Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 184 (10 milliseconds)
English
Persian
quick march
راهپیمایی تند
quick march
گام برداری تند
quick march
مارش تند
quick march
قدم رو
Other Matches
march
راه رفتن
march
راهپیمایی کردن قدم رو کردن موزیک نظامی راهپیمایی
march
پیش روی گام به گام شمشیرباز
march
راه پیمایی
to march forth
پیش رفتن
march
تاختن بر
march
نظامی وار راه رفتن پیشروی کردن
march
قدم برداری
march
گام نظامی
march
موسیقی نظامی یا مارش
march
سیر روش
march
پیشروی
march
ماه مارس راه پیمایی کردن
march
قدم روکردن
march
قدم رو
march unit
یکان راهپیمایی
march unit
قسمتی ازستون راهپیمایی
march order
ترتیب حرکت دستورراهپیمایی
motor march
راهپیمایی موتوری راهپیمایی با خودرو
to steal a march on any one
بر کسی پیشدستی کردن یاسبقت جستن
forward march
فرمان قدم رو فرمان پیش
forward march
قدم رو
to march past
رژه رفتن
march past
رژه رفتن
march order
دستورحرکت
march order
حاضر براه کردن
march order
ف__رمان ح__اضر به راه
march of events
جریان یا سیر حوادث
march column
ستون راهپیمایی
march order
ترتیب راهپیمایی
march outpost
نگهبان ستون راهپیمایی پاسدار ستون طلایه یا جلودارستون راهپیمایی
march past
رژه
tactical march
انتقال جنگی
dead march
مارش عزا
dead march
موزیک عزا
frog march
غوک واربردن
funeral march
راه پیمایی درمراسم جنازه
tactical march
حرکت جنگی
right oblique march
میل به راست رو
rate of march
نواخت راهپیمایی
rate of march
سرعت حرکت اهنگ حرکت اهنگ راهپیمایی
rate of march
نواخت حرکت
frog-march
غوک واربردن
route march
راهپیمایی در روی جاده راهپیمایی پیاده فرمان قدم راه
dead march
اهنگ عزا
counter march
تغییر جهت نیروی نظامی عقب گرد عقب گرد کردن تغییر رویه دادن
close march
راهپیمایی با فاصله جمع فرمان " فاصله جمع " درراهپیمایی
approach march
راهپیمایی برای تقرب به دشمن راهپیمایی برای تماس با دشمن
advance march
پیشروی حرکت به جلو
advance march
فرمان پیش
tactical march
نقل
administrative march
راهپیمایی اداری
admirals' march
سلام تیمساری
Aries the Ram (March 21 )
برجحمل
double times march
قدم دو
left oblique march
میل به چپ رو
left oblique march
فرمان میل به چپ رو
left flank march
فرمان سمت چپ رو
left flank march
سمت چپ رو
to try to stop the march of time
تلاش به جلوگیری از گذشت زمان کردن
double times march
بدو رو
quick
زنده
quick
تند و سریع
quick
سریع یا بدون اتلاف زمان
to the quick
ازته
quick en
روح بخشیدن
quick out
نوعی پاس که گیرنده به جلومی دود و برای دریافت پاس به کنار تغییر مسیر میدهد
quick en
تندکردن
quick en
جان دادن
quick en
زنده کردن نیروبخشیدن به
quick
جلد سریع
quick
چست
to the quick
زیادازته
to the quick
بی نهایت سراسر
to the quick
کاملا
quick en
تندشدن
quick
فرز
quick
تند
quick
چابک
quick opener
بازی تهاجمی که مدافع تیم توپ را از مهاجم میگیرد وبه سمت شکاف خط رقیب می دود
quick match
فتیله توپ یا ترقه
quick silver
جیوه
quick silver
سیماب
quick sighted
زیرک
quick sighted
تیزبین
quick sight
بینایی تیز
quick sight
تیزبینی
quick set
گرفتن فوری بتن
quick sand
ماسه روان
quick recovery
بهبود سریع
quick recovery
رونق سریع
quick kick
کوشش در ضربه زدن با پا درضمن پاس برای کسب موقعیت بهتر
quick lime
اهک زنده
quick scented
دارای شامه تیزیاتند
quick silver
طبع سیمابی جیوه زدن به
quick wit
تیزهوشی هوش تیز
quick wit
هوش زیاد
quick witted
تیز هوش
she is quick with child
جنبش بچه رادرشکم حس میکند
super quick
فوق انی
super quick
ماسوره فوق انی
quick eye
چشم تیز
[تیزبین]
the quick and the dead
زندگان ومردگان
quick time
قدم تند مارش تند با سرعت 021
quick time
قدم تندرو
quick stage
ان مرحله ازابستنی که زن جنبش بچه رادرزهدان خودحس میکند
quick step
گام تند
quick step
قدم تند
quick temper
تندی
quick temper
تندخویی
quick temper
تیزمزاجی
quick tempered
تند مزاج
quick time
سر قدم بلند
quick fix
راهحلسریعونهدائم
double quick
قدم تند
quick gravel
دزدریگ
quick access
با دست یابی تند
quick action
عمل ضربتی انی
quick asset
دارائی نقدی
quick assets
موجودی نقدشو
quick basic
کوئیک بیسیک
quick change
بازیگری که زودبه زودهیئت خودرابرای بازی دیگرعوض کند
quick action
عمل انی ماسوره
quick clay
بتن زنده
quick count
کوتاه کردن علامتهای قراردادی بوسیله مهاجم میانی در خط تجمع بمنظورغافلگیر کردن تیم مدافع
quick coupler
بست سریع در لولههای ابرسانی
quick disconnect
نوعی رابط الکتریکی که دونیمه منطبق شونده اش بطورسریع باز و بسته میشود
quick gravel
ریگ روان
of quick wist
زودفهم
double quick
باقدم تند رفتن
double-quick
قدم تند
double-quick
باقدم تند رفتن
i ran as quick as i could
هرچه میتوانستم تند دویدم به تندی هرچه بیشتر دویدم
in quick succession
تندپشت سرهم
kiss me quick
زلف
kiss me quick
طره
kiss me quick
یکجورکلاه که درعقب سرقرارمیگیرد
quick ground
زمین سست
of a quick temper
تند
of a quick temper
تیزمزاج
of quick wist
زیرک
quick ear
گوش تیز
quick eared
تیزگوش
quick fire
تیری که با حداکثرسرعت روی هدفهای متحرک اجرا میشود
quick fire
نواخت تند
quick firer
تفنگی که پیاپی میتواندتیراندازی کند
quick format
دستوری
quick format
که تمام داده موجود روی فلاپی دیسک را در حین فرآیند فرمت پاک نمیکند, از فرمت کامل سریع تر است و امکان ترسیم داده را میدهد
quick freeze
بسرعت سرد کردن
quick fuse
ماسوره انی یا فوق انی ماسوره ضربتی
quick growth
رشدسریع
quick growth
تندرویی
quick in action
جلد
quick in action
چابک
quick in action
فرز
quick fire
تیر سریع
quick ening
زنده کننده
quick eyed
تیزچشم
quick ening
مهیج
quick fading
زودگذر
quick fading
بی دوام
quick ening
نیروبخش
quick eared
تیزشنو
quick ening
احیاکننده
He was too quick for her and jinked away every time.
او
[مرد]
برای او
[زن]
خیلی چابک بود و هربار با تغییر جهت از دست او
[زن]
در می رفت.
quick disconnect coupling
کوپلینگی برای لولههای ی سیالات دارای دریچههای مسدود کننده و اجزاء اب بندی- کننده
quick release system
جداکنندهدستگاه
a quick word of advice
یک راهنمایی کوچک
quick change gearbox
جعبه دنده نورتون
quick break switch
کلید قطع سریع
quick break fuse
فیوز قطع سریع
quick flashing light
چشمک زن تند
quick access memory
حافظه دستیابی سریع
quick setting cement
سیمان زودگیر
quick setting cement
سیمان تند گیر
interrupted quick flashing light
چشمک زن تند مقطع
quick make and break switch
کلید لحظهای
quick make and break switch
کلید قطع ووصل سریع
Be slow to promise and quick to perform.
<proverb>
در قول دادن آهسته باش ولى در انجام آن تسریع کن.
otis quick scoring mental ability test
آزمون توانایی ذهنی اوتیس با نمره گذاری سریع
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com