Enter keyword here!

⌨

Tips | Translate!

Total search result: 201 (10 milliseconds)
English	Persian
production resource planning	برنامه ریزی منابع تولید
Other Matches
production planning	برنامه ریزی تولید
production planning and control	برنامه ریزی و کنترل تولید
resource	منبع
resource	وسیله
resource	منبع ممر
resource	مایه
resource	ابتکار
resource	کاردانی
resource	ماخذ
resource	استفاده از یک منبع در شبکه یا سیستم توسط چندین کاربر
resource	قالب داده چند رسانهای IBM و ماکرو سافت که از نشانه هایی برای معرفی بخشهای ساختار فایل چند رسانهای استفاده میکند و امکان جابجایی فایل در مراحل مختلفف را ایجاد میکند
resource	یکی از دو انشعاب فایل . شاخه منبع حاوی منابع مورد نیاز فایل است
resource	تقسیم منابع موجود در سیستم بین کارها
resource	گرافیکی که مفید هستند یا توسط چیزی استفاده می شوند
resource allocation	تخصیص منابع
non renewable resource	منبع تجدید ناپذیر
shared resource	منطق اشتراکی
non renewable resource	منبع بازگشت ناپذیر
resource leveling	زمان بندی فعالیت ها بازمان شناور به منطور بهینه سازی بهره گیری از منابع
resource sharing	اشتراک گذاشتن منبع
resource management	مدیریت منبع
resource person	فرد مشکل گشا
resource sharing	اشتراک در منابع
resource sharing	اشتراک منبع
full of resource	کاردان
full of resource	باتدبیر زرنگ
system resource	منبع سیستم
system resource	وسیله سیستم
resource file	فایل منبع
resource deallocation	بازستانی منابع
resource allocation	اختصاص منبع
resource endowment	منابع طبیعی
information resource management	مدیریت منبع اطلاعات
planning	سازماندهی نحوه انجام کاری
planning	طراحی
overall planning	برنامه ریزی کلی
planning <adj.>	برنامه ریزی
planning	طرحریزی طرح نقشه
planning	زمینه سازی
planning	طرح ریزی
planning	نقشه کشی
comprehensive planning	برنامه ریزی جامع
consolidated planning	برنامه ریزی تلفیقی
corporate planning	برنامه ریزی شرکت
planning comission	هیات برنامه ریزی کمیسیون برنامه ریزی
optimal planning	برنامه ریزی مطلوب
career planning	طرح ریزی مشاغل
career planning	طرح ریزی تهیه تخصصهای نظامی
centralized planning	برنامه ریزی متمرکز
central planning	برنامه ریزی مرکزی
centeralized planning	برنامه ریزی متمرکز
optimal planning	برنامه ریزی بهینه
decentralized planning	برنامه ریزی غیر متمرکز
development planning	برنامه ریزی توسعه
financial planning	برنامه ریزی مالی
imperative planning	برنامه ریزی اجباری
national planning	برنامه ریزی ملی
fire planning	طرح ریزی اتش
fire planning	طرح ریزی کردن اتش
manpower planning	برنامه ریزی نیروی انسانی
generalized planning	برنامه ریزی تعمیم یافته
educational planning	برنامه ریزی اموزشی
economic planning	برنامه ریزی اقتصادی
directive planning	برنامه ریزی هدایت شده
planning organization	سازمان برنامه
planning cycle	دوره برنامه ریزی
system planning	طرح ریزی سیستم
population planning	برنامه ریزی جمعیت
family planning	تنظیم خانواده
family planning	برنامه ریزی خانواده
planning permission	اجازه عمران و ابادی اراضی
product planning	برنامه ریزی محصولات
town planning	شهرسازی
project planning	نقشه کشی ساختمان
regional planning	برنامه ریزی منطقهای
rural planning	برنامه ریزی روستائی
sectoral planning	برنامه ریزی بخشی
social planning	برنامه ریزی اجتماعی
spatial planning	امایش سرزمین
state planning	برنامه ریزی دولتی
adhoc planning	برنامه ریزی روزمره
planning system	نظام برنامه ریزی
planning staff	ستاد طرح ریزی کننده
planning directive	دستورالعمل طرح ریزی راهنمای طرح ریزی
planning factor	معیارهای طرح ریزی عوامل طرح ریزی
planning guidance	راهنمای طرح ریزی راهنمای طرح ریزی فرمانده
planning horizon	افق برنامه ریزی
planning principles	اصول برنامه ریزی
planning horizon	مدت برنامه ریزی
planning model	الگوی برنامه ریزی
agricultural planning	برنامه ریزی کشاورزی
multi level planning	برنامه ریزی چند سطحی
short run planning	برنامه ریزی کوتاه مدت
long run planning	برنامه ریزی بلند مدت
family planning programs	برنامههای تنظیم خانواده
inter sectoral planning	برنامه ریزی بین بخشی
planning programming budgetting	system
planning programming budgetting	نظام برنامه ریزی بودجه برنامهای
material requirements planning	برنامه ریزی نیازمندیهای کالا
materials requirements planning	برنامه ریزی مواد مورد نیاز
basic planning guide	راهنمای اولیه طرح ریزی
central planning team	تیم طرح ریزی مرکزی
financial planning system	سیستم برنامه ریزی مالی
medium term planning	برنامه ریزی میان مدت
military planning process	مراحل طرح ریزی نظامی
over production	عمل اوزدن کالایی بیش ازاندازهای که بدان نیازمندی هست
over production	محصول زیادی
production	فرآورده کارگاه
production	سرعت ساخت محصول
production	ارائه
production	ساخته شده طبق طرح کارخانه اتومبیل سازی موتورسیکلت ساخته شده طبق طرح کارخانه
production	حاصل دادن
production	تولید حجم بزرگ محصولات
production	تولید کردن
production	ایجاد
production	اقامه
production	تولید محصول
production	کنترل ساخت یک محصول
production	الگوریتم فشرده سازی با کیفیت بالای ویدیویی با استفاده ترتیب ویدیویی تمام حرکتی DIV
production	ساخت مواد برای فروش
production	ارائه ساخت
production	محصول عمل
production	فراورده محصول
production	تولید
production	تولید دستهای
production	فراوری
production	عمل اوری ساخت
production	استخراج
production routine	روال تولید
production capacity	فرفیت تولید
production run	اجرای یک برنامه اصلاح شده که بطور معمول اهدافش راباتمام می رساند
production account	حساب تولید
production coefficient	ضریب تولید
production control	کنترل تولید
production cost	هزینه تولید
production cost	ارزش ساخت
production efficiency	کارائی تولید
production base	مبنای تولید یا تولیدات ملی
production technique	فن تولید
production process	فرایند تولید
production process	روند ساخت
production rule	قاعده
production rule	تولید
production technique	روش فنی تولید
production programme	برنامه تولید
production program	برنامه تولید
production process	جریان تولید
production efficiency	کارائی در تولید
production engineer	مهندس تولید
surplus production	مازاد تولید
surplus production	فزونی تولید
production lines	خط تولید
track production	شروع تعقیب هدف
volume of production	حجم تولید
electricity production	تولیدالکتریسیته
production adviser	مشاوره محصولات
production desk	میزمحصولات
production of sound	تولیدات صدا
production platform	سکویتولیدات
surplus production	تولید اضافی
scale of production	مقیاس تولید
series production	سری سازی
production facility	سهولت تولید
production frontier	مرز تولید
production function	تابع تولید
production gap	شکاف تولید
production time	زمان تولید
production time	زمان ساخت
relations of production	رابطه تولید
track production	فهور هدف
roundabout production	تولید با کارائی بیشتر
production line	خط تولید
production cycle	زمان یا دوره بافت یک فرش [این دوره از زمان طراحی یا نقشه کشی شروع شده و به بافت کامل فرش منتهی می شود.]
full production	تولید در حداکثرفرفیت
factor of production	عامل تولید
mode of production	شیوه تولید
mode of production	طرز تولید
mode of production	وجه تولید
energy production	تولید نیرو
means of production	وسایل تولید
energy production	تولید انرژی
elasticity of production	کشش تولید
cost of production	هزینه تولید
census of production	امار سرشماری
census of production	امارگیری در خصوص تولید
pair production	تغییر شکل انرژی سینتیک فوتون یا هر ذره پر انرژی به جرم
factory production	تولید کارخانهای
mechanical production	تولید ماشینی
ingot production	تولید شمش
full production	تولید کامل
forces of production	نیروهای تولید
food production	تولید غذا
mass production	بس فراوری
mass production	تولید بمقدارزیاد
mass production	تولید ماشینی
mass production	تولید انبوه
flow of production	گردش تولید
flow of production	جریان تولید
period of production	دوره تولید
pilot production	تولید نمونه

Recent search history

Contact• | Terms |• Privacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com