English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (9 milliseconds)
English Persian
protect a lead بازی محافظه کارانه
Other Matches
protect حمایت کردن
protect حفافت کردن
protect محافظت کردن
protect حفظ
protect در پناه سنگر قرار دادن
protect حفظ کردن
protect نیکداشت کردن نگهداری کردن
protect حراست کردن
protect توقف آسیب دیدن چیزی
protect محل حافظه که قابل تغییر یا دستیابی بدون اجازه نیست
protect یا بیشتر که چند کاره بودن حافظه مجازی امنیت داده را پشتیبانی میکند
protect محل حافظه که قابل تغییر نیست
protect حفظ کردن حفافت کردن
protect که از نوک حفافت یا سیستم امنیت محاسبات داده استفاده میکند
protect یچی که از کپی گرفتن از دیسک جلوگیری میکند
protect tab تبمحافظ
copy protect یچی که مانع از کپی گرفتن از دیسک میشود
write protect شیوهای برای محافظت ازنوشته شدن اطلاعات روی دیسک یا نوار
write protect غیر ممکن کردن نوشتن روی فلاپی دیسک یا با حرکت دادن قسمت حفافت در مقابل نوشتن
copy protect یچ برای جلوگیری از کپی گرفتن از یک دیسک
protect a bill وجه براتی را تامین کردن
write protect قسنت کوچکی در فلاپی دیسک که حرکت داده شود مانع هر گونه نوشتن یا پاک کردن دیسک میشود
protect a player معاف از انتقال
protect bit ذره حفافتی
protect fuse فیوز محافظ
protect by fuse حفافت با فیوز
write protect tab حفافت دیسک لغزان از نوشته شدن اطلاعات جدید به وسیله یک شکاف که روی دیسک ایجاد میشود
file protect ring حلقه حفافت فایل
write protect disable بی اثر کردن حفافت در برابرنوشتن
protect home judustry حمایت صنایع داخلی از طریق وضع حقوق گمرکی سنگین برواردات
to protect home industry صنایع درونی را حفظ وتشویق کردن
file protect ring حلقه حفافت پرونده
write protect notch شکاف حفافت از نوشتن بریدگی محافظ
write protect ring حلقه حفافت از نوشتن
lead in مدار هادی اشتعال
to lead a سرگردان کردن
to lead a گمراه کردن
lead on وانمود کردن
lead the way <idiom> جلو رفتن ونشان دادن مسیر،راهنماییی کردن
lead on <idiom> تشویق موزیانه
lead off اغاز کردن
lead off <idiom> شروع کردن ،باز کردن
What came of it ? where did it lead to ? با لاخره کا ربکجا کشید ؟
lead in مداررابط انفجار
lead off پیشقدم شدن
lead on تشویق کردن
lead in منتج
lead in چیزی که به چیز دیگری منتهی شود
to lead away اغوا کردن
it is my lead نوبت من است
lead the way پیشقدم شدن
lead can بادامک راهنما
to lead the way پیشقدم شدن
lead through تعویض سرپرست
following my lead یک جور بازی که هر بازیکن را وادار میکنند هرکاری که استاد کرد او نیز بکند
to take the lead پیشقدم شدن
lead on ترغیب کردن مشتبه کردن
to take the lead ریاست کردن
to lead on وادار به اقدامات بیشتری کردن
to lead off اغازکردن
to lead off پیش قدم شدن
to lead away پیرو خود کردن کشیدن
it is my lead دست من است
lead رنگ سربی
lead رابط برق
lead زاویه سبقت
lead رهبری کردن راهنمایی
lead هدایت کردن بست اتصال
lead قطب اتصال سیم اتصال
lead سیم واسطه زاویه پیشگیری
lead سبقت هادی
lead غلاف هادی
lead تقدم
lead فلز سرب
lead جلو بردن تیر از هدف
lead سرب
lead پیش افت
lead سرب پوش کردن
lead سرب گرفتن باسرب اندودن
lead : راهنمایی رهبری
lead هدایت
lead سرمشق تقدم
lead راه اب
lead مدرک
lead رهبری کردن
lead بردن
lead راهنمایی کردن هدایت کردن
lead سوق دادن بران داشتن
lead منجر شدن
lead پایی که در پرش از روی مانع زودتر از پای دیگر بلند میشود
lead پرش طول یا پرش یانیزه با پای معین
lead سیر هدایت الکتریکی
lead به سر بردن
lead :سرب
lead-in سیم انتن
lead-up مقدمه
lead-up تهیه مقدمات را دیدن راهنما
lead شاقول گلوله
lead up تهیه مقدمات را دیدن راهنما
lead Pb :symb
lead هدایت نمودن سوق دادن وادار کردن ریاست داشتن بر
lead up مقدمه
lead کابل هادی
lead هادی
lead رهبری
lead work شیشه اندازی
ounce of lead گلوله سربی
lead works کارخانه سرب گدازی
lead work جام اندازی
negative lead سیم منفی
sit on a lead بازی محافظه کارانه
sheet lead ورقه سرب
refined lead سرب تصفیه شده
red lead شنگرف
positive lead سیم مثبت
pig lead توده سرب
pig lead لخته سرب
red lead سرب قرمز
red lead ماده ضدزنگ
lead work لوله کشی خانه ها
phase lead تقدیم فاز
red lead سرنج
phase lead پیش افت فاز
peroxide of lead پروکسید سرب
sheet lead صفحه سرب
sit on a lead بازی تاخیری برای حفظ مساوی یابرد
soft lead سرب نرم
white lead سفید اب شیخ
white lead سفیداب شیخ
working lead بار یا نیرویی که ساختمان یاجزیی از ان هنگام کارکردمعمولی متحمل میشود
test lead رابط برق ازمایش
earth lead شلنگاتصالبهزمین
electrode lead راهنمایالکترود
ignition lead سربافروزش
lead ball کلاهکتوپی
To lead someone astray. کسی رادچار اشتباه کردن
To lead a person on . کسی رابازی دادن
You take the lead and others wI'll follow. تو جلو برو بقیه بدنبالت خواهند آمد
Where does this street lead on to ? این خیابان یکجا می خورد ؟
lead by the nose <idiom> کنترل کامل داشتن
Where does this road lead to? این جاده به کجا میرود؟
lead suspect آدم مورد شک اصلی [به گناهی]
to lead somebody to believe not to be aware of something خود را به کوچه علی چپ زدن
where does this road lead to این راه بکجا میرود
welding lead کابل جوش
sounding lead ژرفاسنج اوایی
sponge lead سرب اسفنجی
the lead of a party پیشوا یا رئیس حزب
to cast the lead ژرف پیمایی کردن
to lead a person a d. کسیرا بزحمت انداختن
to lead a person a d. کسیرابه رقاصی واداشتن
to lead an army لشکر کشیدن
to lead astray گمراه کردن
to lead by the nose الت قرار دادن
to lead captive اسیر کردن
to lead captive با اسارت بردن
to lead up the garden فریفتن
to lead up the garden گمراه کردن
to swing the lead خود را به ناخوشی زدن
to swing the lead اززیر کار در رفتن
valve lead تقدم سوپاپ
lead work سرب کاری
lead official سرداور
lead burning جوش سرب
lead by the nose الت قرار دادن
lead captive اسیر کردن
brush lead پیش رفتن زغال
lead coat روکش کردن سربی
lead collision course مسیر تصادم گلوله با هدف خط تصادم گلوله با هدف
lead curve خط منحنی گرفتن سبقت درتیراندازی منحنی سبقت توپ
lead glass شیشه سربی
lead glazing اب سرب
lead in insulator عایق سیم انتن
lead in page صفحه ویدیویی که کاربر را به صفحه مورد نظر هدایت میکند
lead in wire سیم رابط
lead captive به اسارت بردن
lead azide ازید سرب
lead-ins سیم انتن
flexible lead اتصال قابل انعطاف
grid lead کابل شبکه
grid lead سیم شبکه
hand lead عمق یاب دستی
hand lead بولت
hand lead بولت ژرفایاب دستی
kinetic lead سبقت مربوط به شتاب یاانرژی سینتیک
lead a unit لشگرکشی کردن
lead a unit فرماندهی کردن
lead accumulator اکولاموتور سربی
lead aircraft هواپیمای نوک یا هواپیمای رهبر هواپیمای هادی در تک هوایی
lead angle زاویه پیش افتادگی
lead angle زاویه سبقت
lead angle زاویه پیشگیری هدف
lead angle زاویه پیش فاز
lead leg پای راهنما در پرش از مانع
lead wire خط اتصال
lead seal پلمپ
lead seal مهر و موم یا پلمپ سربی
angle of lead زاویه پیش افتادگی
lead sheath روکش سربی
lead sled هواپیمای بی موتورسنگین برای مسافتهای دور
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com