English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 139 (8 milliseconds)
English Persian
quasi deposit شبه سپرده
Other Matches
quasi شبیه
quasi بصورت پیشوندنیز بکار رفته و بمعنی "شبه " و "بظاهرشبیه " است
quasi مشابه
quasi شبه
quasi need شبه نیاز
quasi- که نشان دهنده تعداد دستورات است
quasi- مشابه یا تقریباگ همان
quasi- برچسب
quasi predicate شبه مسند
quasi commercial شبه بازرگانی
quasi commercial نیمه بازرگانی
quasi concave شبه مقعر
quasi atom شبه اتم
quasi steady جریان نیمه ارام
quasi public نیمه دولتی
quasi public نیمه عمومی
quasi random شبه تصادفی
quasi rent شبه اجاره
quasi inverse شبه وارون
quasi private نیمه خصوصی
quasi private شبه خصوصی
quasi predicate فعل غیرمسندی
quasi concave نیمه مقعر
quasi particle شبه ذره
quasi crystal شبه بلور
quasi easement حق شبیه به حق ارتفاق
quasi judicial شبه قضایی
quasi elliptic شبه بیضی
quasi entail حق عمری که به مدت عمرثالث برای متنفع و اخلاف اوبرقرار شود
quasi historical نیم تاریخی
quasi instruction شبه دستورالعمل
quasi intentional شبه عمد
quasi money شبه پول
quasi cyclic شبه حلقهای
that was a quasi war جنگ واقعی نبود- چیزی مانندجنگ بود
quasi adverb صفت قیدنما
quasi contract شبه عقد
quasi contract شبه قرارداد
quasi contract عقدی را گویند که التزام طرفین به مفاد ان ناشی از تصریح خودشان نباشد بلکه به صرف وقوع عمل خارجی به حکم قانون به عمل خود ملتزم شوند
quasi convex شبه محدب
quasi convex نیمه محدب
quasi molecule شبه مولکول
quasi experimental designs طرحهای شبه ازمایشی
quasi linear equation معادله شبه خطی
quasi public company شرکت نیمه دولتی
quasi intentional homocide قتل شبه عمد
quasi elastic force نیروی شبه کشسان
quasi convex function تابع نیمه محدب
quasi convex function تابع شبه محدب
quasi concave function تابع شبه مقعر
quasi concave function تابع نیمه مقعر
quasi stationary state شبه حالت ایستاده
quasi smooth flow جریان نیمه ارام یا شبه ارام
quasi stable elementry particle ذزه نیم پایدار
quasi stable elementry particle ذره شبه پایدار
quasi free electron theory نظریه الکترون شبه ازاد
deposit پیش پرداخت
deposit with someone ایداع کردن
deposit with someone نزد کسی امانت گذاردن
deposit : ته نشین کردن گذاشتن
deposit ذخیره رسوب
deposit ذخیره معدنی
deposit رسوب کردن
deposit ایداع
deposit ودیعه گذاشتن ذخیره کردن
deposit چاپ گرفتن ازکل یا بخشی از فضای حافظه
deposit پوشاندن سطح با لایه نازکی از ماده
deposit نوشتن داده روی یک ثبات یا محل ذخیره سازی
deposit نهشته
deposit ترسیب
deposit ذخیره کانسار
deposit ته نشین
deposit ذخیره ودیعه
deposit رسوب
deposit سپرده
deposit گرو
deposit پول بیعانه
deposit : سپرده
deposit به حساب بانک گذاشتن
deposit سپردن ذخیره سپردن
deposit کنار گذاشتن
deposit ته نشینی
deposit پس مانده
deposit ودیعه
deposit امانت
deposit نهشت
deposit پس انداز
deposit سپردن پس اندازکردن
deposit سرمایه گذاری کردن
deposit لایه نازکی از ماده که روی سطح قرار دارد
as a deposit امانتا"
deposit ته نشست ته نشین
deposit multiplier ضریب بهم فزاینده سپرده
deposit slip اعلامیه پرداخت سپرده
certificate of deposit گواهی پول سپرده
calcareous deposit ته نشست اهکی
deposit with the bank در بانک ودیعه گذاردن
foreign deposit سپرده خارجی
gas deposit ذخیره گاز
glacial deposit رسوب یخچالی
deposit in the bank در بانک به ودیعه گذاردن
certificate of deposit گواهی سپرده
time deposit سپردهء بانکی مدت دار
demand deposit سپرده بانکی که بدون چک میتوان برداشت کرد
safe deposit صندوق اهن مخصوص امانت اشیاء گرانبها
safe deposit گاوصندوق
demand deposit سپرده دیداری
demand deposit سپرده جاری
deposit collection جمع اوری سرمایه
deposit collection جمع اوری کردن زباله ها
deposit ratio نسبت سپرده
glacial deposit نهشت یخچالی
idle deposit سپرده راکد
idle deposit سپرده بلااستفاده
bank deposit سپرده بانکی
alluvial deposit ابرفتی
alluvial deposit ابرفت
alluvial deposit موادیکه هنگام حرکت اب ته نشین میشوند
deposit account حساب سپرده
deposit account حساب پس انداز
deposit accounts حساب سپرده
deposit accounts حساب پس انداز
alluvial deposit مواد رسوبی
bank of deposit بانک پس انداز
money on deposit پول سپرده
bank of deposit صندوق پس انداز
legal deposit سپرده قانونی
loan on deposit اعطای وام به وثیقه سپرده
mineral deposit نهشت کانی
money on deposit وجه امانی
fixed term deposit سپرده ثابت
deposit of instrument of ratification ایداع اسناد دال بر تصویب
banking deposit account حساب سپرده بانکی
personal deposit fund اعتبارات مربوط به پس اندازافراد
army deposit fund سپرده پولی پرسنل نیروی زمینی
deposit fund account اعتبار تشکیل سرمایه
army deposit fund پس انداز انفرادی افراد
deposit fund account حساب تشکیل سرمایه
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com