English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 170 (9 milliseconds)
English Persian
proper decimal fraction کسر اعشاری صحیح [ریاضی]
Other Matches
proper fraction کسرمتعارفی
proper fraction کسر صحیح
decimal fraction کسر اعشاری
fraction کسر
fraction بخش قسمت تبدیل بکسر متعارفی کردن بقسمتهای کوچک تقسیم کردن
fraction شکاف
fraction شکستگی
fraction کسری از
fraction بخشی از
fraction برخه [کسر] [ریاضی]
fraction bd1-.. 2-مانیتن در یک عدد اعشاری
fraction که به صورت یک شکل زیر دیگر بیان میشود مثل bc1
fraction 1-بخشی از یک واحد
fraction جزء
fraction خرده
fraction کسر درصدی از قسمتی از
fraction شکستن
en fraction کسر ان
em fraction کسر ام
fraction bd1
fraction برخه
fraction ترک خوردگی
cost fraction نتیجه مستقیم هزینههای مستقیم تولید یا خدمت به تعداد واحدهای تولید شده یاکمیت خدمات
pressure fraction کسر فشاری
repeating fraction کسر مکرر
complex fraction برخه مشترک
to invert a fraction برخهای را برگرداندن کسری را معکوس کردن
volume fraction کسر حجمی
complex fraction مخرج مشترک
rational fraction کسر گویا
fraction line خط کسری
partial fraction کسر جزئی
common fraction مخرج مشترک
partial fraction پاره کسر
mole fraction کسر مولکولی
middle fraction پاره میانی
middle fraction جزء میانی
inventory fraction نسبت درصد ذخیره مهمات درصد ذخیره مهمات
index of fraction ضریب انکسار
simple fraction کسر ساده
improper fraction کسری که صورت ان بزرگتر از مخرج باشد
denominator [bottom of a fraction] مخرج کسر [ریاضی]
denominator [bottom of a fraction] باقی مانده کسر [ریاضی]
in proper جداگانه
in proper اختصاصا
proper <adj.> قابل اجرا
proper <adj.> قابل استفاده
proper <adj.> کارکردی
proper <adj.> سودمند
proper <adj.> هدفمند
proper value ویژه مقدار
proper <adj.> اجرا شدنی
proper <adj.> مفید
proper <adj.> باصرفه
proper <adj.> دارای مزیت
proper <adj.> بدرد خور
proper <adj.> عملی
proper <adj.> منظم
to be proper for صحیح بودن
to be proper for به جا بودن
to be proper for به موقع بودن
to be proper for شایسته بودن
proper <adj.> درست
proper <adj.> صحیح
proper <adj.> مناسب
proper <adj.> شایسته
proper <adj.> به درد بخور
proper مناسب
proper <adj.> مرتب
proper شایسته
proper مخصوص مقتضی
proper درست
proper صحیح
proper مربوط
proper مطبوع
proper بجا بموقع
proper value مشخصه مقدار
proper چنانکه شایدوباید
decimal کلید وارد کردن اعداد دهدهی با استفاده از پردازنده لغت که نقاط دهدهی آن به صورت عمودی قرار گرفته اند
decimal تنظیم یک ستون از داده به طوری که نقاط دهدی آن به صورت عمودی قرار گرفته اند
decimal ریاضیات و نمایش اعداد با استفاده از سیستم دهدهی
decimal دهگان
decimal سیستم اعدادی که از اعداد 0-9 استفاده میکند
decimal دهدهی
decimal نقط های که نشان دهنده تقسیم بین تمام اعداد واحد و بخش کوچکتر کسری عددد دهدهی مثل ... است
decimal رقم دهدهی اعشاری
decimal اعشاری
decimal اعشار
decimal دهگانی
decimal سه طرح درست پس از نقط ه اعشاری
decimal تبدیل یک عدد دهدهی بر پایه ده به یک عدد دودویی بر پایه دو
proper volume ویژه حجم
proper mass جرم ماند [فیزیک]
proper function ویژه تابع
proper function مشخصه تابع
proper motion حرکت خاص
proper pride مناعت
proper mass جرم لختی [فیزیک]
proper rotation چرخش متعارف
proper subset زیر مجموعه
proper subset سره
proper noun اسم خاص
proper nouns اسم خاص
rent proper اجرت المسمی
with my proper eyes با چشم خودم
proper dress جامه زیبا
proper price قیمت عادله
architecture proper معماری بمعنی واقعی کلمه معماری واقعی
china proper چین خاص
proper adjective صفت مرکب از اسم خاص
proper dower مهرالمثل
proper dress جامه شایسته
decimal point ممیز اعشاری
terminating decimal کسر اعشاری صحیح [ریاضی]
decimal notation نمادسازی دهدهی
decimal number عدد دهدهی
decimal number عدد اعشاری
decimal numeral رقم دهدهی
decimal system سیستم دهدهی
decimal tab جدول بندی اعشاری
decimal table جدول تصمیمی
decimal point ممیز
recurring decimal اعشاری مکرر [ریاضی]
coded decimal رقم دهدهی رمزی
decimal balance ترازوی اعشاری
decimal code کد دهدهی
decimal coinage مسکوکات دهدهی
decimal digit رقم دهدهی
decimal digit ارقام دستگاه دهدهی
decimal digit رقم اعشاری
decimal function کسردهدهی
decimal function کسر اعشاری
decimal notation نشان گذاری دهدهی
decimal point نقطه اعشار
decimal points ممیز اعشار
dewey decimal رده بندی دهدهی دیویی
zone decimal دسته بندی اعشاری
zone decimal دسته بندی ده دهی
decimal key دکمهاعشار
decimal points نقطه اعشار
decimal points ممیز اعشاری
decimal point ممیز اعشار
decimal points ممیز
packed decimal دهدهی فشرده
packed decimal عدد اعشاری فشرده
packed decimal اعداد بسته شده
repeating decimal اعشاری مکرر
the proper time to do a thing برای کردن کاری
the proper time to do a thing موقع مناسب
the proper instinct of birds غریزه ویژه پرندگان
this game is proper to spring این بازی مخصوص بهار است
It would not be proper for me to give you that information. درست نیست که من این اطلاعات را به شما بدهم.
decimal number system سیستم اعداد دهدهی
coded decimal number عدد دهدهی کدگذاری شده
decimal to octal conversion تبدیل دهدهی به هشت هشتی
binary to decimal conversion تبدیل دودوئی به دهدهی
decimal to hexadecimal conversion تبدیل دهدهی به شانزده شانزدهی
actual decimal point نقطه یا ممیز اعشاری واقعی
assumed decimal point ممیز عاریتی
decimal to binary conversion تبدیل دهدهی به دودوئی
repeating decimal number عدد دهدهی تکراری
assumed decimal point ممیز فرضی نقطه اعشار فرضی
decimal file system سیستم انبارداری اعشاری سیستم شمارش اقلام اعشاری
binary coded decimal سیستم کدگذاری در کامپیوترکه در ان همه ارقام دهدهی توسط گروه 4 تائی از 0 و 1ها نمایش داده میشود اعداد اعشاری با کد دودوئی
decimal number system سیستم اعداد اعشاری
binary coded decimal دهدهی به رمز دودویی
binary coded decimal notation code BCD
binary coded decimal code code BCD
I'll cook your goose !I'll fix you good and proper ! آشی برایت بپزم که خودت حظ کنی ( درمقام تهدید )
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com