Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 187 (9 milliseconds)
English
Persian
quick silver
سیماب
quick silver
جیوه
quick silver
طبع سیمابی جیوه زدن به
Other Matches
silver
سیم
silver
نقره پوش کردن نقره فام شدن
silver
Ag :symb
silver
نقره
silver
<adj.>
رنگ نقره ای
silver spoon
قاشق نقره
silver spoon
ثروت موروثی دارای ثروت موروثی ثروتمند
silver standard
واحد پول نقره
silver standard
استاندارد نقره
nickel silver
مقاومت ورشویی
silver tongued
چرب زبان
silver star
نشان ستاره نقره یا عالیترین نشان خدمتی
nickle silver
Ni :symb
nickle silver
نیکل
silver tongued
فصیح
silver screen
پرده سینما
silver screen
سینما
silver plate
بانقره اندودن
silver bell
درخت لعل
silver bronze
هفت جوش
silver cord
محبت مادر وفرزندی همبستگی مادر وفرزند
silver coulometer
کولن سنج نقرهای
silver extraction
استخراج نقره
silver foil
ورق نقره
silver fox
روباه نقره فام
silver nitrate
نیترات نقره
silver plate
نقره اندود
silver plate
اب نقره
silver plate
فرف نقره
nickel silver
ورشو
nickel silver
الیاژی مرکب از مس و روی و نیکل
silver medal
نشان نقره
deprecation of silver
کاهش ارزش سیم
the name of the unit of silver
درهم
conductive silver
نقره هادی
free silver
مقدار نقره ازاد یک مسکوک
silver medals
مدال نقره
silver medals
نشان نقره
silver paper
کاغذفویلشده
silver-plated
دارایلایهنازک
silver thread
نخ های زربفت یا نقره ای
[این نوع نخ در بعضی قالیچه ها جهت تزئین در بافت فرش بکار می رود.]
silver bar
شمش نقره
flat silver
فروف نقره
silver lining
روزنهی امید
silver vessels
فروف سیمین
nitrate of silver
سنگ جهنم
silver vessels
فروف نقره
silver wedding
بیست وپنجمین سال عروسی
the alloy of silver
عیارنقره
silver birch
رجوع شود به birch paper
ingots silver
نقره شمش
silver birches
رجوع شود به birch paper
silver lining
چیز امیدوار کننده
gold or silver
گلابتون
silver medal
مدال نقره
german silver
ورشو
silver inwrought with gold
سیمینهای که زردر ان کارکرده باشند
hand something to someone on a silver platter
<idiom>
every cloud has a silver lining
<idiom>
[خوش بین باش، روزهای سخت نیز جایشان را به روزهای بهتر میدهند]
pencil of silver nitrate
سنگ جهنم قلمی
electrolytic silver refining
الکترولیز نقره
gold and silver plant
حشیشه القمر
born with a silver spoon in one's mouth
<idiom>
باثروت به دنیا آمدن
To be born with a silver spoon in ones mouth .
درناز ونعمت بدنیا آمدن
quick
چابک
to the quick
کاملا
to the quick
بی نهایت سراسر
to the quick
زیادازته
to the quick
ازته
quick out
نوعی پاس که گیرنده به جلومی دود و برای دریافت پاس به کنار تغییر مسیر میدهد
quick
تند
quick
سریع یا بدون اتلاف زمان
quick
تند و سریع
quick
زنده
quick en
تندکردن
quick en
روح بخشیدن
quick en
زنده کردن نیروبخشیدن به
quick en
تندشدن
quick
فرز
quick
چست
quick
جلد سریع
quick en
جان دادن
quick assets
موجودی نقدشو
quick asset
دارائی نقدی
quick action
عمل ضربتی انی
quick action
عمل انی ماسوره
quick access
با دست یابی تند
quick gravel
دزدریگ
quick gravel
ریگ روان
the quick and the dead
زندگان ومردگان
quick time
قدم تند مارش تند با سرعت 021
she is quick with child
جنبش بچه رادرشکم حس میکند
quick coupler
بست سریع در لولههای ابرسانی
quick count
کوتاه کردن علامتهای قراردادی بوسیله مهاجم میانی در خط تجمع بمنظورغافلگیر کردن تیم مدافع
quick clay
بتن زنده
quick change
بازیگری که زودبه زودهیئت خودرابرای بازی دیگرعوض کند
quick basic
کوئیک بیسیک
quick witted
تیز هوش
quick wit
تیزهوشی هوش تیز
quick wit
هوش زیاد
of quick wist
زودفهم
of quick wist
زیرک
of a quick temper
تیزمزاج
quick eye
چشم تیز
[تیزبین]
quick fire
نواخت تند
double quick
باقدم تند رفتن
double-quick
قدم تند
double-quick
باقدم تند رفتن
i ran as quick as i could
هرچه میتوانستم تند دویدم به تندی هرچه بیشتر دویدم
quick stage
ان مرحله ازابستنی که زن جنبش بچه رادرزهدان خودحس میکند
in quick succession
تندپشت سرهم
kiss me quick
زلف
super quick
ماسوره فوق انی
super quick
فوق انی
kiss me quick
طره
kiss me quick
یکجورکلاه که درعقب سرقرارمیگیرد
quick fix
راهحلسریعونهدائم
quick ground
زمین سست
of a quick temper
تند
double quick
قدم تند
quick time
قدم تندرو
quick ening
نیروبخش
quick growth
رشدسریع
quick growth
تندرویی
quick in action
جلد
quick in action
چابک
quick in action
فرز
quick kick
کوشش در ضربه زدن با پا درضمن پاس برای کسب موقعیت بهتر
quick lime
اهک زنده
quick eared
تیزگوش
quick march
راهپیمایی تند
quick march
گام برداری تند
quick march
مارش تند
quick march
قدم رو
quick fuse
ماسوره انی یا فوق انی ماسوره ضربتی
quick freeze
بسرعت سرد کردن
quick ening
مهیج
quick ening
زنده کننده
quick ening
احیاکننده
quick eyed
تیزچشم
quick eared
تیزشنو
quick fading
زودگذر
quick fading
بی دوام
quick fire
تیر سریع
quick fire
تیری که با حداکثرسرعت روی هدفهای متحرک اجرا میشود
quick firer
تفنگی که پیاپی میتواندتیراندازی کند
quick format
دستوری
quick format
که تمام داده موجود روی فلاپی دیسک را در حین فرآیند فرمت پاک نمیکند, از فرمت کامل سریع تر است و امکان ترسیم داده را میدهد
quick match
فتیله توپ یا ترقه
quick opener
بازی تهاجمی که مدافع تیم توپ را از مهاجم میگیرد وبه سمت شکاف خط رقیب می دود
quick recovery
رونق سریع
quick temper
تندی
quick step
قدم تند
quick sighted
تیزبین
quick sighted
زیرک
quick ear
گوش تیز
quick step
گام تند
quick sight
بینایی تیز
quick disconnect
نوعی رابط الکتریکی که دونیمه منطبق شونده اش بطورسریع باز و بسته میشود
quick sight
تیزبینی
quick temper
تندخویی
quick temper
تیزمزاجی
quick recovery
بهبود سریع
quick sand
ماسه روان
quick scented
دارای شامه تیزیاتند
quick set
گرفتن فوری بتن
quick time
سر قدم بلند
quick tempered
تند مزاج
a quick word of advice
یک راهنمایی کوچک
quick break switch
کلید قطع سریع
quick flashing light
چشمک زن تند
quick setting cement
سیمان زودگیر
quick setting cement
سیمان تند گیر
quick access memory
حافظه دستیابی سریع
quick change gearbox
جعبه دنده نورتون
quick release system
جداکنندهدستگاه
quick disconnect coupling
کوپلینگی برای لولههای ی سیالات دارای دریچههای مسدود کننده و اجزاء اب بندی- کننده
quick break fuse
فیوز قطع سریع
He was too quick for her and jinked away every time.
او
[مرد]
برای او
[زن]
خیلی چابک بود و هربار با تغییر جهت از دست او
[زن]
در می رفت.
quick make and break switch
کلید لحظهای
Be slow to promise and quick to perform.
<proverb>
در قول دادن آهسته باش ولى در انجام آن تسریع کن.
interrupted quick flashing light
چشمک زن تند مقطع
quick make and break switch
کلید قطع ووصل سریع
otis quick scoring mental ability test
آزمون توانایی ذهنی اوتیس با نمره گذاری سریع
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com