English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 23 (3 milliseconds)
English Persian
puts قراردادن تحمیل کردن بر
puts عذاب دادن
puts تقدیم داشتن
puts ارائه دادن دراصطلاح یاعبارت خاصی قراردادن
puts ترجمه کردن
puts تعبیرکردن عازم کاری شدن
puts بفعالیت پرداختن
puts بکاربردن
puts منصوب کردن واداشتن
puts ترغیب کردن متصف کردن
puts فرض کردن ثبت کردن
puts تعویض کردن انداختن
puts پرتاب
puts سعی
puts مستقر
puts پرتاب وزنه
puts مطرح کردن
puts ارائه یا توضیح دادن
puts پیش رفتن
puts قرار دادن داده در پشته
puts قرار دادن
puts گذاشتن
Other Matches
The striker's injury puts a question mark over his being fit in time for the tournament. آسیب مهاجم آمادگی سر موقع او [مرد] را برای مسابقات نامشخص می کند.
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com