Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
English
Persian
quasi stationary state
شبه حالت ایستاده
Other Matches
stationary state
وضعیت سکون
stationary state
تعادل درحالت سکون
stationary state
حالت ایستاده
stationary
ساکن
stationary
ثابت
stationary
بی تغییر
stationary
لایتغیر ایستاده
stationary
ایستا
stationary
بی حرکت
stationary bed
بستر ساکن
stationary bowl
کاسهثابت
the population is stationary
شماره نفوس انجا کم وزیادنمیشود
stationary phase
فاز ساکن
stationary front
جبهه حد فاصل بین دو توده هوای راکد
stationary tactics
تاکتیکهای ایستگاهی
stationary tactics
دردروازه ضربه ازاد از حریف گرفتن
stationary wave
موج ایستاده
stationary information
اطلاعات لایتغیر
stationary population
جمعیت ثابت
stationary wave
موج ساکن
national
[state, federal state]
<adj.>
حکومتی
national
[state, federal state]
<adj.>
دولتی
quasi-
برچسب
quasi-
مشابه یا تقریباگ همان
quasi need
شبه نیاز
quasi
شبیه
quasi
شبه
quasi
بصورت پیشوندنیز بکار رفته و بمعنی "شبه " و "بظاهرشبیه " است
quasi
مشابه
quasi-
که نشان دهنده تعداد دستورات است
quasi particle
شبه ذره
quasi molecule
شبه مولکول
quasi judicial
شبه قضایی
quasi inverse
شبه وارون
quasi money
شبه پول
quasi concave
شبه مقعر
quasi cyclic
شبه حلقهای
that was a quasi war
جنگ واقعی نبود- چیزی مانندجنگ بود
quasi predicate
شبه مسند
quasi predicate
فعل غیرمسندی
quasi intentional
شبه عمد
quasi commercial
نیمه بازرگانی
quasi concave
نیمه مقعر
quasi contract
شبه عقد
quasi contract
شبه قرارداد
quasi contract
عقدی را گویند که التزام طرفین به مفاد ان ناشی از تصریح خودشان نباشد بلکه به صرف وقوع عمل خارجی به حکم قانون به عمل خود ملتزم شوند
quasi convex
شبه محدب
quasi crystal
شبه بلور
quasi deposit
شبه سپرده
quasi easement
حق شبیه به حق ارتفاق
quasi elliptic
شبه بیضی
quasi entail
حق عمری که به مدت عمرثالث برای متنفع و اخلاف اوبرقرار شود
quasi historical
نیم تاریخی
quasi instruction
شبه دستورالعمل
quasi commercial
شبه بازرگانی
quasi atom
شبه اتم
quasi private
شبه خصوصی
quasi private
نیمه خصوصی
quasi public
نیمه دولتی
quasi public
نیمه عمومی
quasi random
شبه تصادفی
quasi rent
شبه اجاره
quasi adverb
صفت قیدنما
quasi convex
نیمه محدب
quasi steady
جریان نیمه ارام
quasi intentional homocide
قتل شبه عمد
quasi concave function
تابع شبه مقعر
quasi experimental designs
طرحهای شبه ازمایشی
quasi concave function
تابع نیمه مقعر
quasi linear equation
معادله شبه خطی
quasi elastic force
نیروی شبه کشسان
quasi public company
شرکت نیمه دولتی
quasi convex function
تابع نیمه محدب
quasi convex function
تابع شبه محدب
quasi smooth flow
جریان نیمه ارام یا شبه ارام
quasi stable elementry particle
ذره شبه پایدار
quasi stable elementry particle
ذزه نیم پایدار
quasi free electron theory
نظریه الکترون شبه ازاد
to keep state
شان یا مقام خودراحفظ کردن
two state
دو حالتی
to keep state
خود را گرفتن
to be in a state of f.
پیوسته درتغییربودن
corresponding state
حالت متنافر
the state
effusion seminal causedby cleanness ofجنابت
state-
افهار داشتن افهارکردن
to be in a state of a
هراسان بودن
to be in a state of a
بیم داشتن
what state
در رهگیری هوایی یعنی میزان سوخت و مهمات واکسیژن باقیمانده خود راگزارش کنید
state
مقام ورتبه
state-
تعیین کردن وقرار دادن
state
حال
state
وضعیتی که در آن عمل رخ میدهد یا میتواند رخ دهد
state
مدار یا وسیله یا برنامهای که نشان میدهد هیچ عملی رخ نداده ولی ورودی می پذیرد
state
وضعیت چیزی
state
وضعیت
state-
توضیح دادن
state-
حال
state-
وضعیتی که در آن عمل رخ میدهد یا میتواند رخ دهد
state
ابهت
state
افهار کردن وتصریح کردن
state
تعیین کردن وقرار دادن
state
توضیح دادن
state-
وضعیت
state-
وضعیت چیزی
state-
مدار یا وسیله یا برنامهای که نشان میدهد هیچ عملی رخ نداده ولی ورودی می پذیرد
state-
جزء به جزء شرح دادن
state-
تعیین کردن حال
state-
افهار کردن وتصریح کردن
state-
حالت
state-
ابهت
state-
ایالت کشوری
state-
دولتی
state-
سیاسی رسمی وضع
state-
دولت
state-
دولتی حالت
state-
چگونگی
state-
کیفیت
state-
دولت استان
state-
کشور
state-
ملت
state-
جمهوری کشور
state-
ایالت
state-
کشوری
state
سیاسی رسمی وضع
state
جمهوری کشور
state
ملت
state
دولت استان
state
چگونگی
state
تعیین کردن حال
state
افهار داشتن افهارکردن
state
جزء به جزء شرح دادن
state
کیفیت
state-
مقام ورتبه
state
ایالت
state
دولتی حالت
state
کشوری
state
کشور
state
دولتی
state
حالت
state
دولت
state
ایالت کشوری
state equation
معادله حالتی
state bank
بانک استان
solid state
حالت جامد
state flower
گل علامت مخصوص هر استان یا کشور
state function
تابع حالت
state government
دولت مرکزی
state guard
نیروی نظامی ایالتی
state guard
ارتش ایالتی
state hood
ایالتی
state hood
حالت وشرایط ایالات امریکا
state lamb
در رهگیری هوایی یعنی سوخت کافی ندارم که رهگیری انجام دهم و برگردم
state midicine
سیستم پزشکی ملی
state midicine
سیستم پزشکی تحت نظارت دولت
state stress
وضعیت تنش
solid state
نیمه هادی
spin state
حالت اسپین
two state variable
متغییر دو حالتی
sol state
حالت سولی
three state logic
دروازه منط قی یا IC که سه وضعیت خروجی ممکن دارد
state criminals
مجرمین سیاسی
state criminals
مقصرین سیاسی
state craft
سیاستمداری
state college
دانشکده دولتی
state chicken
در رهگیری هوایی یعنی سوخت من در حال تمام شدن است بایستی برای تجدیدسوخت برگردم
state bank
بانک دولتی
state attorney
نماینده دولت در دادگاه مدعی العموم استان یاکشور
state aid
کمک دولت به موسسات عام المنفعه وغیره
state affairs
امور مملکتی
state enterprise
بنگاه دولتی
state enterprise
مالکیت دولتی
stable state
حالت پایا
state diagram
نمودار حالات
supervisor state
وضعیت نظارت
territory of state
قلمرو دولت
belonging to the state
<adj.>
دولتی
the outward state
فاهر
lie in state
<idiom>
بعداز مرگ دیدن جسد
state of mind
وضعیتوشرایطدریکلحظه
state of affairs
شرایطوموقعیتهایمربوطبهیکنفر
the state of being married
احصان
supervisor state
حالت نظارت
steady state
مدار یا وسیله یا برنامهای که در وضعیتی می ماند که هیچ عملی انجام نمیدهد ولی ورودی می پذیرد و..
steady state
حالت دائمی
steady state
وضعیت پایدار
steady state
وضعیت بارشد مداوم
steady state
حالت ثابت
steady state
حالات دائم
steady state
حالت پایا
three state logic
: بالای منط قی , پایین منط قی و امپدانس بالا
head of state
ملکهیارئیسجمهور
zero wait state
وضعیت یک وسیله
unstable state
حالت ناپایا
unpolarized state
حالت ناقطبیده
wait state
1-وضعیت غیرفعال پردازنده که منتظر ورودی از وسیله جانبی است . 2-دستور خالی برای کاهش سرعت پردازنده تا حافظه یا رسانه جانبی کندتر به آن برسد
wait state
حالت انتظار
wait state
وضعیت انتظار
waiting state
وضعیت کامپیوتر که در آن برنامه درخواست ورودی یا سیگنال میکند پیش از ادامه اجرا
war state
دولت جنگی
two state jump
جهش دو حالتی
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com