Dictiornary-Farsi | production routine | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 201 (10 milliseconds)

English	Persian
production routine	روال تولید


Other Matches

routine	جریان عادی و دایمی
routine	یک سری حرکت ژیمناستیک
routine	روتین
routine	روش جاری
routine	خط مشی جاری
routine	کار عادی
routine	معمولی
routine	عادی
routine	جریان عادی عادت جاری
routine	روزمره کار عادی
routine	امور غیر مهم
routine	برنامهای که داده را به صورت فضاهای کوچک بسته بندی میکند
routine	تعداد دستوراتی که کار مشخص را انجام می دهند ولی برنامه کامل نیستند, بخشی از یک برنامه هستند
routine	بخشی از کد در یک محل که توسط فراخوانی ها در تابع استفاده میشود
routine	توابعی که فراخوانی یا پردازش می شوند و وقتی ماشین یا سیستمی خراب میشود توسط کاربر استفاده می شوند
routine	مجموعه توابعی که امکان مدیریت وپردازش اعداد اعشاری را فراهم میکند
routine	بخش کوچک یک کد که داده را از وسیله خارجی می پذیرد مثل خواندن ورودی از صفحه کلید
routine	مجموعه دستورات یک تابع که درهر بخش برنامه که نیاز باشد کپی می شوند
routine	امر عادی
routine	روال
routine	طریقه عادی
supervisory routine	روال نافر
recursive routine	زیرتابعی که درحین اجرا خود را صدامیکند
recursive routine	روال بازگشتی
recovery routine	روال ترمیمی
master routine	شاه روال
error routine	روال خطا پرداز
tracing routine	روال رسام
tracing routine	روال ردیابی
diagnostic routine	روال تشخیص
closed routine	روال بسته
diagnostic routine	برنامه تشخیص عیب
utility routine	روال سودمند
recursive routine	زیرتابعی دربرنامه که درحین اجرا خود را صدا میکند
monitor routine	روال مبصر
diagnostic routine	روال تشخیصی
output routine	روال خروجی
diagnostic routine	روش تشخیص معایب در اثرازمایش
canned routine	روال قالب ریزی شده
maintenance routine	روال تعمیر و نگهداری
main routine	روال اصلی
holiday routine	برنامه روز تعطیل
generalized routine	روال تعمیم یافته
generalized routine	روال کلی
sevice routine	روال خدماتی
source routine	روال منبع
tracing routine	روال ردیاب
test routine	روال ازماینده
executive routine	روال اجرایی
routine tests	ازمایشهای تک به تک
iterative routine	حلقه یا مجموعه دستورات در برنامه که تکرار می شوند تا برنامه کامل شود
loading routine	روال بارکننده
relocatable routine	روال جابجاپذیر
library routine	روال مجموعه ها
library routine	روال کتابخانه
library routine	روال کتابخانهای
routine library	کتابخانه روال ها
routine message	پیام عادی
target routine	روال هدف
routine work	کار تکراری عادی
daily routine	عادت جاری روزانه
autostart routine	روال اغازگر خودکار
bootstrap routine	روال خود راه انداز
file handing routine	قسمتی از یک برنامه کامپیوترکه داده را از یک فایل خوانده و در ان می نویسد
interrupt serrice routine	روال سرویس وقفه
production	حاصل دادن
production	ساخته شده طبق طرح کارخانه اتومبیل سازی موتورسیکلت ساخته شده طبق طرح کارخانه
production	ارائه
production	ارائه ساخت
production	اقامه
production	محصول عمل
production	تولید کردن
production	تولید
production	عمل اوری ساخت
production	استخراج
production	فراوری
over production	عمل اوزدن کالایی بیش ازاندازهای که بدان نیازمندی هست
over production	محصول زیادی
production	فراورده محصول
production	ایجاد
production	فرآورده کارگاه
production	ساخت مواد برای فروش
production	تولید دستهای
production	تولید محصول
production	تولید حجم بزرگ محصولات
production	الگوریتم فشرده سازی با کیفیت بالای ویدیویی با استفاده ترتیب ویدیویی تمام حرکتی DIV
production	کنترل ساخت یک محصول
production	سرعت ساخت محصول
production run	اجرای یک برنامه اصلاح شده که بطور معمول اهدافش راباتمام می رساند
production process	جریان تولید
production process	فرایند تولید
production coefficient	ضریب تولید
production control	کنترل تولید
production planning	برنامه ریزی تولید
production cost	هزینه تولید
production cost	ارزش ساخت
production process	روند ساخت
production program	برنامه تولید
production account	حساب تولید
production rule	تولید
production rule	قاعده
production base	مبنای تولید یا تولیدات ملی
production facility	سهولت تولید
production technique	فن تولید
production technique	روش فنی تولید
production programme	برنامه تولید
production capacity	فرفیت تولید
production efficiency	کارائی تولید
surplus production	تولید اضافی
surplus production	مازاد تولید
surplus production	فزونی تولید
production desk	میزمحصولات
production cycle	زمان یا دوره بافت یک فرش [این دوره از زمان طراحی یا نقشه کشی شروع شده و به بافت کامل فرش منتهی می شود.]
track production	فهور هدف
production platform	سکویتولیدات
production of sound	تولیدات صدا
volume of production	حجم تولید
electricity production	تولیدالکتریسیته
track production	شروع تعقیب هدف
series production	سری سازی
production efficiency	کارائی در تولید
production engineer	مهندس تولید
production frontier	مرز تولید
production function	تابع تولید
production gap	شکاف تولید
production time	زمان تولید
production time	زمان ساخت
relations of production	رابطه تولید
scale of production	مقیاس تولید
roundabout production	تولید با کارائی بیشتر
production adviser	مشاوره محصولات
production line	خط تولید
elasticity of production	کشش تولید
energy production	تولید انرژی
factor of production	عامل تولید
factory production	تولید کارخانهای
flow of production	جریان تولید
flow of production	گردش تولید
food production	تولید غذا
forces of production	نیروهای تولید
full production	تولید کامل
full production	تولید در حداکثرفرفیت
energy production	تولید نیرو
ingot production	تولید شمش
mass production	بس فراوری
mass production	تولید بمقدارزیاد
mass production	تولید ماشینی
cost of production	هزینه تولید
census of production	امار سرشماری
mass-production	تولید انبوه
agents of production	عوامل تولید
factors of production	عوامل تولید
production factors	عوامل تولید
aliterary production	فراورده یا محصول ادبی تالیف
aliterary production	تصنیف
an artistic production	عمل یا کار صنعتی
batch production	تولید زیاد یک نوع کالا
branches of production	شاخههای تولید
branches of production	رشتههای تولید
bulk production	تخلیه سوخت از تانکر به مخزن
production lines	خط تولید
bulk production	تقسیم سوخت درفروف کوچک
census of production	امارگیری در خصوص تولید
census of production	امار تخمینی تولیدات در یک کشور در مدت معین
mass production	تولید انبوه
production overheads	هزینههای بالاسری تولید هزینههای سربار تولید هزینههای غیرمستقیم تولید
production of oil	استخراج نفت
production missile	موشک یکپارچه یا کامل که ازکارخانه به همان صورت تحویل میشود
pair production	تغییر شکل انرژی سینتیک فوتون یا هر ذره پر انرژی به جرم
production method	روش تولید
batch production	تولیدانبوه
period of production	دوره تولید
production part	بخش تولید
production management	مدیریت تولید
power of production	نیروی تولید
mode of production	وجه تولید
mode of production	طرز تولید
mode of production	شیوه تولید
production period	دوره تولید
means of production	ابزار تولید
production index	شاخص تولید
pilot production	تولید نمونه
means of production	وسایل تولید
mechanical production	تولید ماشینی
production resource planning	برنامه ریزی منابع تولید
production indifference curve	منحنی بی تفاوتی تولید
To step up ( increase ) production.	سطح تولید رابالابردن
homogeneous production function	تابع تولید همگن
production planning and control	برنامه ریزی و کنترل تولید
production video switcher	دکمهنمایشگرمحصولات
steps in the production of electricity	مراحلتولیدالکتریسیته
He works in the production section .	درقسمت تولید کار می کند
aggregate production function	تابع تولید کل
production possibility frontier	مرز امکانات تولید
production possibility curve	منحنی امکانات تولید
production possibility bondary	مرز امکانات تولید
production of electricity by the generator	الکتریسیتهتولیدشدهبوسیلهژنراتور
production control room	اتاقکنترلمحصولات
nuclear power production	تولید انرژی هستهای
fixed production coefficients	ضرایب تولید ثابت