English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 105 (6 milliseconds)
English Persian
quasi steady جریان نیمه ارام
Other Matches
steady همین راه برو
steady <adj.> منظم
steady as you go راه ثابت باشد
steady as you go مسیر را ثابت نگهدارید
steady on لوله توپ را به اهستگی تاروی هدف بیاورید
steady on اهسته به سمت هدف
go steady <idiom> همیشه بایک نفر قرارگذاشتن
steady <adj.> مرتب
steady راه
steady فرمان داده شده هستم در رهگیری هوایی
steady ساکن شدن
steady پیوسته ویکنواخت کردن
steady استوار یامحکم کردن
steady محکم
steady پی درپی مداوم
steady ثابت
steady پرپشت استوار
steady یکنواخت
steady روی مسیر
steady پابرجا
steady مسیر ثابت فرمان مسیر را ثابت نگهدارید
quasi شبیه
quasi شبه
quasi- که نشان دهنده تعداد دستورات است
quasi مشابه
quasi بصورت پیشوندنیز بکار رفته و بمعنی "شبه " و "بظاهرشبیه " است
quasi need شبه نیاز
quasi- مشابه یا تقریباگ همان
quasi- برچسب
steady current جریان ثابت
slow and steady اهسته وپیوسته
steady state مدار یا وسیله یا برنامهای که در وضعیتی می ماند که هیچ عملی انجام نمیدهد ولی ورودی می پذیرد و..
steady flow جریان ماندگار
steady state حالت دائمی
steady state حالت ثابت
steady state وضعیت بارشد مداوم
steady state وضعیت پایدار
steady state حالت پایا
steady growth رشد پایدار
steady flow جریان لایه وار
steady flow جریان دائم
steady flow جریان دائمی
steady state حالات دائم
steady load بار دائم
as steady as a rock <idiom> مثل کوه [استوار و ثابت]
quasi money شبه پول
quasi random شبه تصادفی
quasi rent شبه اجاره
quasi adverb صفت قیدنما
quasi atom شبه اتم
quasi commercial شبه بازرگانی
quasi commercial نیمه بازرگانی
quasi particle شبه ذره
quasi public نیمه عمومی
quasi public نیمه دولتی
quasi inverse شبه وارون
quasi judicial شبه قضایی
quasi molecule شبه مولکول
quasi predicate شبه مسند
quasi predicate فعل غیرمسندی
quasi private شبه خصوصی
quasi private نیمه خصوصی
quasi contract شبه قرارداد
quasi concave نیمه مقعر
quasi intentional شبه عمد
that was a quasi war جنگ واقعی نبود- چیزی مانندجنگ بود
quasi contract عقدی را گویند که التزام طرفین به مفاد ان ناشی از تصریح خودشان نباشد بلکه به صرف وقوع عمل خارجی به حکم قانون به عمل خود ملتزم شوند
quasi deposit شبه سپرده
quasi convex نیمه محدب
quasi crystal شبه بلور
quasi cyclic شبه حلقهای
quasi easement حق شبیه به حق ارتفاق
quasi convex شبه محدب
quasi instruction شبه دستورالعمل
quasi historical نیم تاریخی
quasi concave شبه مقعر
quasi contract شبه عقد
quasi entail حق عمری که به مدت عمرثالث برای متنفع و اخلاف اوبرقرار شود
quasi elliptic شبه بیضی
steady state theory نظریه حالت پایا
steady state growth رشد مداوم
steady state approximation تقریب حالت پایا
I have a steady monthly income. درآمد ماهیانه ثابتی دارم
steady state flow جریان با حالت پایا
steady state equilibrium تعادل در وضعیت رشد پایدار
steady state conduction رسانش با حالت پایا
non steady state flow جریان غیرهمگام
steady state growth رشد پایدار
quasi stationary state شبه حالت ایستاده
quasi concave function تابع نیمه مقعر
quasi public company شرکت نیمه دولتی
quasi convex function تابع شبه محدب
quasi convex function تابع نیمه محدب
quasi concave function تابع شبه مقعر
quasi elastic force نیروی شبه کشسان
quasi experimental designs طرحهای شبه ازمایشی
quasi linear equation معادله شبه خطی
quasi intentional homocide قتل شبه عمد
quasi smooth flow جریان نیمه ارام یا شبه ارام
steady state wave motion حرکت موجی پایا
slow and steady wins the race اسب تازی دوتک روبشتاب شتراهسته میرودشب وروز
quasi stable elementry particle ذره شبه پایدار
quasi stable elementry particle ذزه نیم پایدار
quasi free electron theory نظریه الکترون شبه ازاد
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com