Dictiornary-Farsi | profit motive | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 130 (8 milliseconds)

English	Persian
profit motive	انگیزه سود


Other Matches

motive	سبب
motive	انگیزه
motive	محرک
motive	داعی
motive	سبب علت
motive	انگیختن
motive	علت
motive	انگیزه غرض
motive	محرک باعث
transaction motive	انگیزه معاملاتی
transaction motive	انگیزه مبادلاتی
achievement motive	انگیزه پیشرفت
abundancy motive	انگیزه فزون خواهی
safety motive	انگیزه ایمنی
What is the motive ( design) ?	غرض از اینکار چیست ؟
without private motive	بی غرضانه
precautionary motive	انگیزه احتیاطی
social motive	انگیزه اجتماعی
mastery motive	انگیزه تسلط
inviolacy motive	انگیزه ایراد گریزی
speculative motive	انگیزه سفته بازی
interesde motive	غرض
saving motive	انگیزه پس انداز
personal motive	غرض شخصی
private motive	غرض شخصی
interesde motive	انگیزه غرض الود
having no praivate motive	بی غرض
affiliation motive	انگیزه پیوندجویی
diesel engined motive unit	تراکتور دیزلی
she your profit with him	سودخودرابا اوتقسیم کنید
just profit	سود منصفانه
just profit	سود عادلانه
it did not profit me	فایدهای بمن نرساند
it did not profit me	مرا سودمند نبود
to his own profit	بفایده خودش
what will it profit you	چه سودی برای شما خواهدداشت
to profit from something	سود بردن از چیزی
profit	منفعت بردن
profit	سود بردن
for-profit <adj.>	تجاری
profit	سود
profit	سود بردن منفعت کردن
profit	فایده
profit	منفعت
profit	برتری
profit	عایدی داشتن
profit	فایده رساندن
for-profit <adj.>	تجارتی
profit	نفع
for-profit <adj.>	بازرگانی
profit	فایده منفعت
profit	مزیت
profit centre	مرکز سود
profit cannibalism	افراط در تخفیف و ارزان فروشی
profit centre	واحد دخل و خرج کننده
profit tax	مالیات بر سود
profit centre	قسمتی از سازمان که مسئولیت محاسبه هزینه هاو درامدها را به عهده دارد
undivided profit	سود تقسیم نشده
retained profit	سود تقسیم نشده
profit maximization	به حداکثر رسانیدن سود
reasonable profit	منفعت عقلایی
pure profit	سود خالص
taxable profit	سود مشمول مالیات
profit-taking	فروشسهام
profit-making	درآمدزائیکردن
yearly profit	سود سالانه
accumulated profit	پولی که شرکت یا شخصی در سال های قبل به دست آورده و استفاده نکرده یا به خریداران سهام نداده است
to profit by the accasion	موقع را مغتنم شمردن
to profit by the accasion	از موقع استفاده کردن
to make a profit	منفعت کردن
to make a profit	سود بردن
thoughtful of profit	سود
thoughtful of profit	در فکر
target profit	سود مطلوب
target profit	سود مورد نظر
non-profit-making	غیرانتفاعی
What was your net profit?	خرج دررفته چقدر منفعت کردی ؟
profit and loss a	حساب سودوزیان
profit sharing	تسهیم در سود
anticipated profit	سود مورد انتظار
best profit output	محصول در بیشترین مقدارسود
best profit output	profit best
best profit point	نقطه بیشترین مقدار سود
best profit point	best
contingent profit	منفعت احتمالی
contingent profit	سود اتفاقی
corporate profit	سود شرکت سهامی
distributed profit	سود توزیع شده
distributed profit	سود تقسیم شده
accounting profit	سود از دیدگاه حسابداری
accounting profit	سود حسابداری
profit sharing	سهیم کردن کارگر در سودکارخانه
profit sharing	سهم کارگران از سود
profit-sharing	سهیم کردن کارگر در سودکارخانه
profit-sharing	مشارکت در سود
profit-sharing	تسهیم در سود
profit-sharing	سهم کارگران از سود
profit margin	درصد سود از فروش خالص
profit margin	حاشیه سود
profit margins	درصد سود از فروش خالص
profit margins	حاشیه سود
profit sharing	مشارکت در سود
make a profit	سود بردن
economic profit	سود اقتصادی
excess profit	سود اضافی
normal profit	سود متعارف
normal profit	سود عادی
operating profit	سود عملیاتی
operating profit	سود ناخالص
principal and profit	مایه و سود
profit and loss	حساب سود وزیان
profit and loss	سود و زیان
net profit	سود ویژه
interest profit	عایدی حاصل از بهره
loss of profit	عدم النفع
maximum profit	حداکثر سود
gross profit	سود ناخالص
net profit	سود خالص
falling rate of profit	نرخ نزولی سود
profit and loss account	حساب سود و زیان
pre tax profit	سود قبل از پرداخت مالیات
undistributed corporate profit	سود تقسیم نشده شرکتها
wage profit ratio	نسبت دستمزد به سود
short run profit	سود در کوتاه مدت
I made a decent profit.	سود خوبی بر دم
Did you make any profit in this deal ?	آیا دراین معامله استفاده ای داشتید ؟
I made a lot of profit in the deal .	دراین معامله فایده زیادی بردم
I shall personally undertake tht you make a profit.	من شخصا" به عهده می گیرم که شما سود ببرید
In the short term, it may be wiser to sacrifice profit in favour of turnover.	برای دوره کوتاه مدت مصلحت دیده می شود که سود را به نفع فروش فدا دهند.