولید
means of production	وسایل تولید
mechanical production	تولید ماشینی
mass production	تولید انبوه
mass production	تولید ماشینی
production lines	خط تولید
mass production	بس فراوری
power of production	نیروی تولید
pilot production	تولید نمونه
production of electricity by the generator	الکتریسیتهتولیدشدهبوسیلهژنراتور
nuclear power production	تولید انرژی هستهای
production video switcher	دکمهنمایشگرمحصولات
To step up ( increase ) production.	سطح تولید رابالابردن
steps in the production of electricity	مراحلتولیدالکتریسیته
non specific factors of production	عوامل غیر اختصاصی تولید
piece production cost	ارزش تولید قطعه
He works in the production section .	درقسمت تولید کار می کند
pig iron production	تولید اهن خام
pilot line production	تولید به حداقل در کارخانجات نظامی
production indifference curve	منحنی بی تفاوتی تولید
production planning and control	برنامه ریزی و کنترل تولید
production control room	اتاقکنترلمحصولات
labor intensive production	تولید کاربر
index of industrial production	شاخص تولید صنعتی
homogeneous production function	تابع تولید همگن
mass production of goods	تولید انبوه کالا
fixed production coefficients	ضرایب تولید ثابت
mass production of goods	تولید توده وار کالا
mobility of factors of production	تحرک عوامل تولید
production resource planning	برنامه ریزی منابع تولید
additional production personnel	عوامل دیگر تولد
net primary production	تولید خالص نخستین
aggregate production function	تابع تولید کل
multi stage production	تولید چند مرحلهای
large scale production method	روش تولیدبه مقیاس وسیع
cobb doglas production function	ر کار بتوان کشش تولید نسبت به عامل سرمایه . اگرحاصلجمع کششهای فوق برابر 1 باشد تابع تولیدهمگن درجه 1 و مجموعه عوامل سرمایه و کار ثابت است و اگر بزرگتراز 1 باشدبازده کل صعودی و اگرکوچکتراز 1 باشد بازده کل نزولی است
large scale production method	روش تولیدانبوه
production of electricity from solar energy	دستیابیبهالکتریسیتهبوسیلهانرژیخورشیدی
production of electricity from nuclear energy	تولیدالکتریسیتهازانرژیهستهای
linear homogenous production function	تابع تولید خطی همگن
production/export riser system	تولیدات
production/export riser system	صادراتدستگاهپایه

Recent search history

Contact• | Terms |• Privacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com