English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 167 (9 milliseconds)
English Persian
proof reader غلط گیری کننده
proof reader مصحح
Other Matches
reader خواننده
reader هر دستگاهی که قابلیت رونویسی از یک وسیله ورودی را دارد
reader وسیلهای که داده ذخیره شده روی یک رسانه را می خواند و به قالب دیگر تبدیل میکند
reader یکی از دو حالت که به کاربر امکان کار کردن با یک برنامه چند رسانهای میدهد ولی آنرا تغییر نمیدهد
reader وسیلهای که داده روی پانچ کارت را به صورتی که توسط کامپیوتر قابل تشخیص است تبدیل میکند
reader ماشینی که سوراخهای پانچ شده را روی نوار کاغذی یا سیگنالهای روی نوار مغناطیسی را می خواند
reader غلط گیر
reader کتاب قرائتی
reader قاری
reader مصصح چاپخانه کتاب قرائت کتاب خواندنی
lay reader قاری کلیسا
photoelectric reader خواننده فتو الکتریکی
badge reader ماشینی که داده را از یک نشانه مشخصات می خواند
badge reader نشانه خوان
film reader فیلم خوان
dream reader معبر
dream reader خواب تعبیرکن
document reader سندخوان
disk reader خواننده دیسک
card reader کارت خوان
character reader دخشه خوان
tape reader نوار خوان
an omnivorous reader <idiom> خر خوان
lay reader واعظ غیرروحانی
document reader سند خوان
mind reader کاشف افکار دیگران
news reader نرم افزاری که به کاربر امکان مشاهده لیست گروههای خبری و خواندن مقالات چاپ شده در هر گروه یا ارسال آن مقاله را میدهد
page reader صفحه خوان
mick reader دستگاه ورودی که مستندات چاپ شده با کاراکترهای جوهر مغناطیسی را می خواند
lip reader لب خوان
optical reader نور خوان
paper tape reader نوار کاغذی خوان
optical mark reader علامت خوان نوری
mark sense reader نشان خوان
optical mark reader نشان خوان نوری
optical page reader صفحه نوری خوان
optical mark reader علامتخوان نوری
optical character reader کاراکترنوری خوان
paper tape reader نوارخوان کاغذی
magnetic tape reader خواننده نوار مغناطیسی
bar code reader دستگاه خواننده کد میلهای
magnetic tape reader نوار مغناطیسی خوان
optical mark reader علامت نوری خوان
optical character reader دخشه خوان نوری
magnetic ink character reader دستگاه ورودی که مستندات چاپ شده با کاراکترهای جوهر مغناطیسی را می خواند
of proof سوراخ نشدنی
of proof ازرموده
in proof of برای اثبات
proof دلیل
proof چرکنویس
proof اثبات [ریاضی]
proof قطعی
proof مدرک
proof محک
proof مقیاس خلوص الکل
proof اثبات
proof نشانه مدرک
proof گواه
proof برهان
proof of laziness دلیل تنبلی
bullet-proof ضد گلوله کردن
plate proof نمونه اول صفحات و مطلب چاپ شده
proof load بار ازمایشی
proof of debt دلیل طلب
proof of debt سندی که از طرف بستانکار شخص ورشکسته یامتوفی یا شرکت در حال تصفیه ارائه میشود
damp-proof course عایقرطوبتی-ایزوله
Proof – reading. غلط گیری (تصحیح مطا لب چاپی وغیره )
proof by contradiction برهان خلف [ریاضی]
lean-to proof بام سینه دیواری
proof weather هوا پایدار
proof of laziness نشانه تنبلی
to bring to the proof ازمودن
bullet-proof پاد گلوله
bullet-proof ضد گلوله
smoke proof ضد دود
to put to proof به تجربه رساندن
to put to proof امتحان کردن محک زدن
to put to proof ازمایش کردن دراوردن
to put to proof ازمودن
to pull a proof نمونه دراوردن باماشین فشاردستی که ...سوی خودبکشند
sound proof ضد صوت
to pull a proof نمونه چاپی دراوردن
to bring to the proof امتحان کردن
thief proof محفوفاز دزد
thief proof دزد نخور
to bring to the proof ازمایش کردن
smoke proof غیر قابل نفوذ دود
slip proof مقام در برابر لغزش
shock proof ضد ضربه
weather proof محفوظ از اثرهوا هوا نخور
proof sheet نمونه غلط گیری
proof spirit الکل خالص
water proof رطوبت ناپذیر
rain proof ضد باران
rust proof پادزنگ
rust proof ضد زنگ
rust proof غیر قابل زنگ زدن
shell proof ضد گلوله
shell proof مقاوم در مقابل گلوله
water proof دافع اب
shell proof ضد نفوذ گلوله
to bring to the proof محک زدن
acid proof ثبات اسیدی
clear proof بینه
clear proof دلیل واضح
damp proof نمگیر
damp proof course= لایه نمبند
damp proof course= لایه نمگیر
damp proof نمبند
document in proof دلیل مستند
earthquake proof ضد زلزله
explosion proof پوشش ضد انفجار
explosion proof ازمایش- انفجار
cannon proof ضد گلوله توپ
cannon proof ضد گلوله
acid proof ضد اسید
accident proof علت وقوع حادثه
air proof هوا ناپذیر
alkali proof مقاومت محلول سوزش اور
bomb proof ضد بمب
bomb proof پناهگاه یاساختمانی که در مقابل بمب مقاوم باشد
break proof ازمایش شکست
burden of proof بار اثبات
burden of proof وفیفه اثبات
burden of proof مسئوولیت اثبات ادعا
fire proof نسوز
fire proof ضد اتش
high proof تند
high proof برنده
to bring to the proof به تجربه رساندن
immersion proof وسیله ضد رطوبت یا نفوذ اب وسیله ضد فرو رفتن در اب
in proof of his statement برای اثبات گفته خود
indirect proof برهان غیرمستقیم
it is proof against cold سرما در ان کارگر نسیت دافع سرما است
lead proof ارائه دلیل کردن
leak proof متراکم
light proof ضد نور
onus of proof بار اثبات
heat proof نسوز
high proof سنگین
he was proof against harm اسیب بردار نبود
fracture proof مقاوم در برابر شکستگی نشکن
he was proof against harm هر اسیبی را دفع میکرد
heat proof ضداتش
foundry proof نمونه غلط گیری شده برای تهیه کلیشه یاگراور
flame proof ضد شعله
galley proof نمونه ستونی مطالب چاپی که هنوز صفحه بندی نشده
acid proof floortile کاشی ضد اسید
acid proof brick آجر ضد اسید
acid proof paint رنگ ضد اسید
acid proof wire سیم ضد اسید
earthquake proof foundation شالوده ضد زلزله
earthquake proof foundation غیر مقاوم درمقابل زلزله
drip proof enclosure حفافت در مقابل ریزش اب
splash proof enclosure حفافت در برابر قطرات اب حفافت در برابر باران حفافت در مقابل ریزش قطرات اب
high proof spirit عرق سنگین
heat proof quality حالت نسوزی
heat proof quality ثبات حرارتی
the burden of proof rests with اثبات ادعا بر عهده مدعی است
proof is the result of evidenc دلیل نتیجه مدرک است
damp proof membrane پوسته نمبند
acid=proof galosh گالش ضد اسید
the burden of proof rests with claimant البینه علی المدعی
acid proof floor tile موزاییک ضد اسید
the burden of proof rests of claimant بار اثبات بر عهده شاکی است
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com