English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
English Persian
Full phrase not found.
Full phrase Google translation result
Other Matches
real property دارایی غیر منقول
real property اموال غیرمنقول
This is against our agreement. [This is contrary to our agreement] این بر خلاف قرارداد ما است.
exchange of property for property مبادله مال به مال
agreement قراداد
agreement قرارداد
agreement توافق
agreement معاهده و مقاطعهء توافق
agreement مطابقهء نحوی
agreement قرار قبول
agreement پیمان
agreement سازش
agreement موافقتنامه
to off an agreement قصد خود را برای الغای قراردادی اگاهی دادن
in agreement with somebody با کسی موافقت داشتن
to come to an agreement یکدل شدن توافق حاصل کردن
come to an agreement توافق حاصل کردن
come to an agreement موافقت پیدا کردن
to come to an agreement موافقت پیداکردن
agreement موافقت نامه
unless otherwise agreement مگر به ترتیب دیگری توافق شده باشد
agreement موافقت
outline agreement چهارچوب توافق [حقوق]
skeleton agreement چهارچوب توافق [حقوق]
frame agreement چهارچوب توافق [حقوق]
basic agreement چهارچوب توافق [حقوق]
enter into an agreement قراردادی را منعقد کردن
outline agreement توافق اولیه
to enter into an agreement پیمان یا قراردادی منعقد کردن
skeleton agreement توافق اولیه
executive agreement موافقتنامه اجرایی موافقتنامه قابل اجرا
agreement of arbitration قرارداد داوری
concessionary agreement امتیاز نامه
agreement of arguments توافق نشانوندها
arbitration agreement توافق بر حکمیت
arbitration agreement موافقت نامه داوری
private agreement قرارداد خصوصی
preliminary agreement قولنامه
gentlemen's agreement قول جوانمردانه
potsdom agreement تاکید وتشریح کردند
clearing agreement موافقتنامه بازرگانی بین دوکشور
potsdom agreement موافقتنامه پوتسدام موافقتنامه منعقده بین امریکاو شوروی و انگلیس پس ازپایان جنگ جهانی دوم به سال 5491 که در ان سه دولت خط مشی خود را نبست به المان اشغال شده
collective agreement توافق جمعی
commodity agreement تثبیت مشترک قیمت فروش
commodity agreement موافقتنامه کالا
master agreement توافق اولیه
extension of the agreement تمدید مدت قرارداد
unilateral agreement قرارداد یک جانبه
mutilateral agreement موافقت چند جانبه
unilateral agreement توافق یک جانبه
labor agreement موافقتنامه کار
labor agreement قرارداد کار
plea agreement توافق مدافعه
lease agreement قرارداد اجاره
verbal agreement موافقت شفاهی
letter of agreement موافقتنامه
wage agreement قرارداد دستمزد
written agreement موافقت نامه پیمان نامه
implicit agreement موافقت ضمنی
trade agreement موافقتنامه تجارتی
trade agreement موافقت نامه تجاری
frame agreement توافق اولیه
basic agreement توافق اولیه
wage agreement موافقت نامه دستمزد
to fly away from an agreement پیمان شکنی کردن
gentelmen's agreement موافقتنامه دوستانه
gentelmen's agreement کلیه توافقهایی که مستند به اسنادرسمی و امضا شده نباشد
gentlemen's agreement قرارداد شفاهی
gentlemen's agreement قول مردانه
gentlemen's agreement موافقت شرافتمندانه
to fly away from an agreement نقض عهدکردن
reach an agreement به توافق رسیدن
written agreement قولنامه
agreement coefficient ضریب توافق
agreement area سطح مورد قرارداد
special agreement قرارداد ویژه
reciprocal agreement قراردادی که دو کشور برای توسعه روابط اقتصادی با یکدیگرمنعقد می سازند و بر این مبنا به یکدیگر امتیازاتی ازنظر تعرفه گمرکی و عوارض و تسهیلات می دهند
swap agreement موافقتنامه مبادلات ارزی قرار معاوضه ارزی
tenency agreement اجاره نامه
reciprocal agreement قرارداد دو جانبه
reciprocal agreement توافق دو جانبه
master agreement چهارچوب توافق [حقوق]
mutual agreement توافق طرفین
quota agreement موافقت سهمیه
The rental agreement has exprired. تاریخ قرارداد اجاره سر آمده است
Lease (rental) agreement. اجاره نامه (قرار داد اجاره )
To conclude an agreement (contract). قراردادی بستن
agreement water rate نرخ قراردادی اب
european monetary agreement موافقتنامه پولی اروپا موافقتنامه تنظیمی بین کشورهای عضو سازمان همکاری اقتصادی اروپا به منظور تسهیل و تنظیم روابط پولی متعاقدین
The party to the contract (agreement). طرف قرارداد
agreement on partial payments توافق در پرداخت های قسطی
bretton woods agreement موافقت نامه برتن وودز
real ارزش واقعی هر کالا یا خدمت در حالتی که با پول اندازه گیری شود حقوق راجعه به اموال غیرمنقول
real <adj.> صحیح
real غیر پولی
real value ارزش واقعی
the seeming and the real فاهروباطن
real اصل
real will نظریه اراده واقعی
real غیر مصنوعی طبیعی
the seeming and the real نماوحقیقت
real <adj.> درست
real <adj.> شایسته
real حقیقی
real راستین
real <adj.> مناسب
real will مشرب سیاسی که هر نوع زور وقدرت در هر جنبه را از طرف دولت با این احتجاج که اراده دولت نماینده اراده واقعی افراد جامعه است مشروع می داند
real واقعی موجود
real بی خدشه صمیمی
real واقعی
dangerous goods by road agreement موافقتنامه بین کشورهای اروپایی که در ان درخصوص وسیله حمل نحوه بسته بندی و مشخصات وسیله حمل ونقل توضیح لازم داده شده است
An open - dated agreement ( contract) . قرارداد بدون مدت
enewal of contract by tacit agreement تجدید توافق بر اساس توافق ضمنی
He closed the door against the peace agreement. تمام درها را بروی موافقتنامه صلح بست
real image تصویر حقیقی
real fluid سیال واقعی
real power توان موثر
real income درامد واقعی
real representative قائم مقامی حقیقی یا واقعی سمت وراث یا مدیر ترکه نسبت به اموال غیر منقول متوفی
real score نمره واقعی
real function تابع حقیقی
real address آدرس حقیقی
real storage انباره واقعی
real storage حافظه حقیقی
real gas گاز حقیقی
real assets دارائیهای واقعی
real sector بخش متغیرهای حقیقی
real sector بخش واقعی
real power توان حقیقی
real address آدرس مطلق که مستقیماگ به محلی از حافظه دستیابی دارد
real action دعوی راجع به اموال غیر منقول
real earnings درامدهای واقعی
real costs هزینههای واقعی
real constant ثابت حقیقی
real memory حافظه فیزیکی موجود که توسط CPU قابل آدرس دهی است
real wage مزد واقعی
real action دعوی غیر منقول
real capital سرمایه واقعی
real account حساب خرید املاک
real numbers اعداد حقیقی
real numbers اعداد واقعی
real anxiety اضطراب واقعی
real income مقدار کالا وجنسی که خریدار با درامدمحدودش میتواند بخرد
real memory حافظه حقیقی
real memory حافظه واقعی
real mode حالت پردازش پیش فرض برای IBM PC وتنها حالتی که در DOS عمل میکند. این حالت به معنای این است که یک سیستم عملیات تک کاره است که نرم افزار میتواند هر حافظه یا وسیله ورودی و خروجی را استفاده کند
real mode حالت واقعی
real module ضریب حقیقی
real number عدد حقیقی
real address آدرس واقعی
real number عددی که با بخش کسری همراه است .
real number عدد حقیقی [ریاضی]
real time بلا درنگ
real estate املاک و مستغلات
real investment سرمایه گذاری واقعی
real time سیستم عاملی که برا ی کنترل سیستمهای بلادرنگ یا کنترل فرآیند طراحی شده است
real time بلادرنگ
real time زمان حقیقی
real time انی
real time بازده بلادرنگ بی درنگ
real time بازده فوری
real time زمان عمل یا پردازش که همان زمانی را می گیرد که مشکل باید حل شود.
real time مدل کامپیوتری یک فرآیند که به هر فرآیند در زمانه مشابه با فرآیند واقعی اجرا میشود
real time سیستمی که زمان پردازش آن بسیار مهم است و میتواند منبع داده را تحت تاثیر قرار دهد
real estate مال غیرمنقول
real time عملیات پردازشی که همان زمانی را می گیرد که مشکل باید حل شود
real time داده وروری به یک سیستم در صورت نیاز یا رویداد
real time ساعتی در کامپیوترکه حاو ی زمان صحیح روز است
real time با همان سرعتی که در جهان واقعی حرکت می کنند.نقاشی متحرک بلا درنگ نیاز به سخت افزار نمایش قادر به نمایش یک ترتیب به صورت ده تصویر مختلف در ثانیه دارد
to look like the real thing مانند چیزی واقعی بودن
real account حساب دارایی غیرمنقول
real estate زمین
real estate املاک و ساختمان
real numbers اعدد حقیقی [ریاضی]
real McCoy <idiom> چیز واقعی واصیل
real estate ملک
She was a real beauty. یک تکه ماه بود
real time اجرای چندین کار بلا درنگ همزمان بدون کاهش سرعت اجرای فرایندی
real estate مستغلات
real estate خرید زمین
covenant real شرطی در یک سند که وراث مشروط علیه را در مقابل مشروطه یا خریدار متعهدمیکند شرط قابل تسری به وراث
real world دنیایحقیقی
real estate مستغل
real estate معاملات زمین
property مایملک
property دارائی
property استعداد
property صفت خاص
property خاصیت
property مال
property دارایی
property ویژگی
given property عین موهوبه
to come into a property مالی را صاحب شدن
all that property تمام ان دارایی یامال داازدست دادم
property ملک
to come into a property دارایی را بدست اوردن
property علاقه مایملک
general agreement on tariff & trade (gat موافقت نامه عمومی تعرفه وتجارت
to make a real effort تلاش جدی کردن
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com