English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 84 (6 milliseconds)
English Persian
rack one's brains <idiom> سخت فکر کردن یاچیزی را بخاطر آوردن
rack one's brains <idiom> به مغز خود فشار آوردن
Other Matches
brains مغز
brains مخ
brains مغز کسی را در آوردن بقتل رساندن
brains ذکاوت فهم
brains هوش
brains کله
He has brains. او [مرد] آدم باهوشی است.
if i had brains <idiom> اگر عقلم رسیده بود
to have brains باهوش بودن
pick someone's brains <idiom> اطلاعات دقیق به کسی
to blow out one's brains اعصاب کسی را خورد کردن
To pick other peoples brains. از افکار دیگران استفاده کردن
rack فریم محافظ فلزی برای تختههای مدار الکترونیکی و وسایل جانبی مثل دیسک درایو
rack سیستم ای که حاوی تختههای مدار متحرک در یک فریم محافظ است
rack طاقچه
on the rack درشکنجه
on the rack درفشار
rack up بازی کردن- حساب کردن
rack آویز فرش [قالبی فلزی که در فروشگاه جهت آویزان کردن فرش و نمایش آن بکار می رود.]
rack میله رنده
rack قفسه
rack نوعی الت شکنجه مرکب از چند سیخ یا میله نوک تیز
rack شکنجه
rack چرخ دنده دار
rack قفسه مهمات و وسایل
rack ردیف
rack عذاب دادن
rack توری مشبک اشغال گیر
rack رنج بردن
rack بشدت کشیدن
rack دندانه دار کردن
rack روی چنگک گذاردن لباس و غیره
rack جاکلاهی
rack بار بند
rack چارچوب
rack خون مستاجررا در شیشه کردن
rack شکنجه کردن
rack چهارنعل کوتاه
rack به هم بستن
rack اشغال گیر
rack میله دندانه دار
rack قطاع دندانه دار
rack طاقچه مقر
rack چنگک جا لباسی
shoe rack چنگککفش
pipe rack چنگکپیپ
luggage rack جایچمدان
equipment rack پایهوسایل
spool rack جاقرقره
stamp rack مهرچرخدندهدار
roof-rack باربنداتومبیل
toast rack شیارهایجداکنندهتوستر
go to rack and ruin <idiom> نتیجه بد حاصل کردن
muck rack کسی که عادتا" می خواهدکارمندان خدمات عمومی و یاجمیع مردم را به رشوه خواری و فساد و خلافکاری متهم کند
spice rack قفسه ادویه
coat rack محلآویزکت
trash rack اشغالگیر
rack control نوعی کنترل پروازی غیر دستی
plate rack جایی که بشقاب هامی گذارندخشک شود
paper rack جاکاغذی
loading rack سکوی بارگیری
hay rack جای یونجه
hay rack علف دان
cuvette rack جاکووتی
card rack جای کارت
card rack طاقچه کارت
burning rack قاب باتری
rack railway راه اهن چنگک دار مخصوص عبور از سراشیب
rack rent اجازه تمام سال
rack rent اجازه گزاف بستن بر
to rack rent حداکثر اجاره رابر ملکی بستن
to go to rack and ruin نابودشدن
shelving rack قفسه
ready rack قفسه مهمات حاضر برای تیراندازی
rack and pinion میله دندانه دار و چرخ دندانه کوچک
rack space محوطه کف چینی شده انباربرای استقرار پالتها یا جعبههای مهمات
bottle rack جا بطری
rack type cutter شانه رنده
pipet tray rack جا پی پتی
print drying rack میلهرنگیخشکشونده
test tube rack جای لوله ازمایش
rack type cutter اسکنه نوع شانهای
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com