English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 203 (11 milliseconds)
English Persian
ratio schedule مقیاس نسبتی
Search result with all words
fixed ratio schedule برنامه نسبتی ثابت
variable ratio schedule برنامه نسبتی متغیر
Other Matches
schedule برنامه زمان بندی فهرست
schedule در برنامه منظورکردن
schedule فهرست راهنمای قانون
schedule ریز برنامه
schedule ترتیب انجام کارها یا ترتیب اختصاص زمان CPU برای پردازش در سیستم چند کاربره
schedule زمانبندی
vr schedule برنامه نسبتی متغیر
vi schedule برنامه فاصلهای متغیر
fi schedule برنامه فاصلهای ثابت
fr schedule برنامه نسبتی ثابت
Schedule+ برنامه نرم افزاری که حاوی اصول مدیریت اطلاعات شخصی از قبیل تقویم روزانه است
schedule برنامه ریزی کردن پیش بینی کردن
schedule صورت یا فهرستی ضمیمه کردن
schedule برنامه ریزی کردن
schedule برنامه زمانی
schedule برنامه
schedule صورت فهرست
schedule جدول
schedule فرانما
schedule زمان بندی کردن
schedule برنامه اجرائی
schedule برنامه زمان بندی
schedule دربرنامه گذاردن
interval schedule برنامه فاصلهای
landing schedule برنامه پیاده شدن به ساحل برنامه عملیات اب خاکی برنامه فرود
maintenance schedule برنامه نگهداشت
optimum schedule مطلوبترین برنامه اجرائی برنامه ایکه مخارج پروژه رابه حداقل می رساند
project schedule زمان بندی پروژه
rating schedule مقیاس درجه بندی
approach schedule برنامه تقرب هواپیما به باند ترتیب فرود هواپیماها روی باند
indifference schedule جدول بی تفاوتی
convoy schedule برنامه کلی حرکت ستون دریایی برنامه حرکت کاروان دریایی
demand schedule جدول تقاضا
dive schedule جدول حداکثر زمان و عمق استخر برای شیرجه جدول نشاندهنده عمق و زمان ماندن زیر اب غواص
employment schedule برنامه ماموریت ناو
employment schedule برنامه استفاده از ناو
consumption schedule جدول مصرف
assault schedule برنامه هجوم
shift schedule برنامه زمان کاری
schedule date موعد طبق برنامه
supply schedule جدول عرضه
tariff schedule جدول تعرفه
time schedule برنامه زمانی
work schedule برنامه کار
schedule an appointment قرار ملاقات گذاشتن
shift schedule برنامه شیفت کاری
shift schedule برنامه نوبت کاری
subject schedule برنامه جزء جزء
schedule of fires برنامه اتشها
schedule maintenance نگهداشت زمان بندی شده
subject schedule برنامه موضوعی
schedule maintenance نگهداری زمانبندی شده
schedule report گزارش زمانبندی شده
schedule of targets برنامه اماجها
schedule of fires برنامه ساعتی اتشها
schedule of targets برنامه هدفها
individual demand schedule صورت کالاهایی که یک فرد در یک مدت معین حاضر به خریدانها باشد
variable interval schedule برنامه فاصلهای متغیر
market demand schedule صورت تقاضاهای خریدارجزء در بازار
individual demand schedule جدول تقاضای فردی
fixed interval schedule برنامه فاصلهای ثابت
edward's personal preference schedule مقیاس ادوارد برای رجحانهای شخصی
f ratio بهر اف
one to zero ratio نرخ بین نوسان خروجی دودویی یک و صفر
t ratio بهر تی
t ratio نسبت تی
in the ratio of به نسبت
ratio نسبت
ratio ضریب
ratio بهر
ratio نسبیت
ratio نسبت معین وثابت
ratio قسمت
ratio سهم
ratio نسبت یک عدد به دیگری
ratio detector اشکارساز نسبت
ratio decidendi مستنداصلی رای
ratio estimation براور نسبتی
saving ratio نسبت پس انداز
reduction ratio ضریب تقلیل
reduction ratio نسبت کاهش
ratio of transformer نسبت مبدل
abundance ratio نسبت فراوانی
recycle ratio نسبت بازگردانی
abundance ratio فراوانی
ratio print عکس بزرگ شده یا کوچک شده به مقیاس معین عکس معادل
ratio decidendi مبنای اصلی تصمیم
ratio correlation همبستگی نسبتی
magnification ratio ضریب بزرگنمایی
age ratio بهر سنی
moduler ratio نسبت مدول الاستیسیته ارماتور به مدول الاستیسیته بتن
mole ratio نسبت مولی
recycling ratio نسبت بازگردانی
activity ratio نسبت فعالیت
operating ratio نسبت کارکرد موتور یا ناو
operating ratio نرخ عملیاتی
operating ratio نسبت عملیاتی
poisson's ratio ضریب پواسون
poisson's ratio در چندی پواسون
price ratio نسبت قیمت
probability ratio بهر احتمال
mobility ratio نسبت تحرک
progressive ratio نسبت تصاعدی
magnification ratio ضریب تقویت
absorption ratio ضریب درآشامی
transmission ratio نسبت تبدیل جعبه دنده
weight ratio نسبت وزن
variable ratio گیربکسهایی که در ان به منظور ثابت نگاه داشتن سرعت برونگذاشت نسبت تبدیل صرف نظر از سرعت درون گذاشت تغییر میکند
velocity ratio نسبت سرعت
viscosity ratio نسبت گرانروی
void ratio درجه تخلخل
void ratio نسبت منفذها
voids ratio اندیس تهیگاهها
voltage ratio نسبت ولتاژ
work ratio نسبت کار به استراحت
knot ratio نسبت تعداد گره [این کسر جهت مقایسه تراکم گره در طول و عرض بافت بکار رفته و عاملی جهت تعیین قیمت فرش می باشد.]
golden ratio نسبت طلایی [ریاضی]
transformation ratio نسبت تبدیل
magnetogyric ratio نسبت ژیرومغناطیس
absorption ratio ضریب جذب
absorption ratio نسبت جذب
selection ratio نسبت گزینش
selection ratio بهر گزینش
sensitivity ratio نسبت حساسیت
settlement ratio نسبت نشست
sex ratio بهر جنسیت
shunt ratio نسبت شنت
slenderness ratio ضریب رعنائی
strength ratio نسبت استحکام
stress ratio نسبت تنش
success ratio بهر موفقیت
golden ratio عدد فی [ریاضی]
distribution ratio نسبت توزیع
bypass ratio نسبت کنارگذاری
correlation ratio نسبت همبستگی
gear ratio نسبت چره دنده ها
gear ratio نسبت سرعتهای دورانی محورهای ورودی و خروجی یک جعبه دنده
cantilever ratio نصف طول دو سر بال تقسیم بر حداکثر طول پنهان بال داخل بدنه هواپیما
glide ratio نسبت سریدن
glide ratio نسبت مسافت طی شده به هرپای فرود با هواپیمای بی موتور
gyromagnetic ratio نسبت ژیرومغناطیسی
hit ratio نسبت اصابت
image ratio نسبت تصویر
critical ratio بهر شاخص
fineness ratio نسبت فرافت
deposit ratio نسبت سپرده
cash ratio نسبت نقدینگی
cut off ratio حداقل نرخ قابل قبول
current ratio نسبت دارایی موجود به بدهی موجود
error ratio نسبت خطا
current ratio وضعیت فعلی
feedback ratio نسبت فیدبک
feedback ratio نسبت پس خوراند
current ratio نسبت جاری
impedance ratio نسبت امپدانس
impedance ratio نسبت مقاومت فاهری
compression ratio ضریب تراکم
inverse ratio نسبت معکوس
compression ratio ضریب ترکم
contact ratio نسبت تماس
ionic ratio نسبت یونی
liquidity ratio نسبتهای نقدینگی
concentration ratio نرخ تمرکز
concentration ratio نسبت تمرکز
control ratio نسبت فرمان
compression ratio نسبت تراکم
likelihood ratio بهر درست نمایی
contraction ratio نسبت مساحت سطح مقطع بیشنه تونل باد مادون صوت به مساحت سطح مقطعی که کار انجام میدهد
liquidity ratio نسبت نقدینگی
aspect ratio نسبت تصویر
correlation ratio بهر همبستگی
liquidity ratio ضریب نقدینگی
aspect ratio نسبت طول به عرض یا وترمتوسط بال
impluse ratio نسبت ضربه
aspect ratio نسبت صفحه
impluse ratio نسبت ایمپولز
inflow ratio نسبت سرعت واقعی رتورکرافت به سرعت محیطی نوک تیغه ها
transformer ratio نسبت مبدل
aspect ratio نسبت دید
current ratio of transformer بازده شدتی مبدل
current transfer ratio نسبت انتقال جریان
debt income ratio نسبت قروض به درامد ملی
signal to nise ratio نسبت سیگنال به نویز
nozzle expasion ratio نسبت واگرایی نازل
wage profit ratio نسبت دستمزد به سود
voltage ratio of transformer نسبت ولت مبدل
charge mass ratio نسبت بار به جرم
compressor pressure ratio نسبت فشار سیال بعد ازکمپرسوز یا در خروجی ان به فشار سیال قبل از ورودیا در ورودی ان
cost benefit ratio نسبت فایده
cost benefit ratio هزینه
water cement ratio نسبت اب و سیمان
vehicle mass ratio نسبت جرم نهایی رسانگر بعداز تمام شدن یا قطع سوخت به جرم اولیه ان
diffuser area ratio نسبت سطح مقطع خروجی به سطح مقطع ورودی یک دیفیوژر
discomfort relief ratio بهر راحتی- ناراحتی
california bearing ratio اندیس مقاومت کالیفرنی نمایه کالیفرنی
benefit cost ratio نسبت فایده به هزینه
air/fuel ratio نسبت هوا به سوخت
ratio of specific heats نسبت گرمایی ویژه
ratio of capital to output نسبت سرمایه به تولید
acid test ratio ضریب قدرت پرداخت
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com