English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (9 milliseconds)
English Persian
protected state دولت تحت الحمایه
Other Matches
protected محقون الدم
protected در حفاظ
protected در پشت حفاظ دارای جان پناه
protected field میدان محفوظ
it is not protected by sanctions ضمانت اجرایی ندارد
protected storage انباره محفوظ
protected storage حافظه محافظت شده
warned protected قابلیت حفافت نیروهای خودی در مقابل انفجار اتمی
protected mode حالت محفوظ
protected location مکان حفافت شده
crash protected دیسک که حاوی نوک محافظ یا سیستم محافظ اختلال داده است
protected field میدان حفافت شده
protected storage انباره محافظت شده
protected passed pawn پیاده رونده محافظت شده
stealing from a protected palce سرقت توام با هتک حرز دزدی توام با هتک حرز
national [state, federal state] <adj.> دولتی
national [state, federal state] <adj.> حکومتی
state- ابهت
state- تعیین کردن وقرار دادن
state- مقام ورتبه
state- حال
state- سیاسی رسمی وضع
state- دولتی
state- ایالت کشوری
state- کشور
state- حالت
state- وضعیتی که در آن عمل رخ میدهد یا میتواند رخ دهد
state- مدار یا وسیله یا برنامهای که نشان میدهد هیچ عملی رخ نداده ولی ورودی می پذیرد
to be in a state of a هراسان بودن
to be in a state of f. پیوسته درتغییربودن
to keep state شان یا مقام خودراحفظ کردن
to keep state خود را گرفتن
two state دو حالتی
what state در رهگیری هوایی یعنی میزان سوخت و مهمات واکسیژن باقیمانده خود راگزارش کنید
to be in a state of a بیم داشتن
the state effusion seminal causedby cleanness ofجنابت
state- افهار کردن وتصریح کردن
state- وضعیت
state- وضعیت چیزی
corresponding state حالت متنافر
state تعیین کردن حال
state کشور
state ایالت کشوری
state دولتی
state سیاسی رسمی وضع
state مقام ورتبه
state ابهت
state افهار کردن وتصریح کردن
state حالت
state چگونگی
state کیفیت
state دولت استان
state ملت
state جمهوری کشور
state ایالت
state افهار داشتن افهارکردن
state کشوری
state جزء به جزء شرح دادن
state دولت
state دولتی حالت
state تعیین کردن وقرار دادن
state وضعیت چیزی
state وضعیت
state- توضیح دادن
state- جزء به جزء شرح دادن
state- افهار داشتن افهارکردن
state- تعیین کردن حال
state- چگونگی
state- کشوری
state- ایالت
state- جمهوری کشور
state- کیفیت
state- دولت استان
state- ملت
state توضیح دادن
state وضعیتی که در آن عمل رخ میدهد یا میتواند رخ دهد
state حال
state- دولت
state مدار یا وسیله یا برنامهای که نشان میدهد هیچ عملی رخ نداده ولی ورودی می پذیرد
state- دولتی حالت
state of grace توفیق
state lamb در رهگیری هوایی یعنی سوخت کافی ندارم که رهگیری انجام دهم و برگردم
state of being cheated مغبونیت
state of being cheated غبن
state of alert وضعیت اماده باش یکان
state of alert وضعیت هوشیاری
state midicine سیستم پزشکی ملی
state midicine سیستم پزشکی تحت نظارت دولت
state of alert وضعیت امادگی
state property اموال عمومی
state of equilibrium حالت تعادل
state of grace تائید
state property دارائی دولت
state ownership مالکیت دولتی
state of war حالت مخاصمه
state of the realm طبقات اجتماعی یا سیاسی کشور
state religion مذهب رسمی
state prison زندان دولتی
state of the art جدیدترین تکنولوژی تکنولوژی جدید
state planning برنامه ریزی دولتی
state of stress حالت تنش
state of siege حالت محاصره
state of rest حالت ارام حالت سکون وضعیت ساکن
state of rest حالت ساکن
state of purity طهارت
state of in her itance ملک یا دارایی قابل توارث
state prison زندان ایالتی
state hood حالت وشرایط ایالات امریکا
state aid کمک دولت به موسسات عام المنفعه وغیره
state affairs امور مملکتی
solid state نیمه هادی
state enterprise بنگاه دولتی
state enterprise مالکیت دولتی
stable state حالت پایا
spin state حالت اسپین
solid state حالت جامد
sol state حالت سولی
soild state حالت جامد
sending state کشور اعزام کننده پرسنل
state attorney نماینده دولت در دادگاه مدعی العموم استان یاکشور
state bank بانک استان
state hood ایالتی
state guard ارتش ایالتی
state guard نیروی نظامی ایالتی
state government دولت مرکزی
state function تابع حالت
state flower گل علامت مخصوص هر استان یا کشور
state equation معادله حالتی
state diagram نمودار حالات
state criminals مجرمین سیاسی
state criminals مقصرین سیاسی
state craft سیاستمداری
state chicken در رهگیری هوایی یعنی سوخت من در حال تمام شدن است بایستی برای تجدیدسوخت برگردم
state bank بانک دولتی
sending state کشور فرستنده
wait state حالت انتظار
wait state 1-وضعیت غیرفعال پردازنده که منتظر ورودی از وسیله جانبی است . 2-دستور خالی برای کاهش سرعت پردازنده تا حافظه یا رسانه جانبی کندتر به آن برسد
unpolarized state حالت ناقطبیده
unstable state حالت ناپایا
two state variable متغییر دو حالتی
two state jump جهش دو حالتی
two state circuit مدار دو حالتی
two state algebra جبر دو حالتی
transition state حالت گذار
totaliarian state دولتی که دران یک نفر یا یک هیات حاکمه اختیار و تصدی همه امور رادر دست دارند
totaliarian state دولت توتالیتر
to state one's opinion افهارعقیده کردن
State Department وزارت برون مرز
three state logic : بالای منط قی , پایین منط قی و امپدانس بالا
wait state وضعیت انتظار
waiting state وضعیت کامپیوتر که در آن برنامه درخواست ورودی یا سیگنال میکند پیش از ادامه اجرا
war state دولت جنگی
quantum state حالت کوانتومی [فیزیک] [شیمی]
belonging to the state <adj.> حکومتی
belonging to the state <adj.> دولتی
lie in state <idiom> بعداز مرگ دیدن جسد
state of mind وضعیتوشرایطدریکلحظه
state of affairs شرایطوموقعیتهایمربوطبهیکنفر
head of state ملکهیارئیسجمهور
head of state پادشاه
State Department وزارت امور خارجه
zero wait state که آن قدر سریع است که با سرعت قط عات دیگر در کامپیوتر کار میکند و نیاز نیست به صورت مصنوعی سرعت آن کم شود یا وضعیت انتظار درج شود
zero wait state وضعیت یک وسیله
war state دولت نظامی declaration preventivetotal
three state logic دروازه منط قی یا IC که سه وضعیت خروجی ممکن دارد
the state of being married احصان
the outward state فاهر
state's evidence گواه دادگاه جنایی
state's attorney نماینده دولت در دادگاه مدعی العموم استان یاکشور
state vector بردار حالت
state vector بردار وضعیت
state vector بردار حلات
state university دانشگاه دولتی
state university دانشگاه ایالتی
state to which one belongs دولت متبوعه siege-neutralized-neutral-buffer
state tiger در رهگیری هوایی یعنی سوخت کافی برای اجرای ماموریت رهگیری دارم
state table جدول حالات
state succession تعویض دولتهابه طور متوالی
state succession توالی دولتها
state stress وضعیت تنش
state socialism سوسیالیسم دولتی
state's evidence گواه جنایی
stationary state وضعیت سکون
stationary state تعادل درحالت سکون
territory of state قلمرو دولت
supervisor state وضعیت نظارت
supervisor state حالت نظارت
steady state مدار یا وسیله یا برنامهای که در وضعیتی می ماند که هیچ عملی انجام نمیدهد ولی ورودی می پذیرد و..
steady state حالت پایا
steady state حالات دائم
steady state حالت ثابت
steady state وضعیت بارشد مداوم
steady state وضعیت پایدار
steady state حالت دائمی
stationary state حالت ایستاده
state road شاهراه
it does not befit his state لایق مقام یا وضع او نیست
ground state کمترین نیرو
state budget بودجه دولت
vitreus state حالت شیشهای
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com