English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 182 (9 milliseconds)
English Persian
quantity of labor مقدار کار
Other Matches
quantity مقدار
quantity تعداد یا شماره چیزی
quantity تعداد زیاد
quantity چندی
quantity کمیت
quantity قدر اندازه
quantity حد
quantity مبلغ
quantity rebate تخفیف عمده فروشی
quantity of supply مقدار عرضه
quantity of money مقدار پول
observable quantity کمیت مشاهده پذیر
quantity of leisure مقدار ساعات بیکاری
quantity of leisure مقدار فراغت
quantity supplied مقدار عرضه شده
quantity surveryor براوردکننده مقادیر
r.m.s. value of a periodic quantity جذر متوسط مربعهای کمیتهای دورهای
rated quantity مقدار اسمی
scalar quantity کمیت عددی
electrical quantity مقدار الکتریسیته
scalar quantity کمیت اسکالر
quantity of demand مقدار تقاضا
quantity of capital مقدار سرمایه
quantity equation معادله مقداری . منظورمعادله مقداری پول است که در حقیقت نشان دهنده انگیزه معاملاتی برای پول است
mean value of periodic quantity میانگین کمیت دورهای
oscillating quantity کمیت نوسانی
peridic quantity کمیت تناوبی
physical quantity کمیت فیزیکی
pseudoscalar quantity کمیت شبه عددی
pulsating quantity کمیت ضربانی
quantity allowance تخفیف کلی
quantity allowance تخفیفی که به خرید عمده تعلق میگیرد
quantity control کنترل کمیت
quantity controls کنترلهای کمی
quantity demanded مقدار تقاضا شده
quantity discount مقدار تخفیف
quantity discount میزان تخفیف
quantity discount تخفیف کلی
quantity discount تخفیف عمده فروشی
magnetic quantity کیفیت مغناطیسی
scalar quantity کمیت نردهای
quantity surveyor براورد کننده مقادیر
scalar quantity کمیت نرده ای [فیزیک] [ریاضی]
partial quantity زیرمجموعه [ریاضی]
infinite quantity مقدار بی نهایت
copy quantity مقدارکپی
alternating quantity کمیت متناوب
an infinite quantity بی نهایت
batch quantity کمیت گروهی
scalar quantity اسکالر [فیزیک] [ریاضی]
quantity surveyor ارزیاب کمیت مواد
quantity surveyors براورد کننده مقادیر
quantity surveyors ارزیاب کمیت مواد
conserved quantity کمیت ثابت [فیزیک]
dimensionless quantity کمیت بدون بعد [فیزیک] [شیمی] [مهندسی]
conserved quantity کمیت پایسته [فیزیک]
certificate of quantity گواهی کمیت
certificate of quantity گواهی مقدار
certificating of quantity گواهی کمیت
unknown quantity مقدارمجهول یانامعلوم کسیکه کردارش رانتوان پیش بینی کر د
the quantity of a vowel کوتاهی وبلندی حرف صدایی کمیت حرف مصوت
contract quantity حجم قرارداد
sinusoidal quantity کمیت سینوسی
scalar quantity کمیت غیر برداری
vector quantity کمیت برداری
labor نیروی انسانی
labor using کاربر
labor کوشش کردن
labor حزب کارگر
labor تقلاکردن
labor کارگر عمله
labor درد زایمان
labor نیروی کارگری
labor زحمت کوشش
labor رنج
labor کار
labor زحمت کشیدن
phase of a sinusoidal quantity فاز کمیت سینوسی
symmetrical alternating quantity کمیت متناوب متقارن نامتوازن
quantity theory of money نظریهای که به موجب ان قیمت هرکالا با مقدار پول تعیین میشود
quantity theory of money نظریه مقداری پول
quantity theory of money حاصلضرب حجم در سرعت گردش پول برابر است باحاصلضرب سطح عمومی قیمت و تولید واقعی نظریه مقداری پول که درحقیقت عقیده اقتصاددانان کلاسیک را درباره پول نشان میدهد را میتوان بصورت زیرنوشت : یعنی PQ = V
quantity equation of exchange یعنی حاصلضرب حجم پول در سرعت گردش پول باارزش پولی کلیه تولیدات برابر است معادله مقداری مبادله که براساس نظریه مقداری پول است و اولین بار توسط ایروینگ فیشر عنوان شد .این معادله بصورت زیراست :PQ = V
economic order quantity کمیت سفارش اقتصادی اقتصادی ترین مقدار سفارش
damped sinusoidal quantity کمیت سینوسی میرنده
economic order quantity حد مطلوب سفارش
input energizing quantity اندازه تحریک ورودی
labor contract قرارداد کار
forced labor کار اجباری
exploitation of labor بهره کشی کارگر
exploitation of labor استثمار کارگر
embodied labor کار مجسم
forced labor بیگاری
hard labor اعمال شاقه
labor camp اردوگاه کار
labor boycott دست از کارکشیدن
labor boycott تحریم کار
labor augmenting کارافزا
labor agreement قرارداد کار
inflow of labor جریان ورود کارگر
hours of labor ساعات کار
division of labor تقسیم کار
supply of labor عرضه کار
cheap labor نیروی کار ارزان قیمت
labor unions اتحادیه کارگری
labor unions سندیکای کارگری
labor union اتحادیه کارگران
labor union اتحادیه کارگری
labor unions اتحادیه کارگران
underutilization of labor کم بهره گیری از کارگر
cheap labor کار ارزان
unskilled labor نیروی کار ساده
unskilled labor نیروی کارغیر ماهر غیر متخصص
unskilled labor کارگر غیرماهر
labor pain درد زایمان
labor of love <idiom> انجام کار برای خشنودی شخص نه برای پول
labor union سندیکای کارگری
labor cost هزینه کار
labor service اتحادیه کارگران
labor productivity بهره دهی نیروی کار قدرت تولیدنیروی کار
nonproductive labor کار بی حاصل
nonproductive labor کار غیر مولد
mobility of labor تحرک نیروی کار
labor relations روابط کارگر و کارفرما روابط کارگری
labor turnover نقل و انتقال کارگری
labor saving کاراندوز
labor movement جنبش کارگری
labor movement نهضت کارگری
labor service اداره کار
labor theory of value تئوری ارزش کار
labor theory of value براساس این نظریه قیمتهای نسبی کالاها به مقادیر نسبی کارکه در تولید ان کالاهابکاررفته بستگی دارد بخش عمدهای از اقتصاد مارکس برپایه نظریه ارزش کارقرار دارد
labor theory of value نظریه ارزش کار
labor slowdown کندی کار
labor shortage کمبود نیروی کار
labor service سازمان کار
labor agreement موافقتنامه کار
labor mobility تحرک نیروی کار
labor intensity کاربری
labor intensive کارطلب
labor income درامدهای کار
labor intensive کاربر
labor force نیروی کار
labor organization سازمان کارگری
labor party حزب کارگر
labor economics اقتصاد کار
labor power توان نیروی کار
labor laws قوانین کار
labor market بازار کار
out flow of labor خروج نیروی کار
labor productivity بازدهی نیروی کار
labor intensity کارطلبی
time constant of an exponential quantity ثابت زمانی یک کمیت نمایی
quantity theory of money and prices نظریه مقداری پول و قیمت
demand versus quantity demanded تقاضا در برابر مقدار تقاضاشده
to labor [American English] در کار رنج بردن [زحمت کشیدن ]
labor rich country کشور با نیروی کار فراوان
labor saving techinque فن کاراندوز
labor participation rate نرخ مشارکت نیروی کار
labor saving devices ابزارهای کاراندوز
value of marginal product of labor ارزش تولید نهائی کار
active labor force نیروی کار فعال
child labor laws قوانین کار کودکان
dual labor market بازار کار دوگانه
international division of labor تقسیم کار بین المللی
marginal disutility of labor عدم رضایت نهائی کار نارضامندی نهائی کار
labor intensive production تولید کاربر
labor intensive goods کالاهای کاربر
total labor force کل نیروی کار
labor capital ratio نسبت کار به سرمایه
horizontal labor mobility تحرک افقی کارگر
unit cost of labor هزینه واحد کار
ratio of capital to labor نسبت سرمایه به کار
capital labor ratio نسبت سرمایه به کار
agricultural labor productivity بهره دهی کارگر کشاورزی
women labor force نیروی کار زنان
rural labor force نیروی کار روستائی
labor augmenting tednological progress پیشرفت تکنولوژی کارافزا
marginal physical product of labor محصول فیزیکی نهائی کار
Ministry of Labor and Social Affairs . وزارت کار ؟ امور اجتماعی
Department of labor [American English] اداره کار
to run to a quantity [to run into a sum] بر مبلغی [مقداری] بالغ شدن [یا بودن]
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com