Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 131 (8 milliseconds)
English
Persian
rain cats and dogs
<idiom>
باران شدید
Search result with all words
to rain cats and dogs
سخت باریدن
to rain cats and dogs
سنگ ازآسمان آمدن
Other Matches
Do cats and dogs drown?
آیا سگ وگربه در آب غرق می شوند ؟
cats
استفاده از کامپیوتر برای یادگیری یک مهارت
cats
Tomography ComputerAxial
cats
Training ComputerAssisted
cats
استفاده از کامپیوتر برای بررسی یک ابزار یا برنامه برای یافتن خطاهای موجود
cats
اویختن لنگر
cats
قی کردن شلاق لنگربرداشتن
cats
شلاق زدن
cats
گربه
Siamese cats
گربه چشم ابی ولاغرسیامی
holy cats
<idiom>
cats tail
پته لویی
cats cradle
بربازی شست بازی
cats eye
باباغوری
cats eye
چشم گربه
cats paw
ساده لوح
cats paw
الت دست دیگران گره پنجه گربهای
alley cats
گربهی ولگرد
cats cradle
نخ بازی سرانگشت
fleas i. doges and cats
کیک هاسگ و گربه را اذیت می کنند
dogs
شکل لغوی رقمی در سیستم عددی بر مبنای شانزده که متنافر با مقدار دهدهی 31است و به شکل D نوشته میشود
dogs
نوک گیر
dogs
مخروطهای لاستیکی کنار مسیر
dogs
سگ
dogs
سگ نر
dogs
میله قلاب دار گیره
dogs
دنبال کردن
dogs
مثل سگ دنبال کردن
dogs
دفاع بسته
dogs
گیره در
dogs
دستگیره در چخماق تفنگ
He dislikes dogs.
از سگ بدش می آید
guide dogs
سگ راهنم
dogs ear
لب برگردانده کردن
hot dogs
سوسیس سوسیگ
dogs tooth
یکجورزنبق
dogs mercury
سلمه
hot dogs
ساندویچ سوسیس
dogs mercury
سلمه تره
dogs ear
تای گوشه کاغذ
let sleeping dogs lie
<idiom>
[شر به پا نکن]
let sleeping dogs lie
<idiom>
[دنبال دردسر نگرد]
To leade a dogs life .
مثل سگ زندگی کردن
One must let sleeping dogs lie.
دنبال شر نباید رفت
Two dogs fight for a bone, and a third runs away w.
<proverb>
دو سگ بر سر استخوانى مى جنگند سومى آنرا بر مى دارد و مى برد .
Barking dogs seldom bite.
<proverb>
سگى که پارس مى کند بندرت گاز مى گیرد.
HE that lies down with dogs must expect to rise with fleas..
<proverb>
کسى که با سگها بخوابد بایستى انتظار آن را هم داشته باشد که با یشرات برخیزد.(پسر نوی با بدان بنشست ,خاندان نبوتش گم شد).
The City Council has decreed that all dogs must be kept on a leash there.
شورای شهر مقرر کرده است که تمام سگ ها باید با افسار بسته شوند .
One must avoid three things: crumbling walls, vicious dogs, and harlots
از سه چیز باید حذر کرد، دیوار شکسته، سگ درنده، زن سلیطه
asking for rain
استسقاء
too much rain
باران بیش از اندازه
She said it would rain and sure enough it did .
گفت باران خواهد آمد و همینطور هم شد
rain ga
باران سنج
rain
بارندگی باریدن
much rain
باران بسیار
much rain
باران زیاد
rain
بارش
rain
باران
it look like rain
گویا خیال باریدن دارد
rain check
بلیط باران
rain check
نوید یا قول دعوت بعدی
continuous rain
بارش باران دائمی
freezing rain
تگرگ
rain on someone's parade
<idiom>
برنامه های دیگران را مختل کردن
rain check
بلیط مجانی یا مجدد
fine rain
نم نم
intermittent rain
بارش متناوب باران
to send down rain
باران فرستادن
to rain tears
اشک ریختن
fine rain
باران ریز
rain cap
کلاه کریلی
rain hat
کلاه بارانی
rain check
<idiom>
بلیط مجانی برای چیزی که به علت باران کنسل شده
rain check
<idiom>
رد کردن درخواستی برای یک تاریخ معین و موکول آن به زمان دیگر
the clouds rain
ابر میبارد
acid rain
باران اسیدی
rain coat
بارانی
blood rain
باران سرخ
It lookes like rain.
هوا خیال باریدن دارد
cyclonic rain
باران چرخهای
rain shower
باران شدید
to rain tears
اشک باریدن
golden rain
یک جور آتش بازی که مانند است به باران آتش
rain or shine
چه باران باشد چه آفتاب
rain laden
باران ساز
rain glass
میزان الهوا
rain glass
میزان سنج
rain gage
وسیله سنجش میزان بارندگی
rain gage
باران سنج
rain forest
جنگل انبوه مناطق گرم و پرباران
rain fall
بارندگی
rain discharge
حجم بارندگی در یک حوزه تقسیم بر مدت ریزش بارندگی
rain box
صندوق یا اسباب بازی دیگری که درتماشاخانه صدای باران ازان درمی اورند
plenty of rain
باران کافی
plenty of rain
باران فراوان
orographic rain
باران کوهزاد
it threatens to rain
هوا مستعد باریدن
rain gauge
باران سنج
it threatens to rain
است
rain prints
اثرهای چکه باران
rain worm
مادی
rain worm
ساکن زمین دنیوی
rain worm
خاکدار
rain worm
آدم پست
rain worm
خراتین
rain worm
کرم خاکی
fine rain
باران
the rain pelted down
باران شرق شرق باریدن
rain water
آب باران
rain wash
فرسایش ناشی از ریزش باران
golden rain
آتش باران
rain proof
ضد باران
these cloud promise rain
این ابرها خبر از بارندگی میدهند
A wolf which has been drenched by rain .
<proverb>
گرگ باران دیده .
standard rain gage
باران سنج معمولی
rain gauge station
ایستگاه باران سنجی
Not all clouds bring rain.
<proverb>
هر ابرى باران نیاورد.
tropical rain forest
جنگل بارانهای استوایی
intensity of rain fall
شدت بارندگی که بامیلیمتردرساعت مشخص میشود
rain gauge recorder
اندازه بارش ثبت شده
These clouds are a sign of rain .
این ابرها علامت بارندگی است
We were caught in the rain ( rainstorm) .
وسط باران گیر کردیم
rain water head
طشتک بالای ناودان
We are waiting for the rain to stop .
معطل بارانم که بند بیاید
The rain gutter is blocked up with leaves.
برگ ها ناودان باران را مسدود کرده اند.
direct-reading rain gauge
اندازه مقدار بارش مستقیم
to take a rain check
[ raincheck]
on an offer
[American E]
رد کردن درخواستی و قول دعوت بعدی
I hate to rain on your parade, but all your plans are wrong.
از اینکه کارت را مختل کنم بیزارم، اما برنامه هایت همگی اشتباه هستند.
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com