Total search result: 202 (9 milliseconds) |
|
|
|
English |
Persian |
program attention key |
کلید جلب توجه برنامه |
program attention key |
کلیددستیابی برنامه |
|
|
Other Matches |
|
attention |
فرمان خبردار |
attention |
رسیدگی |
attention |
خبردار |
attention |
ادب و نزاکت |
attention |
خاطر حواس |
attention |
موافبت |
attention |
توجه |
attention |
حالت خبردار |
attention |
به جای خود به گیرندگان جهت اطلاع |
Your attention please. |
توجه فرمایید !توجه فرمایید ! |
attention |
توجه کافی کردن به اجرای بخشی از برنامه |
attention |
کلیدی در ترمینال که به پردازنده سیگنال وقفه می فرستد |
attention |
سیگنال وقفه که نیاز به توجه پردازنده دارد |
attention |
شمشیرباز اماده برای مبارزه |
attention |
برسد به دست |
attention |
اخطارجهت اطلاع به |
attention getting |
توجه طلب |
to a the attention of someone |
خاطریاتوجه کسیرا جلب کردن |
attention |
حاضرباش |
attention |
دقت |
meticulous attention |
دقت و توجه زیاد |
draw attention |
توجه کسی را جلب کردن توجه جلب شدن |
field of attention |
میدان توجه |
receive attention |
مورد توجه واقع شدن |
it askes for attention |
توجه لازم دارد |
To stand to attention. |
خبر دار ایستادن |
it askes for attention |
دقت می خواهد |
position of attention |
حرکات و احترامات نظامی |
pay attention <idiom> |
توجه کردن |
attention seeking |
توجه طلب |
attention code |
حروف AT در دستور Hayes AT به مودم می گوید که دستوری در ادامه بیان خواهد شد |
attention key |
کلید جلب توجه |
attention deficit |
کاستی توجه |
attention key |
کلید رسیدگی |
attention span |
فراخنای توجه |
span of attention |
فراخنای توجه |
attention to orders |
توجه کنید |
attention to orders |
توجه |
attention to port |
احترام به سمت چپ یا راست کشتی افراد نظر به راست یاچپ ناو |
selective attention |
دقت انتخابی |
to pay attention to something [someone] |
به چیزی [کسی ] توجه کردن |
The noise distracts my attention . |
سروصد ا حواسم را پرت می کند |
to listen with rapt attention |
با مجذوبیت تمام گوش کردن با ششدانگ حواس وغیره |
To bring something to someones attention . |
چیزی را ازنظر کسی گذراندن |
He holds the attention of his audience. |
شنوندگانش را جذب می کند |
To stand at attention(ease). |
بحالت آماده باش ( آزاد ) ایستادن ( ؟ رآمدن ) |
To amuse someone . to engage someones attention . |
سر کسی را گرم کردن |
To neglect something . To pay no attention ( heed ) to something . |
از چیزی غافل شدن |
To amuse someone . To engage someones attention. |
سر کسی را گرم کردن |
She didnt pay the slightes attention . |
بقال سه کیلو کم داده است |
To bring something to someones notice ( attention ) . |
چیزی را بنظر کسی رساندن |
Pay attention to the house rules [hazard statements] . |
توجه بکنید به قواعد جایگاه [اظهارات خطر] . |
program |
برنامه |
program |
نقشه |
program |
دستور کار |
program |
برنامه نوشتن |
program id |
شناسنامه برنامه |
program |
برنامه تهیه کردن |
program |
برنامه دارکردن |
program |
روش کار پروگرام |
program |
دستور |
program |
برنامه ریزی کردن |
program |
برنامه دادن برنامه ریختن |
program |
نوشتن یا آماده کردن تعدادی دستورالعمل که کامپیوتر برای انجام عمل خاصی هدایت میکند |
program |
مجموعه دستورات کامل که کامپیوتر را برای کار مشخصی هدایت میکند |
program |
برنامه دستور |
program |
مجموعه حرکات اسکیت باز برنامه مسابقه ها در یک روز در محل معین |
program specification |
خصیصه برنامه |
program loans |
قرضههای مربوط به برنامههای رشد و توسعه وامهای مربوط به اجرای برنامه ها |
program of instruction |
برنامه تدریس |
program of instruction |
برنامه اموزش |
program music |
موزیکی که نماینده یک رشته رویدادهاو منظره ها باشد |
program maintenance |
نگهداشت برنامه |
program maintenance |
نگهداری برنامه |
program manager |
مدیر برنامه ها |
program schema |
الگوی برنامه |
program segment |
قطعه برنامه |
program of targets |
برنامه هدفها |
program section |
بخش برنامه ها |
program section |
بخش تهیه برنامه ها |
program run |
رانش برنامه |
program relocation |
جابجایی برنامه |
program proving |
اثبات برنامه |
program product |
فراورده برنامه |
program product |
محصول برنامه |
program module |
واحد برنامه |
program package |
بسته برنامه |
program overlay |
جایگذاشت برنامه |
program of targets |
برنامه اماجها |
program manager |
بخش اصلی ویندوز که کابر می بیند |
program listing |
لیست برنامه |
program listing |
سیاهه برنامه |
program flow |
روند برنامه |
program flow |
گردش برنامه |
program file |
فایل برنامه |
program execution |
اجرای برنامه |
program documentation |
مستند سازی برنامه |
program debugging |
اشکال زدایی برنامه |
program counter |
شمارشگربرنامه |
program counter |
شمارنده برنامه |
program cost |
مخارج اجرای یک برنامه مخارج پیش بینی شده |
program cost |
هزینه برنامه |
program control |
کنترل برنامه |
program flowchart |
روند نمای برنامه |
program flowchart |
نمودارگردش کار برنامه |
program library |
کتابخانه برنامه |
program library |
کتابخانه برنامه ها |
program language |
زبان برنامه |
program language |
زبان برنامه نویسی |
program interrupt |
قطع برنامه |
program interrupt |
وقفه برنامه |
program priority |
اولویت برنامه |
program generator |
برنامه ساز |
program generator |
تولیدکننده برنامه |
program generator |
مولد برنامه |
program generator |
برنامه زا |
program flowchart |
نمودارگردشی برنامه |
program correctness |
تصحیح برنامه |
program line |
فرش های همگون [اصطلاحا به فرش های اطلاق می شود که از نظر نقشه مشابه بوده ولی اندازه آنها با یکدیگر متفاوت باشد.] |
troop program |
برنامه تامین عدههای نظامی |
troop program |
برنامه تشکیل یکانها |
transient program |
برنامه گذرا |
training program |
برنامه اموزش |
test program |
برنامه ازماینده |
target program |
برنامه هدف |
target program |
برنامه مقصود |
systems program |
برنامه سیستم |
system program |
برنامه سیستم |
support program |
برنامه پشتیبانی |
supervisory program |
برنامه نافر |
stored program |
برنامه ذخیره شده |
tutorial program |
برنامه خوداموز |
utilitu program |
برنامه کمکی |
auxiliary program |
برنامه کمک [رایانه شناسی ] |
program selector |
انتخابگربرنامه |
wordprocessing program |
برنامه واژه پردازی |
weight program |
تمرین وزنه برداری |
vhsic program |
Circuit Integration HighSpeed Very program برنامه مدار مجتمع بسیارسریع |
user program |
برنامه استفاده کننده |
user program |
برنامه کاربر |
utility program |
برنامه کاربردی |
utility program |
برنامه مفید |
utility program |
برنامه سودمند |
stored program |
برنامه انباشته |
stored program |
بابرنامه انباشته |
star program |
بدون خطا اجرا شود |
reentrant program |
برنامه بازگذشتی |
reentrable program |
برنامه قابل بازگذشت |
proprietary program |
برنامه اختصاصی |
program verification |
عمل اثبات صحت کار یک برنامه داده شده |
program text |
متن برنامه |
program testing |
تست برنامه |
program testing |
ازمایش برنامه |
program switch |
گزینه برنامه |
program structure |
ساخت برنامه |
program storage |
انباره برنامه |
program stop |
توقف برنامه |
program step |
گام برنامه |
program stack |
پشته برنامه |
relocatable program |
برنامه جابجاپذیر |
star program |
برنامه کامل |
spreadsheet program |
برنامه صفحه گسترده |
source program |
برنامه مبداء |
source program |
برنامه منبع |
service program |
برنامه خدماتی |
security program |
برنامه حفافتی |
scatter program |
نمودار پراکنده |
reusable program |
برنامه قابل استفاده مجدد |
resident program |
برنامه مقیم |
report program |
برنامه گزارش |
program specification |
مشخصه برنامه |
program coding |
کدگذاری برنامه |
information program |
اگاه سازی برنامه اطلاعات |
even driven program |
برنامه رویدادی |
drawing program |
نرم افزار طراحی و رسم روی صفحه توسط کاربر |
draw program |
برنامه ترسیم |
dictionary program |
برنامه فرهنگ لغات |
diagnostic program |
برنامه عیب شناسی |
diagnostic program |
برنامه تشخیصی |
deflationary program |
برنامه ضد تورمی |
debugging a program |
اشکال زدایی یک برنامه |
control program |
برنامه کنترل |
computer program |
برنامه کامپیوتر |
computer program |
برنامه کامپیوتری |
executive program |
برنامه اجرایی |
executive program |
برنامه مجری |
information program |
برنامه اگاه سازی |
inference program |
برنامه استنباط |
hardwired program |
برنامه کامپیوتری درون سخت افزار که قابل تغییر نیست |
graphics program |
برنامه گرافیکی |
generator program |
برنامه مولد |
foreground program |
برنامهای که تقدم بالایی داشته و بنابر این بر برنامههای فعال جاری در یک سیستم کامپیوتری که ازروش چند برنامهای استفاده میکند تقدم دارد |
foreground program |
برنامه پیش صحنی |
food program |
رژیم تغذیه |
food program |
برنامه غذایی |
exercise program |
برنامه عملیات مانور برنامه تمرین |
comprehensive program |
برنامه اجرائی جامع |
compiler program |
برنامه همگردانی |
communications program |
برنامه ارتباطات |
background program |
برنامهای که به هنگام عدم نیازمندیهای برنامههای باتقدم بالا به امکانات سیستم کامپیوتری چند برنامهای قابل اجرا میباشد |