English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 70 (4 milliseconds)
English Persian
prone float روی شکم با دستهای کشیده
Other Matches
prone to do something آماده برای کردن کاری
prone to do something آماده کردن برای
prone وضع دمر بدن روی تخته موج
prone سرازیر مستعد برای انجام کار
prone درمعرض
prone حالت درازکش
prone مستعد
prone مهیا درازکش
prone متمایل
prone دمر
prone درازکش
She is prone to it . She is itching for it . ماده اش مستعد است
accident-prone سانحه پذیر
prone shelter سنگر درازکش
accident prone سانحه پذیر
prone position حالت درازکش
he was prone to mischief است
he was prone to mischief برای دو بهمزنی و شیطنت اماده
he fell prone دمر افتاده
prone position وضعیت درازکش
float اضافه بر آدرس اصلی به تمام اندیس ها یا آدرسهای مربوطه برای بررسی حجم حافظه که برنامه نیز دارد
float فضایی در حافظه که اولین دستور برنامه ذخیره شده است
float شناور بودن
float ماله چهارسو
on the float شناور
float well چاه شناور
float تبدیل آدرس اعشاری به آدرس مطلق
float روی اب نگهداشتن شناور
float غوطه ور شدن پر شدن تا انتهی سر ریز شدن کالای اضافه برفرفیت انبار
float شناور شدن
float شناور
float سوهان زدن
float شناور ساختن روی اب ایستادن
float شناور شدن شناور بودن
float بستنی مخلوط با شربت وغیره
float جسم شناور بر روی اب سوهان پهن
float هاله
float شناور ساختن در هوا معلق بودن
float ذخیره کردن انرژی برای سرعت گرفتن پایانی
float چوب پنبه
maintenance float شارژ انباراضافی وسایل نگهداری اضافی
to float with the current <idiom> با جریان آب رفتن [اصطلاح مجازی]
free float مدت زمانی که یک فعالیت را میتوان به تعویق انداخت بدون اینکه در سایرفعالیتها اثر کند
float clamp گیرهشناور
rod float تعیین سرعت اب در کانال به طریقه جسم شناور
free float فرجه ازاد
maintenance float شارژ انبار سیال
float valve دریچه شناور
milk float عرابه یا چرخ شیر فروشی
float factor ضریب شناوری
float bridge پل شناور
float board پره
drift float علامت یا شاخص شناور نشان دهنده انحراف مسیر
deadman's float شناور بودن با دستهای باز
life float قایق نجات
carburetor float شناور کاربراتور
back float شناور شدن روی اب
float fishing ماهیگیری با قایق متحرک
float gauging اندازه گیری سرعت اب درانهار بوسیله جسم شناور
float test ازمون شناور
float stone سنگ اجرسای یکجورسنگ سوراخ سوراخ
float stone سنگ سایش
float light منور
float into position غوطه ور شدن
float into position شناور شدن
float guage اشل شناور
jelly fish float شناور شدن در اب با دست وپای دراز
tank gauge float درجهشناورتانکر
float type carburator کاربوراتور غواصکی
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com