English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (9 milliseconds)
English Persian
protecting ring حلقه حفافت کننده
Other Matches
ring wall or ring fence حصار گرد
ring wall or ring fence پرچین یامحجرگرداگرد
protecting یا بیشتر که چند کاره بودن حافظه مجازی امنیت داده را پشتیبانی میکند
protecting که از نوک حفافت یا سیستم امنیت محاسبات داده استفاده میکند
protecting حمایت کردن
protecting یچی که از کپی گرفتن از دیسک جلوگیری میکند
protecting محل حافظه که قابل تغییر نیست
protecting محل حافظه که قابل تغییر یا دستیابی بدون اجازه نیست
protecting توقف آسیب دیدن چیزی
protecting حفافت کردن
protecting محافظت کردن
protecting حفظ کردن حفافت کردن
protecting نیکداشت کردن نگهداری کردن
protecting حراست کردن
protecting حفظ کردن
protecting در پناه سنگر قرار دادن
protecting حفظ
ring with منعکس کردن
v ring تصویر شکاف درجه تفنگ روی خال سیاه هدف برای نمره دادن به تیراندازی
ring up <idiom> تلفن زدن
to ring off قطع کردن
to ring off بریدن
to ring for با زنگ صدا کردن
there was no ring کسی زنگ نزد
there was no ring کسی تلفن نکرد
ring d. قمری
ring up به کسی تلفن کردن
ring off قطع کردن تلفن
to ring the changes کاری راتا انجا که بتوان باشکال گوناگون انجام دادن
to ring up تلفن کردن به
ring up <idiom> اضافه کردن آمار پولی
ring d. فاخته
o-ring حلقهoشکل
x ring دایره مرکزی هدف تیراندازی
v ring مثلث شکاف درجه
to ring up با زنگ فراخواندن
to ring up کسیرا پشت تلفن خواستن
o ring واشر
ring off قطع کردن تلفن یا مکالمه تلفنی
ring تلفن زدن
ring گود
ring زنگ زدن
ring ناقوس
ring صدای زنگ تلفن طنین
ring احاطه کردن زنگ اخبار
ring گرد امدن
ring حلقه زدن
ring چرخ خوردن
ring صحنه ورزش
ring طوقه
ring جسم حلقوی
ring عرصه
ring انگشتر میدان
ring گروه
ring محفل
ring حلقه
ring تلفن حلقه
ring میدان
ring رینگ بوکس
ring طنین انداختن صدای زنگ
ring محوطهای باطناب محصور شده به اندازه 6 متر مربع
ring صدا کردن
ring نوعی شبکه که هر ترمینال آن در حلقه یکی پس از دیگری متصل هستند
ring لیست داده که آخرین عنصر آن به اولین اشاره کند
ring تویولوژی شبکه که در آن سیم پیچی به ترتیب ایستگاههای کاری را بهمم وصل میکند
ring احاطه کردن
ring سیستم کامپیوتر راه دور که کاربر به تلفن آن یک بار تماس می گیرد و امکان شماره گیری , قط ع تماس ,انتظار و سپس بماس مجدد دارد.
six membered ring حلقه شش عضوی
slip ring اسلیپ رینگ
slip ring حلقه سایشی
snap ring خار حلقوی
speed ring میز سایت
speed ring طوقه تطبیق سرعت توپ پدافند هوایی طبله سرعت نما
split ring فنر نمونه گیر
the ring finger انگشت حلقه
teething ring حلقه لاستیکی مخصوص گازگرفتن کودک تا دندان در اورد
the ring finger بنصر
there is a ring at the door دم در زنگ میزنند
setting ring حلقه استقرار یا ثبات
setting ring حلقه تنظیم کننده
ring structure ساختار حلقهای
ring streaked مخطط
ring streaked دارای خطوط گرد در روی بدن
ring straked مخطط
ring straked دارای خطوط گرد در روی بدن
ring stool چهارپایه مخصوص استراحت بین روندهای بوکس
ring spanner اچار رینگ
ring snake مار حلقه دار اروپایی
ring sight شکاف درجه حلقهای یا دایرهای
ring tailed دارای حلقههای رنگی در دم
ring tailed دم حلقهای
ring tension کشش حلقوی
setting ring حلقه تنظیم
seal ring انگشتر خاتم
seal ring خاتم
corbel-ring نواره
rein ring دهانهحلقه
ear-ring آویز
napkin ring حلقه دستمال پا سفره
ear-ring گل آویز
ring topology در حلقه بهم وصل هستند
ring topology معماری شبکه که هر گره
ring shift جابجایی داده به چپ و راست در یک کلمه بیتی که از موز کلمه بیفتد نادیده گرفته میشود و محلهای خالی با صفر پر می شوند
to ring a bull حلقه دربینی گاوکردن
ring a bell <idiom> یک مرتبه موضوعی را به خاطر آوردن
ring nut حلقهمهره
ring motorway شاهراهحلقوی
ring gate دهانهحلقوی
retaining ring حلقهنگهدارنده
pulling ring حلقهکشش
locking ring حلقهقفلکننده
lock ring حلقهقفل
keeper ring حلقهنگهدارنده
ring post لبهزمینبوکس
ring step پلههایورودبهزمینبوکس
sealing ring حلقهآببند
To be in the ring (arena). تو گود بودن ( درمتن قرار داشتن )
gas ring لولهگازچراغخوراکپزی
umbrella ring حلقهچتر
trim ring حلقهدورشعله
treble ring حلقهسهلایه
tip-ring حلقهنوک
stay ring حلقهثابت
solitaire ring حلقهتکنگینی
hoisting ring حلقهاتصال
hang-up ring حلقهمحلآویزسشوار
annual ring حلقهیکساله
walking ring پیست بیضی شکل برای راه بردن و گرم کردن اسب پیش از مسابقه
Lantern ring رینگ مشبک یا پنجره ای
to tilt at the ring سر سواری حلقه اویزانی رابانوک نیزه برداشتن
to ring the knell of anything فاتحه چیزی راخواندن
to ring the knell of anything موقوف شدن چیزی را اعلام کردن یاجار زدن
to ring the curtain up or down پرده نمایش را باصدای زنگ بالاوپائین بردن
focusing ring حلقهکانونی
band ring حلقهنواری
bottom ring حلقهزیرین
bucket ring زبانهحلقه
focussing ring حلقهکانون
eye ring هرقهچشم
double ring گوددوبله
dioptric ring حلقهانکسارنور
cooker ring شعلهیگاز
class ring حلقهطبقهای
cheek ring حلقهاصلی
burner ring حلقهچراغخوراکپزی
arch-ring منحنی باربر
packing ring رینگ
gimbal ring اسبابی که برای ترازنگاهداشتن قطب نما وچیزهای دیگر در دریا بکارمیرود
fairy ring قارچ حلقوی
fairy ring حلقه قارچ
eyelet ring حلقه کوچک فلزی که درسوراخ پارچه ومانندان میگذارندکه زودپاره
ear ring اویز
ear ring حلقه
compression ring کمپرسی
compression ring رینگ
collector ring منیفلد یا گازگاه دایرهای برای هدایت گازهای خروجی ازسیلندرهای موتور رادیال یاستارهای
give a ring زنگ زدن
growth ring دایره سالیانه
growth ring دایره رشد
nose ring حلقهای که به بینی گاومیزنند تا بدان اورابکشند
mooring ring حلقه مهار
mantle ring تیر حمال حلقوی شکل
kiss in the ring بازی بگیرماچ کن :بازی که دران پسریادختری ....تااوراببوسد
key ring حلقه کلید
jack ring خاموت
jack ring حلقهای استوانهای که جهت نصب لوله جداریا بیرون کشیدن لوله از خاک به صورت طوق محافظ از ان استفاده میشود
ring necked طوق دار
jack ring طوق جک
collecting ring حلقه جمع کننده جریان
choke ring رینگ مانع فرار گاز در تفنگهای بدون عقب نشینی
adjusting ring حلقه تنظیم زمان ماسوره حلقه تنظیم
wedding ring انگشتر عروسی
ring roads راه کمربندی
ring road راه کمربندی
signet ring انگشتر خاتم دار
ring finger انگشت انگشتر
key-ring حلقهای که بدان کلید می اویزند
ring fingers انگشت چهارم دست چپ
ring fingers انگشت انگشتر
base ring حلقه یا رینگ تحتانی توپ حلقه پایه حلقه کف
base ring رینگ پایه
boxing ring رینگ بوکس
choke ring حلقه مانع خروج گاز
candle ring زنبق شمعدان
Cambridge ring استاندارد شبکه محلی برای وصل کردن چندین وسیله و کامپیوتر در یک اتصال حلقهای می سازد
cam ring رینوی داخل پوسته موتور که توسط میل لنگ به چرخش درامده و باز و بسته شدن سوپاپها را کنترل میکند
butt ring حلقه نزدیک دستگیره چوب ماهیگیری
brush ring حلقه زغال
bridged ring حلقه پل دار
breech ring محفظه کولاس
breech ring حلقه کولاس
ring finger انگشت چهارم دست چپ
ring indicator نشان دهنده حلقه
ring nebula ابری حلقوی
ring bolt میخ پیچ حلقه دار
ring bark پوست درختی را حلقه ایی بریدن
ring nebula سحابی حلقوی
ring dove جنگلی
ring armature ارمیچر حلقوی
ring network شبکه حلقوی
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com