English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 122 (7 milliseconds)
English Persian
programmable communications interface رابط مخابراتی برنامه پذیر
Other Matches
interface human machine interface امکانات بهبود رابط ه بین کاربرد و سیستم کامپیوتری
programmable terminal ترمینال قابل برنامه ریزی
programmable memory حافظه برنامه پذیر
electronically programmable برنامه پذیر به صورت الکترونیکی
programmable check مقابله برنامه ریزی شده
programmable calculator ماشین حساب قابل برنامه نویسی
programmable function key کلید برنامه پذیر
programmable function key یچی که کار مشخص یا دستورات مشخصی به آن منتسب میشود
programmable logic array ارایه منطقی برنامه پذیر ارایه منطقی برنامه ریزی
programmable read only memory حافظه برنامه پذیر فقط خواندنی حافظه تنها خواندنی برنامه پذیر حافظه فقط خواندنی قابل برنامه ریزی
programmable function keyboard صفحه کلید دکمه یی برای سیستمهای گرافیکی
user programmable terminal ترمینال قابل برنامه نویسی استفاده کننده
erasable programmable read only memory eprom
communications ارتباطات
communications ارتباط و مخابرات
communications خطوط مواصلاتی ارتباطات
communications terminal ترمینالهای ارتباطی
communications channel کانال مخابراتی
communications controller کنترل کننده ارتباطات
communications link پیوند مخابراتی
communications processor پردازنده مخابراتی
communications processor پردازشگرارتباطات
communications program برنامه ارتباطات
communications protocol پروتکل مخابراتی
communications satellite ماهوارههای مخابراتی
communications software نرم افزار مخابراتی
communications protocol پروتکل ارتباطات
communications system سیستم مخابراتی
electrical communications ارتباطات الکترونیکی
digital communications ارتباطات دیجیتالی
communications satellite ماهواره ارتباطاتی
communications server سرویس دهنده مخابراتی
line of communications خطوط مواصلات
in-flight communications ارتباطاتداخلپرواز
voice communications ارتباطات صوتی
syncheronous communications مخابره همزمان
maritime communications ارتباطاتدریایی
signal communications ارتباط و مخابرات
satellite communications مخابره ماهوارهای
signal communications ارتباطات مخابراتی
optical communications ارتباطات نوری
official communications مکاتبات اداری
road communications ارتباطجادهای
line of communications خطوط ارتباطی زمین
personal communications ارتباطاتشخصی
official communications ابلاغیه رسمی
agency of communications شعبه ارتباطات
agency of communications منبع ارتباط
industrial communications ارتباطاتصنعتی
hierarchical communications system شبکهای که هر شاخه آن تعدادی زیر شاخه جداگانه دارد
hierarchical communications system روش ذخیره سازی و سازماندهی فایلها روی دیسک
hierarchical communications system لیست دایرکتوری فایلهای دیسک
hierarchical communications system شاخه ها و زیر دایرکتوری ها
air line of communications خطوط مواصلات هوایی
low speed communications ارسال داده کمتر از بیت در ثانیه
hierarchical communications system پایگاه دادهای که رکوردها بهم مربوطند با یک ساختار مشخص
hierarchical communications system روش اختصاص توابع کنترلی و پردازش در شبکهای از کامپیوتر که برای کارها مناسبند
hierarchical communications system با نمایش دایرکتوری اصلی
communications control unit واحد کنترل مخابراتی
communications stallite corporation یک شرکت تحت مالکیت خصوصی است که امتیاز ان توسط کنگره ایالات متحده امریکا به منظور مخابره سیگنالهای صوتی وتلویزیونی و تصویری ماهواره صادر شده است
data communications equipment تجهیزات ارتباطات داده ها
data communications processor پردازنده ارتباطات داده ها
interface پورت ورودی /خروجی موازی و واسط DMA است
interface مدار کامپیوتری را اتصالی که به داده موازی امکان ارسال و دریافت میدهد.
interface مداری که داده موازی را در کامپیوتر به سریال تبدیل میکند و برعکس تا به داده سریال امکان ارسال یا دریافت از وسایل دیگر بدهد.
interface 1-تغییر وسیله با افزودن مدار یا اتصال به آن برای ساخت سیستم ارتباطی استاندارد. 2-اتصال دو یا چند وسیله ناسازگار با هم با مدار برای برقراری ارتباط
interface فاصل
interface رابط
interface وصل کردن از طریق رابط
interface واسط
interface که شامل : کانال ورودی /خروجی
interface وجه مشترک
interface مداری که به داده کنترل شده به صورت ورودی یا خروجی CPU باشد
interface میانجی
interface کامپیوتری که ارسال داده بین پردازنده و ترمینال یا شبکه را کنترل میکند
interface یچ بسته که با جریان داده کار میکند
interface و به عنوان پردازنده واسط عمل میکند
interface تخته جانبی که به کامپیوتر امکان میدهد تا با وسایل مشخصی واسط باشد یا استاندارد مشخصی را رعایت کند
interface استاندارد بیان کننده سیگنالهای واسط نرخ ارسال و توان برای اتصال ترمینال به مودم
interface نرم افزاری که به برنامه ها و داده یک سیستم امکان اجرا در دیگری را میدهد
interface سطح مشترک
interface دفتر مشترک قسمتها
interface استاندارد باس واسط بین کامپیوتر و قطعه آزمایشگاهی
interface واسط واحد پردازش و باس IEEE
user interface میانجی کمکی
centronics interface رابط موازی
interface card کارت رابط
standard interface رابط استاندارد
standard interface واسطه استاندارد
expansion interface حافظه جانبی وسایر دستگاههای جانبی رابه یک کامپیوتر اصلی اضافه کند
communication interface میانجی ارتباطی
centronics interface واسط چاپ موازی که توسط Centronics Inc پیشنهاد شده است
parallel interface رابط موازی
electrical interface تداخل الکتریکی
expansion interface تخته مدار که به یک فردامکان میدهد تا گردانندههای دیسک
serial interface رابط سری
eia interface یک رابط استاندارد میان دستگاههای جانبی وریزکامپیوترها و مدمها وترمینالها
friendly interface ترکیب تجهیزات ترمینالی وبرنامههای کامپیوتری
general purpose interface میانگیر همه منظوره
system v interface definition تعریف میانجی سیستم 5
graphical user interface استفاده میکند و به نرم افزار امکان کنترل آسانتر میدهد. دستورات سیستم که لازم به نوشتن نیستند
graphical user interface واسط بین سیستم عامل و برنامه و کاربر از تصاویر گرافیکی و نشانه ها برای نمایش توابع یا فایل
graphical user interface میانجی نگارهای کاربر
computer interface unit وسیله اتصال دستگاههای جانبی به کامپیوتر
application program interface میانجی یا رابط برنامه کاربردی
input output interface میانگیر ورودی- خروجی
apple desktop interface رابط رومیزی اپل
MIDI interface card کارت آداپتور که به اتصالی در PC وصل میشود و امکان ارسال دریافت داده MIDI را فراهم میکند
human machine interface حدی که در ان افراد با ماشین ها محاوره می کنند
man machine interface سخت افزار و نرم افزار طراحی شده برای ارتباط ساده تر کاربر با ماشین
network interface card کارت میانجی شبکه
musical instrument digital interface واسط سریال که قط عات الکترونیکی را بهم وصل میکند
fibre distributed data interface استاندارد ANSI پیشرفته برای شبکههای سریع که از کابل فیبر نوری استفاده میکند و نرخ ارسال دده مگابایت در ثانیه است
fibre distributed data interface II استاندارد ANSI پیشرفته برای شبکههای سریع که از کابل فیبر نوری استفاده میکند و نرخ ارسال داده مگابایت در ثانیه است . ولی میتواند بخشی از پهنای باند را به کانال آنالوگ کیلو بیت در ثانیه برای داده صوتی یا تصویری اختصاص دهد
musical instrument digital interface میانجی رقمی الات موسیقی
general purpose interface bus مسیر میانگیر همه منظوره
mail application programming interface مجموعه استانداردها
small computer systems interface واسط موازی سریع استاندارد , برای اتصال کامپیوتر به وسایل جانبی
small computer system interface میانجی سیستم کامپیوتری کوچک
enhanced system device interface میانجی دستگاه سیستم پیشرفته
mail application programming interface که نحوه ارسال و انتقال پست الکترونیکی را بیان می کنند
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com