Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (9 milliseconds)
English
Persian
quick disconnect coupling
کوپلینگی برای لولههای ی سیالات دارای دریچههای مسدود کننده و اجزاء اب بندی- کننده
Other Matches
quick disconnect
نوعی رابط الکتریکی که دونیمه منطبق شونده اش بطورسریع باز و بسته میشود
disconnect
جدا کردن گسستن
disconnect
منفصل کردن
disconnect
قطع کردن
disconnect
جدا کردن
disconnect
قطع کردن اتصال الکتریکی
disconnect
قط ع ارتباط بین دو وسیله
disconnect signal
علامت انفصال
disconnect switch
کلید قطع
disconnect switch
کلید فشار صفر
r c coupling
جفتگری مقاومتی
dc coupling
جفت شدگی جریان مستقیم
coupling
جفت شدگی
coupling
نوعی رابطه متقابل بین سیستم هایا خصوصیات یک سیستم
coupling
مفصل
coupling
جفت شدن
coupling
کوپلینگ
coupling
جفت شدگی اتصال درگیری
coupling
چفت کردن
coupling
تزویج
coupling
اتصال
coupling
جفت ساز
coupling
جفت اتصال
coupling
جفتگری
coupling
جفت کردن
coupling
پیوست
coupling
بهم وصل کردن اتصالیها
quick en
روح بخشیدن
to the quick
ازته
quick
جلد سریع
to the quick
زیادازته
to the quick
بی نهایت سراسر
to the quick
کاملا
quick en
تندکردن
quick
زنده
quick
فرز
quick
چابک
quick
چست
quick
تند و سریع
quick out
نوعی پاس که گیرنده به جلومی دود و برای دریافت پاس به کنار تغییر مسیر میدهد
quick en
تندشدن
quick
تند
quick
سریع یا بدون اتلاف زمان
quick en
جان دادن
quick en
زنده کردن نیروبخشیدن به
impedance coupling
جفتگری با ناگذرایی
impedance coupling
تزویج پیچک
impedance coupling
پیوست امپدانس
compression coupling
فشردگیرابط
transformer coupling
پیوست ترانسفورماتور
coupling bolt
توپاتصال
hose coupling
پیوست لوله پلاستیکی
inductance coupling
پیوست القائی
coupling knuckle
برآمدگیاتصال
flange coupling
پیوست صفحهای
electron coupling
تزویج الکترونی
electron coupling
پیوست الکترونی
electromagnetic coupling
تزویج الکترومغناطیسی
inductance coupling
تزویج اندوکتانس
inductive coupling
جفتگری القایی
railroad coupling
پیوست یا تزویج راه اهن
oxidative coupling
جفت شدن اکسایشی
sleeve coupling
پیوست تزویجی
sleeve coupling
تزویج مفصلی
spin coupling
جفت شدن اسپین
spring coupling
کوپلینگ فنری
mains coupling
پیوست شبکه
loose coupling
جفتگری ضعیف
tight coupling
جفت شدگی
tight coupling
محکم
intermediate coupling
پیوست واسطه
transformer coupling
جفتگری با مبدل
input coupling
تزویج اولیه
input coupling
پیوست ورودی
inductive coupling
پیوست القائی
inductive coupling
شفت مکانیکی که توسط اتصالات مغناطیسی میچرخد
resistance coupling
جفتگری مقاومتی
electric coupling
پیوست الکتریکی
adjustable coupling
جفتگیری متغیر
coupling capacitor
خازن اتصال
coupling capacity
فرفیت اتصالی
coupling coefficient
ضریب اتصال
coupling coil
سیم پیچ پیوست
coupling coil
سیم پیچ تزویج
coupling constant
ثابت جفت شدن
coupling element
عنصر اتصال
coupling element
عنصر پیوست
coupling capacitor
خازن جفت ساز
coupling base
اتصال دهنده چاشنی به کلاهک
coupling base
وسیلهای که چاشنی را به کلاهک یا خرج مشتعل کننده وصل میکند
reducing coupling
کمکردنجفتاتصال
capacitive coupling
جفتگری خازنی
trap coupling
بسترابط
clamp coupling
قید و بست
close coupling
جفتگری قوی
clutch coupling
پیوست کلاج
clutch coupling
تزویج کلاج
conduit coupling
مهره ماسوره
coupling factor
ضریب اتصال
coupling factor
ضریب پیوست
coupling probe
میله جفتگری
coupling resistance
مقاومت اتصالی
coupling resistance
مقاومت پیوست
coupling transformer
ترانسفورماتور تزویج ترانسفورماتور پیوست
coupling valve
ارزش اتصال
critical coupling
تزویج بحرانی
critical coupling
کوپلاژ بحرانی پیوست بحرانی
diazo coupling
جفت شدن دی ازویی
coupling of circuits
پیوست مدارها
coupling of circuits
تزویج مدارات
hydraulic coupling
اتصالهیدرولیک
coupling impedance
امپدانس تزویج
coupling impedance
مقاومت فاهری پیوست
coupling instability
نااستواری اتصال
coupling instability
نااستواری پیوست تزلزل تزویج
coupling magent
اهنربای اتصال
pipe coupling
جفتسازلوله
direct coupling
کوپلینگ مستقیم
electric coupling
تزویج الکتریکی
direct coupling
جفتگری مستقیم
quick set
گرفتن فوری بتن
quick sight
تیزبینی
quick sight
بینایی تیز
quick scented
دارای شامه تیزیاتند
quick eye
چشم تیز
[تیزبین]
quick fix
راهحلسریعونهدائم
quick wit
هوش زیاد
quick sand
ماسه روان
quick recovery
بهبود سریع
quick in action
فرز
quick kick
کوشش در ضربه زدن با پا درضمن پاس برای کسب موقعیت بهتر
quick lime
اهک زنده
quick march
راهپیمایی تند
quick march
گام برداری تند
quick march
مارش تند
quick march
قدم رو
quick match
فتیله توپ یا ترقه
quick opener
بازی تهاجمی که مدافع تیم توپ را از مهاجم میگیرد وبه سمت شکاف خط رقیب می دود
quick recovery
رونق سریع
quick in action
چابک
quick sighted
تیزبین
quick time
سر قدم بلند
quick time
قدم تندرو
quick time
قدم تند مارش تند با سرعت 021
quick wit
تیزهوشی هوش تیز
quick witted
تیز هوش
she is quick with child
جنبش بچه رادرشکم حس میکند
super quick
فوق انی
super quick
ماسوره فوق انی
quick tempered
تند مزاج
quick temper
تیزمزاجی
quick temper
تندخویی
quick sighted
زیرک
quick silver
سیماب
quick silver
جیوه
quick silver
طبع سیمابی جیوه زدن به
quick stage
ان مرحله ازابستنی که زن جنبش بچه رادرزهدان خودحس میکند
quick step
گام تند
quick step
قدم تند
quick temper
تندی
the quick and the dead
زندگان ومردگان
quick in action
جلد
double quick
قدم تند
quick gravel
دزدریگ
quick access
با دست یابی تند
quick action
عمل انی ماسوره
quick action
عمل ضربتی انی
quick asset
دارائی نقدی
quick assets
موجودی نقدشو
quick basic
کوئیک بیسیک
of a quick temper
تند
quick change
بازیگری که زودبه زودهیئت خودرابرای بازی دیگرعوض کند
quick clay
بتن زنده
quick count
کوتاه کردن علامتهای قراردادی بوسیله مهاجم میانی در خط تجمع بمنظورغافلگیر کردن تیم مدافع
quick gravel
ریگ روان
of quick wist
زودفهم
double quick
باقدم تند رفتن
double-quick
قدم تند
double-quick
باقدم تند رفتن
i ran as quick as i could
هرچه میتوانستم تند دویدم به تندی هرچه بیشتر دویدم
in quick succession
تندپشت سرهم
kiss me quick
زلف
kiss me quick
طره
kiss me quick
یکجورکلاه که درعقب سرقرارمیگیرد
quick ground
زمین سست
of a quick temper
تیزمزاج
of quick wist
زیرک
quick coupler
بست سریع در لولههای ابرسانی
quick growth
تندرویی
quick fading
بی دوام
quick fire
تیر سریع
quick fire
تیری که با حداکثرسرعت روی هدفهای متحرک اجرا میشود
quick fire
نواخت تند
quick firer
تفنگی که پیاپی میتواندتیراندازی کند
quick format
دستوری
quick format
که تمام داده موجود روی فلاپی دیسک را در حین فرآیند فرمت پاک نمیکند, از فرمت کامل سریع تر است و امکان ترسیم داده را میدهد
quick fuse
ماسوره انی یا فوق انی ماسوره ضربتی
quick freeze
بسرعت سرد کردن
quick growth
رشدسریع
quick eyed
تیزچشم
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com